گنجور

شمارهٔ ۱۲ - در حسب حال خود

من که خاقانیَم آزاددلم
که خرد قائدِ رای است مرا
بیش جان را نکنم زنگ‌زده
کاینه عیب‌نمای است مرا
هم فراغ است کز آئینهٔ جان
صیقلِ زنگ‌زدای است مرا
نکُنم مدح‌سُرایی به دروغ
که زبان صدق‌سُرای است مرا
همه حسن در تنِ من سلطان است
جز مشامی که گدای است مرا
به توکّل زیَم اکنون به کسب
که رضا صبرفزای است مرا
نانِ دونان نخورم بیش که دین
توشهٔ هر دو سَرای است مرا
من تیَمُّم به سرِ خاکِ نجس
کی کنم؟ کآب خدای است مرا
نورپروردهٔ کشف است دلم
که یقین پرده‌گشای است مرا
ننگ دارم که شوَم کرکس‌طبع
کز خرد نام همای است مرا
بختم انگشت‌کژ است آوخ از آنک
هنر انگشت‌نمای است مرا
پاک بودم دمِ دنیا نزدم
کو جُنُب بود نشایست مرا
آنچه بایست ندادند به من
وانچه دادند نبایست مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من که خاقانیَم آزاددلم
که خرد قائدِ رای است مرا
هوش مصنوعی: من که خاقانی هستم و دلم آزاد است؛ چرا که حکمت و دانش، راهنمای اندیشه‌ام به شمار می‌رود.
بیش جان را نکنم زنگ‌زده
کاینه عیب‌نمای است مرا
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم جانم را به نقصان و زنگار دچار کنم، چون این موضوع به نقص‌های من اشاره می‌کند.
هم فراغ است کز آئینهٔ جان
صیقلِ زنگ‌زدای است مرا
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که آرامش و راحتی‌ای که من تجربه می‌کنم به خاطر این است که روح و جان من از زنگار و آلودگی‌ها پاک شده است.
نکُنم مدح‌سُرایی به دروغ
که زبان صدق‌سُرای است مرا
هوش مصنوعی: من به خاطر صداقت و راستگویی‌ام، شعر تحسین‌آمیز و دروغین نمی‌گویم.
همه حسن در تنِ من سلطان است
جز مشامی که گدای است مرا
هوش مصنوعی: تمام زیبایی‌ها در وجود من شاهانه است، به جز بوی من که فقیر و بی‌ارزش است.
به توکّل زیَم اکنون به کسب
که رضا صبرفزای است مرا
هوش مصنوعی: اکنون به توکل به خدا زندگی می‌کنم و بر این باورم که تلاش و زحمت در کار، مایه‌ی رضایت و آرامش من است.
نانِ دونان نخورم بیش که دین
توشهٔ هر دو سَرای است مرا
هوش مصنوعی: من دیگر نان بی‌ارزش را نمی‌خورم زیرا که دین و اعتقادات من وسیلهٔ سفر به هر دو جهان است.
من تیَمُّم به سرِ خاکِ نجس
کی کنم؟ کآب خدای است مرا
هوش مصنوعی: من چطور می‌توانم با خاک ناپاک، تیمم کنم؟ در حالی که آب خداوند برای من وجود دارد.
نورپروردهٔ کشف است دلم
که یقین پرده‌گشای است مرا
هوش مصنوعی: دل من، که در پرتو نور و حقیقت رشد کرده است، به یقین می‌تواند پرده‌های تیره را کنار بزند و رازها را آشکار کند.
ننگ دارم که شوَم کرکس‌طبع
کز خرد نام همای است مرا
هوش مصنوعی: من از این که به چیزی مانند کرکس تبدیل شوم و نام نیک من را لکه‌دار کند، شرمسارم.
بختم انگشت‌کژ است آوخ از آنک
هنر انگشت‌نمای است مرا
هوش مصنوعی: بختم به گونه‌ای ناخوشایند و نادرست است و چه تلخ است که هنرم در معرض نمایشی قرار می‌گیرد.
پاک بودم دمِ دنیا نزدم
کو جُنُب بود نشایست مرا
هوش مصنوعی: در زمانی که به دنیا پا گذاشتم، از هر آلودگی دور بودم و از آنجا که متعلق به این عالم نبودم، جایی برای من نبود.
آنچه بایست ندادند به من
وانچه دادند نبایست مرا
هوش مصنوعی: آنچه باید به من می‌دادند، به من ندادند و آنچه که به من دادند، نباید می‌دادند.