گنجور

شمارهٔ ۳۴ - در مدح صفوة الدین بانوی شروان شاه

این پرده کاسمان جلال آستان اوست
ابری است کافتاب شرف در عنان اوست
این ابر بین که معتکف اوست آفتاب
وین آفتاب کابر کرم سایبان اوست
این پرده گرنه صحن بهشت است پس چرا
رضوان مجاور حرم روضه سان اوست
این پرده گرنه بحر محیط است پس چرا
اصداف ملک را گهر اندر نهان اوست
این پرده گرنه عرش مجید است پس چرا
ارواح قدس را قدم اندر میان اوست
این پرده گرنه چرخ رفیع است پس چرا
سعد السعود را شرف اندر قران اوست
این پرده گرنه صخرهٔ کعبه است پس چرا
لب‌های عرشیان همه بوسه ستان اوست
برجیس موسوی کف و کیوان طور حلم
هارون آستانهٔ گردون مکان اوست
خورشید کرد میل زمین بوس او ازآنک
سایه‌اش هزار میل بر از آسمان اوست
خط امان ستانه‌ش و لب‌های خسروان
العبد بر نوشته به خط امان اوست
در صف و سجده از قد و پیشانی ملوک
نون و القلم رقم زده بر آستان اوست
خاک درش ز چشم و لب میر زادگان
لاله ستان جنت و عبهرستان اوست
ناهید زخمه زن گه چوبک زدن به شب
چابک زن خراجی چوبک زنان اوست
خورشید روم پرور و ماه حبش نگار
سایه نشین ساحت طوبی نشان اوست
تا روز و شب دو خادم رومی و نوبی‌اند
هر یک به صدق عنبر جان بر میان اوست
شاگرد خادمان در اوست روزگار
کاستاد بحر دست جواهر فشان اوست
شروان به عز شاه ز بغداد درگذشت
تا شاهزاده صفوة دین بانوان اوست
بانوی شرق و غرب که چون خوان نهد به بزم
عنقا مگس مثال، طفیلی خوان اوست
هست آسیه به زهد و زلیخا به ملک از آنک
تسلیم مصر و قاهره بر قهرمان اوست
باز سپید دولت و شیر سیاه ملک
کاین پرده هم نشیمن و هم نیستان اوست
این پرده سد دولت و خاقان سکندر است
اسکندر دوم که دوم سد از آن اوست
بلقیس بانوان و سلیمان شه اخستان
کز عدل و دین مبشر مهدی زمان اوست
جمشید پیل تن نه که خورشید نیل کف
کافلاک تنگ مرکب انجم توان اوست
در رزم یازده رخ و با دهر ده دله
تا نه سپهر و هشت جنان هفت خوان اوست
ز آن تیغ کو بنفش‌تر است از پر مگس
منقار کرکسان فلک میهمان اوست
گرچه به خاندانش سلاطین شرف کنند
این بانوی جهان شرف خاندان اوست
زیبد منیژه خادمهٔ بانوان چنانک
افراسیاب نیزه‌کش اخستان اوست
بر دست راست و چپ ملکان مادح ویند
خاقانی از زبان ملک مدح خوان اوست
پار آن قصیده گفت که تعویذ عقل بود
و امسال این قصیده که هم حرز جان اوست
گر مدح بانوان ز پی سیم و زر کند
زنار کفر خوک خوران طیلسان اوست
ور جز بقای بانو و شاه است کام او
پس داستان سگ صفتان داستان اوست
وردی است بر زبان همه کس را به صبح و شام
وز مدح بانوان همه ورد زبان اوست
یارب به تازگی شرف جاودانش ده
کاسلام تازه از شرف جاودان اوست
امیدوار باد به بخت ملک چنانک
کامید چرخ پیر به بخت جوان اوست
او سال را به دولت و تایید ضامن است
نوروز تازه روی ز روی ضمان اوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این پرده کاسمان جلال آستان اوست
ابری است کافتاب شرف در عنان اوست
هوش مصنوعی: این آسمان زیبا و با شکوه، همچون پرده‌ای است که نشانه‌ی عظمت و مکانی مقدس است. ابرهایی که در آنجا دیده می‌شوند، نشان‌دهنده‌ی نور و عظمت خورشید هستند که در نزدیکی او قرار دارد.
