گنجور

بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

حمد بی حد و مدح بی عد لایق حضرت عزت مالک الملکی باشد که همچنان که در بدو فطرت اولی، و هو الذی یبدوا الخلق، که حقایق انواع را از مطالع ابداع برمی آورد، هیولای انسان را، که سمت عالم خلقی داشت، چهل طور در مدارج استکمال از صورت به صورت و حال به حال بگردانید، که خمرت طینه آدم بیدی اربعین صباحا، تا چون به نهایت تربیت رسید و اثر حصول شایستگی قبول در وی پدید آمد، خلعت صورت انسانی را، که طراز عالم امری داشت، که و ینزل الروح من امره، به یک دفعه، که و ما امرنا الا واحده، بر طریق کن فیکون، کلمح البصر أو هو اقرب، در وی پوشانید، تا وجود اول او رقم تمامی یافت، و نوبت تکوین به کون ثانی رسید و مستعد تحمل امانت ربانی گشت، که ثم أنشاناه خلقا آخر؛ به ازای بدو فطرت درعود نشأت، ثم نعیده، معنویت انسان را، که مبدأ وجود صورت نوعیت اوست و آنجا، یعنی در بدو وجود، به یک لمحه یافته بود، در تعلیم گاه علم الانسان ما لم یعلم و کارخانه إعملوا صالحا، به تجرید ذات و تهذیب صفات و ترقی در مدارج کمال و تحلی به صوالح اعمال سال به سال بل حالا فحال از مرتبه به مرتبه و منزل به منزل می گذراند تا آنگاه که با معاد ارجعنی الی ربک رساند و صورت مستعار او را که لباس اول هیولای اولای انسانی بود و در کون اول به چندان تخمیر و ترشیح مخصوص شده، دفعه واحده استرداد کند، که فإذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعه و لایستقدمون، تا چون ندای لمن الملک الیوم با جواب لله الواحد القهار، از حضرت مالک الملک در فضای عالمهای ملک و ملکوت افتد، و موعد کل شی هالک الا وجهه درآید، وعده کما بدأکم تعودون به انجاز رسیده باشد، و حکمت کنت کنزا مخفیا به اتمام پیوسته، ذلک تقدیر العزیز العلیم.

و صلوات نامحصور و تحیات نامعدود سزاوار نثار وجود مقدس سرور راه نمایان دین و مهتر پیشوایان اهل یقین محمد مصطفی باشد که خلاص خلایق از ظلمات حیرت و جهالت به نور ارشاد و هدایت اوست، و امان اهل ایمان از ورطات غفلت و ضلالت از اعتصام به حبل عصمت او صلی الله علیه و آله و أصحابه و سلم تسلیما کثیرا.

محرر این مقاله و مؤلف این رساله می گوید: تحریر این کتاب که موسوم است به اخلاق ناصری در وقتی اتفاق افتاد که به سبب تقلب روزگار جلای وطن بر سبیل اضطرار اختیار کرده بود، و دست تقدیر او را به مقام خطه قهستان پای بند گردانیده، و چون آنجا، به سببی که در صدر کتاب مسطور است، در این تألیف شروع پیوست به موجب قضیه

