گنجور

شمارهٔ ۳ - در شکایت و حکمت

همه کارم ز دور آسمانی
چو دور آسمان شد زیر و بالا
لبم بی‌آب چون دندان شانه است
ازین دندان کن آئینه سیما
که این زنگاری آئینه‌وش را
چو شانه باز نشناسم سر از پا
دلم مرغی است در قل بسته چون سنگ
چو سیم قل هواللهی مصفا
وگر سنگ آب نطق من پذیرد
بخواند قل هوالله طوطی آسا
مرا گوئی چرا بالا نیائی
که از بالا رسد مردم به بالا
من اینجا همچو سنگ منجنیقم
که پستی قسمتم باشد ز بالا
مرا سر بسته نتوان داشت بر پای
به پیش راعنا گویان رعنا
مگس‌ران کردن از شهپر طاوس
عجب زشت است بر طاووس زیبا
اگر شهباز بگریزد چو سیمرغ
ز روی رشک معذور است ازیرا
چرا دارد مگس دستار فوطه
چرا پوشد ملخ رانین دیبا
دل من دیگ سنگین نیست ویحک
که چون بشکست بتوان بست عمدا
بلورین جام را ماند دل من
که چون شد رخنه نپذیرد مداوا
جهان خاقانیا شخصی است بی‌سر
دو دست آن شخص را امروز و فردا
گر امروزت به دستی جلوه کرده است
کند فردا به دیگر دست رسوا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همه کارم ز دور آسمانی
چو دور آسمان شد زیر و بالا
هوش مصنوعی: تمام کارهایم به دور از آسمان است، مانند اینکه آسمان دور شد و همه چیز به هم ریخت.
لبم بی‌آب چون دندان شانه است
ازین دندان کن آئینه سیما
هوش مصنوعی: لبم خشک و بی‌آب شده و مانند دندان شانه (که بی‌استفاده است) به نظر می‌رسد. از این دندان (لب) می‌خواهی که آینه‌ای از زیبایی‌ام را به نمایش بگذارد.
که این زنگاری آئینه‌وش را
چو شانه باز نشناسم سر از پا
هوش مصنوعی: من عقب‌نشینی نمی‌کنم و هرگز نمی‌توانم شخصیتی را که این آئینه مانند زنگار گرفته است، به خوبی بشناسم.
دلم مرغی است در قل بسته چون سنگ
چو سیم قل هواللهی مصفا
هوش مصنوعی: دل من مانند مرغی در قفسی بسته است، همچون سنگی سخت و محکم. اما در دل خود، وجودی پاک و خالص دارم که به یاد خداست.
وگر سنگ آب نطق من پذیرد
بخواند قل هوالله طوطی آسا
هوش مصنوعی: اگر سنگ هم صدای من را درک کند، مانند طوطی آیه "قل هوالله" را خواهد خواند.
مرا گوئی چرا بالا نیائی
که از بالا رسد مردم به بالا
هوش مصنوعی: می‌گویی چرا به جایگاه بلند نمی‌روی؟ زیرا از بلندی است که مردم به اوج می‌رسند.
من اینجا همچو سنگ منجنیقم
که پستی قسمتم باشد ز بالا
هوش مصنوعی: من در اینجا مانند سنگی هستم که در پایین افتاده‌ام و سرنوشتم به گونه‌ای است که همیشه در اوج نیستم.
مرا سر بسته نتوان داشت بر پای
به پیش راعنا گویان رعنا
هوش مصنوعی: من را نمی‌توان به راحتی اسیر کرد، زیرا قلبم به جلو می‌تازد و به زیبایی‌ها پاسخ می‌دهد.
مگس‌ران کردن از شهپر طاوس
عجب زشت است بر طاووس زیبا
هوش مصنوعی: به دلیل زیبایی و شکوه طاووس، بسیار نامناسب و نازیبا است که آن را با مگس‌ها و حشرات بی‌ارزش مقایسه کنیم. این ارتباط نشان‌دهنده‌ی ناپسندی است که در نگاه به چیزهای بزرگ و شایسته و قرار دادن آن‌ها در کنار چیزهای کوچک و بی‌اهمیت وجود دارد.
اگر شهباز بگریزد چو سیمرغ
ز روی رشک معذور است ازیرا
هوش مصنوعی: اگر یک پرندهٔ قوی و بلندپرواز بخواهد فرار کند، مانند پرندهٔ افسانه‌ای سیمرغ، به خاطر حسادت یا رشک قابل توجیه است.
چرا دارد مگس دستار فوطه
چرا پوشد ملخ رانین دیبا
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به مقایسه دو موجود زنده می‌پردازد و نشان می‌دهد که چرا مگس که موجودی کوچک و بی‌اهمیت است، در لباس فاخر و زیبا دیده می‌شود، در حالی که ملخ که موجودی ارزشمندتر و بزرگ‌تر است، در پوششی ساده به سر می‌برد. این موضوع می‌تواند اشاره‌ای به نادرستی در قضاوت و ظاهرگرایی در جامعه باشد.
دل من دیگ سنگین نیست ویحک
که چون بشکست بتوان بست عمدا
هوش مصنوعی: دل من مثل یک دیگ سنگین نیست، وای به حال کسی که این دل را بشکند و نتواند دوباره آن را سر جایش بگذارد.
بلورین جام را ماند دل من
که چون شد رخنه نپذیرد مداوا
هوش مصنوعی: دل من مانند یک جام بلورین است که هرگز نمی‌تواند ترمیم شود وقتی که ترک بردارد.
جهان خاقانیا شخصی است بی‌سر
دو دست آن شخص را امروز و فردا
هوش مصنوعی: جهان مانند یک حاکم است که سر ندارد و دستانش را امروز و فردا به نمایش می‌گذارد. این به نوعی اشاره به ناپایداری و بی‌ثباتی اوضاع جهان دارد.
گر امروزت به دستی جلوه کرده است
کند فردا به دیگر دست رسوا
هوش مصنوعی: اگر امروز زیبایی‌ات به نمایش درآمده و خود را نشان داده است، ممکن است فردا با یک حرکت دیگر، آشکارا رسوا شوی.