این ابر بین که معتکف اوست آفتاب
وین آفتاب کابر کرم سایبان اوست
هوش مصنوعی: این ابر که در کنار آن نشسته، آفتاب را در خود محصور کرده و آفتاب هم سایه‌ای برای این کرم کوچک فراهم کرده است.
این پرده گرنه صحن بهشت است پس چرا
رضوان مجاور حرم روضه سان اوست
هوش مصنوعی: این پرده اگرچه بهشتی به نظر می‌رسد، اما چرا رضوان، که نگهبان بهشت است، کنار کعبه و در جایی مقدس که چون باغی زیباست، قرار دارد؟
این پرده گرنه بحر محیط است پس چرا
اصداف ملک را گهر اندر نهان اوست
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که اگر این دنیا مانند دریا است و بی‌پایان به نظر می‌رسد، پس چرا در عمق آن، گنجینه‌ها و زیبایی‌های ارزشمندی به نام مروارید (گهر) پنهان است. به عبارتی دیگر، اگر این محیط وسیع و عمیق است، پس باید رازهای بیشتری در آن نهفته باشد که هنوز کشف نشده‌اند.
این پرده گرنه عرش مجید است پس چرا
ارواح قدس را قدم اندر میان اوست
هوش مصنوعی: اگر این پرده حقیقت، عرش بلند و مقرّ الهی است، پس چرا ارواح پاک در میان آن قدم می‌زنند؟
این پرده گرنه چرخ رفیع است پس چرا
سعد السعود را شرف اندر قران اوست
هوش مصنوعی: اگر این پرده، چرخ بلند و بزرگ است، پس چرا مقام سعد السعود (سعادت بزرگ) در قرآن، از شرافت بیشتری برخوردار است؟
این پرده گرنه صخرهٔ کعبه است پس چرا
لب‌های عرشیان همه بوسه ستان اوست
هوش مصنوعی: اگر این پرده، صخرهٔ کعبه باشد، پس چرا لب‌های موجودات آسمانی همه مشتاق بوسیدن او هستند؟
برجیس موسوی کف و کیوان طور حلم
هارون آستانهٔ گردون مکان اوست
هوش مصنوعی: برجیس موسوی به معنای جایی است که دو دنیا به هم می‌پیوندند. کف و کیوان به نشانه‌ٔ عظمت و آسمان‌مانندی اشاره دارد و حلم هارون، نمایانگر بردباری و حکمت در این مکان است. این مکان، نماد برکت و قدرت الهی است.
خورشید کرد میل زمین بوس او ازآنک
سایه‌اش هزار میل بر از آسمان اوست
هوش مصنوعی: خورشید به سوی زمین تمایل پیدا کرده است، زیرا سایه‌اش هزار میل بالاتر از آسمان اوست.
خط امان ستانه‌ش و لب‌های خسروان
العبد بر نوشته به خط امان اوست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت خط و زبان اشاره دارد. نویسنده از یک نوع خط خاص و زیبا به عنوان خط امان یاد می‌کند که مانند لب‌های خسروان (سلطنت) دل‌انگیز و فریبنده است. این تشبیه نشان‌دهنده اهمیت و زیبایی در نوشتار و ارتباطات انسانی است.
در صف و سجده از قد و پیشانی ملوک
نون و القلم رقم زده بر آستان اوست
هوش مصنوعی: در نماز و در حال رکوع، از قامت و پیشانی پادشاهان درس‌هایی نوشته شده است که نشان‌دهنده عظمت و احترام به درگاه الهی است.
خاک درش ز چشم و لب میر زادگان
لاله ستان جنت و عبهرستان اوست
هوش مصنوعی: خاک در این مکان از چشمان و لبان کسانی که از نسل میرزاها هستند، به مانند گل‌های لاله‌ در بهشت و آب‌های بهشتی می‌باشد.
ناهید زخمه زن گه چوبک زدن به شب
چابک زن خراجی چوبک زنان اوست
هوش مصنوعی: ناهید با چوبک زدن، عزم و اراده‌ای قوی دارد و به سرعت و با نشاط، به کار خود ادامه می‌دهد. او نشانه‌ای از تلاش و کوششی است که در لابه‌لای فعالیت‌هایش نمایان می‌شود. زحمتکشانی که با چوبک‌های خود زحمت می‌کشند، در واقع سمبلی از تلاش و کار سخت هستند.
