گنجور

شمارهٔ ۲۱۰ - در مرثیهٔ اهل بیت خود

دل درد زده است از غم زنهار نگه دارش
کو میوهٔ دل باری بر بار نگه دارش
گفتی که به درد دل صبر است طبیب اما
امروز طبیبت شد بیمار نگه دارش
ای صبر توئی دانم پروانهٔ کار دل
دل شیفته پروانه است از نار نگه دارش
ای دیده نه سیل خون فردات به کار آید
خون از رگ جان امشب مگذار، نگه دارش
آن تازه گل ما را هنگام وداع آمد
زان پیش که بگذارد گلزار نگه دارش
شب بیست و سیم رفته است از چارده ماه ما
شب‌های وداع است این زنهار نگه دارش
تا عمر دمی مانده است از یار بنگریزد
گر عمر شود گو شو، کو یار نگه دارش
چون شیشه دلی دارم در پای جهان مفکن
نارنج به سنگستان مسپار نگه دارش
خار است همه عالم و تو آبله بر چشمی
چون آبله دارد چشم از خار نگه دارش
هان ای دل خاقانی بس خوش نفسی داری
از عمر همین مانده است آثار نگه دارش
شروانت که مار آمد بی‌رنج رها کردی
تبریز که گنج آمد بی‌مار نگه دارش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل درد زده است از غم زنهار نگه دارش
کو میوهٔ دل باری بر بار نگه دارش
هوش مصنوعی: دل به شدت از غم آزار می‌بیند، پس از آن مراقبت کن. میوه‌ای که دل را شاد می‌کند، همواره در کنار او نگه‌دار.
گفتی که به درد دل صبر است طبیب اما
امروز طبیبت شد بیمار نگه دارش
هوش مصنوعی: تو گفتی برای درمان دل، صبر مانند پزشک است، اما امروز خود پزشکت به بیماری مبتلا شده، پس مراقب او باش.
ای صبر توئی دانم پروانهٔ کار دل
دل شیفته پروانه است از نار نگه دارش
هوش مصنوعی: ای صبر، می‌دانم تو مانند پروانه‌ای هستی که به خاطر عشق و وفاداری‌اش، به آتش دل نزدیک شده است. مراقب او باش.
ای دیده نه سیل خون فردات به کار آید
خون از رگ جان امشب مگذار، نگه دارش
هوش مصنوعی: ای دیده، گریه و اشک فردا به کار نمی‌آید، پس امشب خون از جانم را هدر نده و آن را نگه‌دار.
آن تازه گل ما را هنگام وداع آمد
زان پیش که بگذارد گلزار نگه دارش
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که ما از هم جدا می‌شدیم، آن گل تازه زیبایی که در اختیار داشتیم، به ما نگریست و به خاطر عشقش به گلزارش، تصمیم گرفت که در آن بماند.
شب بیست و سیم رفته است از چارده ماه ما
شب‌های وداع است این زنهار نگه دارش
هوش مصنوعی: شب بیست و سوم ماه از ماه‌های قمری، در حقیقت شب وداع و خداحافظی است، بنابراین باید به خوبی مراقبش باشی.
تا عمر دمی مانده است از یار بنگریزد
گر عمر شود گو شو، کو یار نگه دارش
هوش مصنوعی: تا زمانی که از عمرم فقط دمی باقی مانده است، به یار خود نگاه می‌کنم. اگر عمری باقی ماند، باید بگوید که چه کسی یار را نگه‌دار باشد.
چون شیشه دلی دارم در پای جهان مفکن
نارنج به سنگستان مسپار نگه دارش
هوش مصنوعی: من دلی حساس و شکننده دارم، پس در این دنیای پر از مشکلات و چالش‌ها مانند شیشه رفتار کن. نارنجی که به آن اشاره شده، نباید به جایی بیفتد که بشکند. مراقب آن باش و از آسیب‌ها دورش نگه‌دار.
خار است همه عالم و تو آبله بر چشمی
چون آبله دارد چشم از خار نگه دارش
هوش مصنوعی: دنیا پر از زحمت و درد است و تو در موقعیتی هستی که به راحتی می‌توانی به مشکلات دیگران توجه کنی. مانند کسی که به آبله مبتلا است و باید مراقب باشد تا بیشتر از حد به درد و زخم‌هایش نپردازد.
هان ای دل خاقانی بس خوش نفسی داری
از عمر همین مانده است آثار نگه دارش
هوش مصنوعی: ای دل خاقانی، تو از عمر خود به خوبی بهره‌برداری کرده‌ای و فقط کمی از آن باقی مانده است. پس این زمان باقی‌مانده را ارج بنه و از آن به خوبی نگهداری کن.
شروانت که مار آمد بی‌رنج رها کردی
تبریز که گنج آمد بی‌مار نگه دارش
هوش مصنوعی: شما توانستید با بی‌درد و زحمت خود را از شر ماری رها کنید، مانند تبریز که بدون زحمت و درد، به گنجی با ارزش تبدیل شد. حالا مراقب این گنج باارزش باشید.