و دارهم مادمت فی دارهم
و أرضهم ما کنت فی أرضهم

و نص کل ما یوقی المرء به نفسه و عرضه کتب له به صدقه، جهت استخلاص نفس و عرض از وضع دیباجه بر صیغتی موافق عادت آن جماعت در ثنا و اطرای سادات و کبرای ایشان و اگرچه آن سیاقت مخالف عقیدت و مباین طریقت اهل شریعت و سنت است چاره نبود، به این علت کتاب را خطبه بر وجه مذکور ساخته شد. و به حکم آنکه مضمون کتاب مشتمل بر فنی از فنون حکمت است و به موافقت و مخالفت مذهبی و نحلتی تعلق ندارد، طلاب فواید را با اختلاف عقاید به مطالعه آن رغبت افتاد و نسخه های بسیار از آن کتاب در میان مردم منتشر گشت، بعد ازان چون لطف کردگار، جلت اسماوه، به واسطه عنایت پادشاه روزگار، عمت معدلته، این بنده سپاس دار را از آن مقام نامحمود مخرجی کرامت کرد، چنان یافت که جمعی از اعیان افاضل و ارباب فضایل این کتاب را به شرف مطالعه خود مشرف گردانیده بودند و نظر رضای ایشان رقم ارتضا بران کشیده، خواست که دیباجه کتاب را که بر سیاقی غیر مرضی بود، بدل گرداند، تا از وصمت آنکه کسی به انکار و تعییر مبادرت نماید، پیش از وقوف بر حقیقت حال و ضرورتی که باعث بوده بر آن مقال، بی ملاحظه معنی لعل له عذرا و انت تلوم خالی ماند، پس به موجب این اندیشه این دیباجه بدل آن تصدیر کرد. اگر ارباب نسخ که بر این کلمات واقف شوند مفتتح کتاب را با این طرز کنند به صواب نزدیکتر باشد، والله الموفق و المعین.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حمد بی حد و مدح بی عد لایق حضرت عزت مالک الملکی باشد که همچنان که در بدو فطرت اولی، و هو الذی یبدوا الخلق، که حقایق انواع را از مطالع ابداع برمی آورد، هیولای انسان را، که سمت عالم خلقی داشت، چهل طور در مدارج استکمال از صورت به صورت و حال به حال بگردانید، که خمرت طینه آدم بیدی اربعین صباحا، تا چون به نهایت تربیت رسید و اثر حصول شایستگی قبول در وی پدید آمد، خلعت صورت انسانی را، که طراز عالم امری داشت، که و ینزل الروح من امره، به یک دفعه، که و ما امرنا الا واحده، بر طریق کن فیکون، کلمح البصر أو هو اقرب، در وی پوشانید، تا وجود اول او رقم تمامی یافت، و نوبت تکوین به کون ثانی رسید و مستعد تحمل امانت ربانی گشت، که ثم أنشاناه خلقا آخر؛ به ازای بدو فطرت درعود نشأت، ثم نعیده، معنویت انسان را، که مبدأ وجود صورت نوعیت اوست و آنجا، یعنی در بدو وجود، به یک لمحه یافته بود، در تعلیم گاه علم الانسان ما لم یعلم و کارخانه إعملوا صالحا، به تجرید ذات و تهذیب صفات و ترقی در مدارج کمال و تحلی به صوالح اعمال سال به سال بل حالا فحال از مرتبه به مرتبه و منزل به منزل می گذراند تا آنگاه که با معاد ارجعنی الی ربک رساند و صورت مستعار او را که لباس اول هیولای اولای انسانی بود و در کون اول به چندان تخمیر و ترشیح مخصوص شده، دفعه واحده استرداد کند، که فإذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعه و لایستقدمون، تا چون ندای لمن الملک الیوم با جواب لله الواحد القهار، از حضرت مالک الملک در فضای عالمهای ملک و ملکوت افتد، و موعد کل شی هالک الا وجهه درآید، وعده کما بدأکم تعودون به انجاز رسیده باشد، و حکمت کنت کنزا مخفیا به اتمام پیوسته، ذلک تقدیر العزیز العلیم.
هوش مصنوعی: ستایش و مدح بی‌نهایت ویژه ذات پاکی است که مالک همه چیز است. همان‌طور که در ابتدای آفرینش، حقایق موجودات را از هیچ به وجود می‌آورد و آدمی را در مراحل کمال از یک حالت به حالت دیگر می‌برد. او وجود آدم را در مدت چهل صبحگاهی به کمال می‌رساند تا زمانیکه آمادگی دریافت روح انسانی به او داده می‌شود. در آن هنگام، با یک اراده، روح را به او می‌دهد تا وجود ابتدایی‌اش کامل شود و سپس آماده پذیرش مسئولیت الهی شود. انسان در بدو خلقت، به سرعت و در یک لحظه در مقام علم و کارهای نیکو رشد می‌کند و از یک مرحله به مرحله دیگر منتقل می‌شود تا اینکه به نزد پروردگارش بازگردد. در این میان، لباس موقتی او که همان جسم انسانی است، با گذشت زمان و تغییرات خاصی که در آن رخ داده، در زمان مشخصی به خود او بازگردانده می‌شود. هنگامی که ندا داده می‌شود که امروز چه کسی مالک است، پاسخ به او خواهد رسید. وعده‌ای که به ما داده شده همواره به تحقق نزدیک می‌شود و دیگر هیچ چیزی جز ذات پاک او باقی نمی‌ماند. این به معنای تقدیری است که از جانب قدرت و علم بی‌نهایت او مقرر شده است.
