غزل شمارهٔ ۱۵۱
روی تو را در رکاب شمس و قمر میرود
لعل تو را در عنان شهد و شکر میرود
قافلهٔ عشق تو میرود اندر جهان
طائفهٔ عقلها هم به اثر میرود
روی تو را در فروغ دید نشاید از آنک
ز آتش رخسار تو تاب بصر میرود
بیتو به بازار عشق سخت کساد است صبر
نقد روانتر در او خون جگر میرود
حاصل خاقانی است دفتر غمهای تو
زان چون قلم بر درت راه به سر میرود
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی تو را در رکاب شمس و قمر میرود
لعل تو را در عنان شهد و شکر میرود
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جذابیت چهرهی معشوق اشاره شده است. چهرهاش مانند خورشید و ماه درخشان و خیرهکننده است و زیبایی او به گونهای است که همچون لعل و جواهر در دستانش غلت میزند. به عبارتی دیگر، زیبایی و شکوه او در هر نگاهی به وضوح قابل مشاهده است و همچنان که شهد و شکر خوشمزه و دلپذیر هستند، زیباییاش روحنواز و دلربا است.
قافلهٔ عشق تو میرود اندر جهان
طائفهٔ عقلها هم به اثر میرود
هوش مصنوعی: کاروان عشق تو در حال حرکت است و در این راه، جمعی از عقلها نیز تحت تأثیر قرار میگیرند و حرکت میکنند.
روی تو را در فروغ دید نشاید از آنک
ز آتش رخسار تو تاب بصر میرود
هوش مصنوعی: دیدن چهرهی تو در نور، شایسته نیست چرا که از دیوانگی چهرهات، چشمها نمیتوانند تحمل کنند.
بیتو به بازار عشق سخت کساد است صبر
نقد روانتر در او خون جگر میرود
هوش مصنوعی: بدون تو، بازار عشق بسیار خلوت و بیرونق است و در این وضعیت دشوار، صبر و تحمل من در حال کاهش است و درونم از غم و اندوه به شدت درد میکشد.
حاصل خاقانی است دفتر غمهای تو
زان چون قلم بر درت راه به سر میرود
هوش مصنوعی: کتاب غمهای تو به دست خاقانی نوشته شده و چون قلم در مقابل در خانهات قرار میگیرد، به سوی آن حرکت میکند.