گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶

دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت
گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد
گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت
وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد
زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت
گفتند خرم است شبستان وصل او
رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت
گفتم که بر پرم سوی بام سرای او
چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت
خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش
در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
هوش مصنوعی: دیدی که محبوب ما از احساسات و دل‌تنگی‌های ما بی‌خبر بود، ما را به دام کشید و سپس به حال خود رها کرد و نادیده گرفت.
ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت
هوش مصنوعی: ما بی‌خبر بودیم و وقتی متوجه شدیم که حسن او چگونه است، دیدیم که خود او هم از حال ما بی‌خبر است.
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی و جاذبه او گرفتار عشقش شدیم، اما بعد از آن دیگر با نگاه رحمت به ما نمی‌نگرد.
گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد
گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت
هوش مصنوعی: گفت که من از خودم بدی نمی‌خواهم، اما نتوانسته‌ام به این نتیجه برسم. همچنین گفت که می‌خواهم وفادار باشم، اما این وفاداری تأثیری نداشته است.
وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد
زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت
هوش مصنوعی: وصل او از دست رفت، زیرا وفا نکرد. زخم او به دل رسید، چرا که سینه‌ام از محافظت خالی بود.
گفتند خرم است شبستان وصل او
رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت
هوش مصنوعی: گفتند که شبستان وصال او بسیار خوش است، با این حال وقتی به آنجا رفتم، دری برای ورود نیافتم.
گفتم که بر پرم سوی بام سرای او
چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت
هوش مصنوعی: گفتم که برای رسیدن به کمالات و آرزوهایم، چه فایده‌ای دارد وقتی که توانایی و امکانات لازم را ندارم؟
خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش
در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت
هوش مصنوعی: خاقانی اگرچه در کار وفاداری شکست خورده است، اما با درد و غم خود به شدت درگیر است و به خاطر نداشتن فرصت کافی، نتوانسته از این وضعیت رهایی یابد.

حاشیه ها

1397/08/15 14:11
محدثه

هعی هعی هعی...
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت :(
شاطر عباس صبوحی هم میگه:
باکم از کشته شدن نیست، از آن می‌ترسم
که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود

1397/08/15 14:11
محدثه

و حزین لاهیجی هم میگه:
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد...

1402/05/05 23:08
رضا از کرمان

سلام ودرود برشما چه نظیر ومثالهای بجا وزیبایی آفرین البته شاید شاطر عباس مصرع دوم میتونست بگه

که هنوزم رمقی باشد وصیاد رود

شاد باشی

1399/05/19 08:08
فرزاد

در بیت سوم بجای "تا" باید "ما" باشد و بیت چهارم به کل با نسخه ای که من داشتم تفاوت دارد و صحیح آن بدین شکل است:
گفتا دویی نجویم و زین خود گذر نکرد / گفتا یگانه باشم و زین خود گذر نداشت

1399/07/30 14:09
امیرحسین محمدی

حافظ غزل 78 رو از این غزل برداشته

1401/08/05 00:11
سفید

 

زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت...

 

این مصراع شاهکار است، خیلی زیباست...

نفوذ و تأثیر برخی اشعار بسیار عمیق است؛ چنانکه مثلا بعد از خواندن این مصرع احساس می کنید تیری از سینه‌تان گذشت و وارد قلبتان شد...

 

1401/08/06 18:11
نجوا فرهادزاده

دقیقا همینطوره 

1402/05/05 17:08
امین

درود بر روان والا مرتبه مالک ملک سخن

برخلاف بسیاری از بزرگان که قصاید خاقانی را می‌ستایند ، بنده معتقدم غزل های ایشان هم حرف ها برای گفتن دارد... چه بسا تاثیراتی که بر دیگر شاعران پس از خود گذاشت و سبک خود را پدید آورد. بی شک اگر در سبک های شعری ادبیات پارسی سبکی را سبک خاقانی نام گذاریم ، کار گزافی نکرده ایم...!

1402/05/06 02:08
امیرالملک

...دیدم که در نداشت

چه غزل دلکشی!