گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶

در عشق تو عافیت حرام است
آن را که نه عشق پخت، خام است
کس را ز تو هیچ حاصلی نیست
جز نیستیی که بر دوام است
صدساله ره است راه وصلت
با داعیهٔ تو نیم‌گام است
شهری ز تو مست عشق و ما هم
این باد ندانم از چه جام است
ز آن نیمه که پاکبازی ماست
با درد تو داو ما تمام است
ز آنجا که جفای توست بر ما
دیدار تو تا ابد حرام است
هر دل ز تو با هزار داغ است
هر داغی را هزار نام است
خاقانی را ز دل خبر پرس
تا داغ به نام او کدام است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عشق تو عافیت حرام است
آن را که نه عشق پخت، خام است
هوش مصنوعی: در عشق تو سلامتی و آرامش بی‌معناست؛ کسی که عشق را نچشد و در آن عمیق نشود، هنوز نارس و ناتمامه.
کس را ز تو هیچ حاصلی نیست
جز نیستیی که بر دوام است
هوش مصنوعی: هیچ کس از تو چیزی به دست نمی‌آورد جز عدم و نبودن که همیشگی است.
صدساله ره است راه وصلت
با داعیهٔ تو نیم‌گام است
هوش مصنوعی: راهی که برای رسیدن به تو باید پیمود، صد سال طول می‌کشد، اما ادعای تو برای این دیدار تنها به یک قدم نیاز دارد.
شهری ز تو مست عشق و ما هم
این باد ندانم از چه جام است
هوش مصنوعی: شهر عشق تو پر از شور و اشتیاق است و ما نیز در این حال و هوا نمی‌دانیم این حالت ناشی از چه چیزی است.
ز آن نیمه که پاکبازی ماست
با درد تو داو ما تمام است
هوش مصنوعی: از آنجایی که عشق تو ما را به پاکی می‌کشاند، تمام غم و درد ما به خاطر عشق توست.
ز آنجا که جفای توست بر ما
دیدار تو تا ابد حرام است
هوش مصنوعی: به دلیل ظلم و بی‌مهری تو به ما، ملاقاتت تا همیشه برای ما ممنوع است.
هر دل ز تو با هزار داغ است
هر داغی را هزار نام است
هوش مصنوعی: هر قلبی به خاطر تو دچار زخم و درد است و هر یک از این دردها دارای هزاران نام و عنوان متفاوت است.
خاقانی را ز دل خبر پرس
تا داغ به نام او کدام است
هوش مصنوعی: از دل خاقانی بپرس که چه داغی به نام او وجود دارد.

حاشیه ها

1392/02/23 00:04
امین کیخا

اینکه راه به حضرت دوست گامی است گفته ابن عربی شیخ اکبر است که گفته خطوتان وصلت یعنی دو گام است هان رسیدی و گام اول نفی و ناییدن خود پرستیست