غزل شمارهٔ ۱۷۶
زان بخششی که بر در عالم شد
انده نصیب گوهر آدم شد
یارب چه نطفه بود نمیدانم
کز وی زمانه حاملهٔ غم شد
لطف از مزاج دهر بشد گوئی
ای مرد لطف چه که وفا هم شد
زیر سپهر کیست نمیدانم
کز گردش سپهر مسلم شد
درهم شده است کارم و در گیتی
کار که دیدهای که فراهم شد
ایزد نیافرید هنوز آن دل
کاندر جهان درآمد و خرم شد
زین چرخ عمر خوار سیه کاسه
در کام دل نواله همه سم شد
زخمی رسید بر دل خاقانی
کاوقات او هزینهٔ مرهم شد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زان بخششی که بر در عالم شد
انده نصیب گوهر آدم شد
هوش مصنوعی: به علت بخششی که در آسمانها صورت گرفت، انسان از درد و غم برخوردار شد و به او نصیبی از ارزش و گوهر وجودی عطا شد.
یارب چه نطفه بود نمیدانم
کز وی زمانه حاملهٔ غم شد
هوش مصنوعی: خداوندا، نمیدانم چه چیزی در ابتدای اینهمه غم و اندوه نهفته است که باعث شده این زمانه پر از مشکلات و ناراحتیها باشد.
لطف از مزاج دهر بشد گوئی
ای مرد لطف چه که وفا هم شد
هوش مصنوعی: گویی ای مرد، مهربانیها از طبیعت زمانه رخت بر بستهاند، و وفاداری هم دیگر وجود ندارد.
زیر سپهر کیست نمیدانم
کز گردش سپهر مسلم شد
هوش مصنوعی: در دل آسمان چه کسی وجود دارد نمیدانم، اما از چرخش آسمان میتوان فهمید که همه چیز حتمی و ثابت شده است.
درهم شده است کارم و در گیتی
کار که دیدهای که فراهم شد
هوش مصنوعی: کار من در این دنیا به هم ریخته و هیچ کار مثبتی ندیدم که به نتیجه برسد.
ایزد نیافرید هنوز آن دل
کاندر جهان درآمد و خرم شد
هوش مصنوعی: خدا هنوز دلی نیافریده بود که در جهان بیاید و شاد شود.
زین چرخ عمر خوار سیه کاسه
در کام دل نواله همه سم شد
هوش مصنوعی: از گردش زمان، زندگی، و دشواریهای آن باعث شده که دل ما همیشه آرزوها و خواستههایمان به تلخی و نامرادی تبدیل شود.
زخمی رسید بر دل خاقانی
کاوقات او هزینهٔ مرهم شد
هوش مصنوعی: خاقانی دلی زخمخورده دارد که به خاطر عواطف و دردهایش، دربارهٔ مرهم و التیام احساساتش سخن میگوید. در واقع، زخم دلش او را به تفکر و بیان احساساتش واداشته است.