و صلوات نامحصور و تحیات نامعدود سزاوار نثار وجود مقدس سرور راه نمایان دین و مهتر پیشوایان اهل یقین محمد مصطفی باشد که خلاص خلایق از ظلمات حیرت و جهالت به نور ارشاد و هدایت اوست، و امان اهل ایمان از ورطات غفلت و ضلالت از اعتصام به حبل عصمت او صلی الله علیه و آله و أصحابه و سلم تسلیما کثیرا.
هوش مصنوعی: درود و سلام بی‌پایان و بهترین تحیات شایسته آن وجود مقدس پیامبر اسلام، محمد مصطفی است که راهنمایی برای دین و پیشوای اهل یقین به شمار می‌آید. او نجات‌دهنده انسان‌ها از تاریکی‌ها و جهل‌ها است و تنها نور هدایت اوست که می‌تواند ما را از گیر و دار غفلت و گمراهی رها کند. مؤمنان با تمسک به او می‌توانند از خطرات دور شوند و از راه راست بهره‌مند گردند. اللهم صل على محمد و آله الطاهرین.
محرر این مقاله و مؤلف این رساله می گوید: تحریر این کتاب که موسوم است به اخلاق ناصری در وقتی اتفاق افتاد که به سبب تقلب روزگار جلای وطن بر سبیل اضطرار اختیار کرده بود، و دست تقدیر او را به مقام خطه قهستان پای بند گردانیده، و چون آنجا، به سببی که در صدر کتاب مسطور است، در این تألیف شروع پیوست به موجب قضیه
هوش مصنوعی: نویسنده این کتاب با عنوان "اخلاق ناصری" بیان می‌کند که نگارش آن در زمانی انجام شد که به دلیل مشکلات زندگی، ناچار به ترک وطن شده بود. او به سرزمین قهستان رفته و در آنجا، به دلایلی که در ابتدای کتاب توضیح داده شده، کار بر روی این تألیف را آغاز کرده است.
و دارهم مادمت فی دارهم
و أرضهم ما کنت فی أرضهم
هوش مصنوعی: تا زمانی که در سرزمین و مکانشان هستی، در کنار آنها نیز خواهی بود.
و نص کل ما یوقی المرء به نفسه و عرضه کتب له به صدقه، جهت استخلاص نفس و عرض از وضع دیباجه بر صیغتی موافق عادت آن جماعت در ثنا و اطرای سادات و کبرای ایشان و اگرچه آن سیاقت مخالف عقیدت و مباین طریقت اهل شریعت و سنت است چاره نبود، به این علت کتاب را خطبه بر وجه مذکور ساخته شد. و به حکم آنکه مضمون کتاب مشتمل بر فنی از فنون حکمت است و به موافقت و مخالفت مذهبی و نحلتی تعلق ندارد، طلاب فواید را با اختلاف عقاید به مطالعه آن رغبت افتاد و نسخه های بسیار از آن کتاب در میان مردم منتشر گشت، بعد ازان چون لطف کردگار، جلت اسماوه، به واسطه عنایت پادشاه روزگار، عمت معدلته، این بنده سپاس دار را از آن مقام نامحمود مخرجی کرامت کرد، چنان یافت که جمعی از اعیان افاضل و ارباب فضایل این کتاب را به شرف مطالعه خود مشرف گردانیده بودند و نظر رضای ایشان رقم ارتضا بران کشیده، خواست که دیباجه کتاب را که بر سیاقی غیر مرضی بود، بدل گرداند، تا از وصمت آنکه کسی به انکار و تعییر مبادرت نماید، پیش از وقوف بر حقیقت حال و ضرورتی که باعث بوده بر آن مقال، بی ملاحظه معنی لعل له عذرا و انت تلوم خالی ماند، پس به موجب این اندیشه این دیباجه بدل آن تصدیر کرد. اگر ارباب نسخ که بر این کلمات واقف شوند مفتتح کتاب را با این طرز کنند به صواب نزدیکتر باشد، والله الموفق و المعین.
هوش مصنوعی: هر آنچه که فرد می‌تواند برای حفظ جان و آبروی خود به کار گیرد، به نوعی چون صدقه‌ای محسوب می‌شود که به منظور نجات نفس و آبرو از شر وضعیتی که به آن دچار شده، نوشته شده است. این وضعیت به گونه‌ای با عادات آن گروه که در ستایش و تعریف از سادات و بزرگان خود هستند، هماهنگی دارد. اگرچه این مسیر با عقاید و روش‌های اهل شریعت و سنت در تضاد است، اما چاره‌ای جز این وجود نداشت، و به همین دلیل، این کتاب با چنین مقدمه‌ای نوشته شده است. محتوای کتاب شامل مباحثی از حکمت است که با هیچ مذهب و نحلتی در تضاد نیست، بنابراین، دانشجویان با عقاید مختلف به مطالعه آن علاقه‌مند شدند و نسخه‌های زیادی از آن بین مردم پخش گردید. سپس، به برکت خداوند و به دلیل لطف و عنایت پادشاه، من که خود را شکرگزار می‌دانم، در جایگاه نامناسبی قرار گرفتم. از این رو، متوجه شدم که برخی از نخبگان و صاحبان فضیلت، به مطالعه این کتاب پرداخته‌اند و نظر مثبت آنان باعث شد خواسته باشند که مقدمه کتاب که به شکلی نامناسب نوشته شده، اصلاح شود تا از انتقاد و تغییرات غیرضروری پیشگیری شود. بنابراین، به این فکر افتادم که این مقدمه را تغییر دهم. اگر کسانی که با این کلمات آشنا هستند، مقدمه کتاب را به این شیوه تنظیم کنند، به دقت نزدیک‌تر خواهد بود. خداوند یاری و توفیق دهد.