خورشید روم پرور و ماه حبش نگار
سایه نشین ساحت طوبی نشان اوست
هوش مصنوعی: خورشید زیبایی‌ها را می‌افروزد و ماه پرستش‌انگیز در کنار او قرار دارد، سایه‌اش نشان‌دهنده مقام بلندی است که در بهشت وجود دارد.
تا روز و شب دو خادم رومی و نوبی‌اند
هر یک به صدق عنبر جان بر میان اوست
هوش مصنوعی: روز و شب به عنوان خدمتگزارانی در کنار هم هستند، که هر یک با صداقت و صفای خود، به زندگی انسان معنای خاصی می‌بخشند.
شاگرد خادمان در اوست روزگار
کاستاد بحر دست جواهر فشان اوست
هوش مصنوعی: زمانه‌ای که در آن هستیم، همانند دریایی است که در آن جواهرات زیادی وجود دارد. این جواهرات، نشانه‌های آموزه‌ها و تلاش‌هایی هستند که در زندگی به دست آمده‌اند. در واقع، ما در حال یادگیری و بهره‌برداری از بهترین فرصت‌ها و تجربیات هستیم.
شروان به عز شاه ز بغداد درگذشت
تا شاهزاده صفوة دین بانوان اوست
هوش مصنوعی: شروان، به خاطر عزت و مقام شاه، از بغداد گذشت و به این ترتیب به شاهزاده‌ای به نام صفوة دین اهتمام ورزید که مورد توجه بانوان است.
بانوی شرق و غرب که چون خوان نهد به بزم
عنقا مگس مثال، طفیلی خوان اوست
هوش مصنوعی: بانوی شرق و غرب همانند میزی است که در مهمانی طاووس قرار می‌گیرد و مگس به‌عنوان مهمان ناخوانده و کوچک، تنها مزاحم برای اوست.
هست آسیه به زهد و زلیخا به ملک از آنک
تسلیم مصر و قاهره بر قهرمان اوست
هوش مصنوعی: آسیه در پرهیزکاری برتر است و زلیخا در مقام و قدرت، زیرا هر دو به خاطر تسلیم شدن به سرنوشت خود، در دل قهرمان زندگی شان قرار دارند.
باز سپید دولت و شیر سیاه ملک
کاین پرده هم نشیمن و هم نیستان اوست
هوش مصنوعی: پرنده سفید نشان‌دهنده خوشبختی و شیر سیاه نشانه‌ای از قدرت است. این بیت به این معناست که این دو نماد، هم جایی را برای زندگی و هم منبعی برای نیازی خاص فراهم کرده‌اند.
این پرده سد دولت و خاقان سکندر است
اسکندر دوم که دوم سد از آن اوست
هوش مصنوعی: این پرده، مانع از رسیدن به قدرت و عظمت فرمانروایان بزرگ است و اشاره به اسکندر مقدونی دارد که در تاریخ به عنوان یکی از بزرگ‌ترین پادشاهان شناخته شده است. این جمله نشان‌دهنده آن است که تسلط و قدرت اسکندر دوم نیز به نوعی تحت تاثیر همان موانع و محدودیت‌ها قرار دارد.
بلقیس بانوان و سلیمان شه اخستان
کز عدل و دین مبشر مهدی زمان اوست
هوش مصنوعی: بلقیس، Queen of Sheba، از بانوان برجسته است و سلیمان، پادشاهی بزرگ و عادل، می‌تواند نشانه‌ای از مهدی زمان ما باشد که عدالت و دین را به ارمغان می‌آورد.
جمشید پیل تن نه که خورشید نیل کف
کافلاک تنگ مرکب انجم توان اوست
هوش مصنوعی: جمشید، که به قدری بزرگ و باعظمت است که همانند خورشید در حال درخشش است، این قدرت و شکوهش در واقع از ظرفیت و توان اجرام آسمانی و آسمان برتر نشأت می‌گیرد.
در رزم یازده رخ و با دهر ده دله
تا نه سپهر و هشت جنان هفت خوان اوست
هوش مصنوعی: در جنگ و ستیز، انسان باید با چهره‌های مختلف و شرایط دشوار رو به‌رو شود. او باید بتواند با دل و اراده‌ای قوی، تا زمانی که به بالاترین نقطه یا مقصد نهایی‌اش برسد، تلاش کند و از موانع عبور کند.
ز آن تیغ کو بنفش‌تر است از پر مگس
منقار کرکسان فلک میهمان اوست
هوش مصنوعی: از آن شمشیر که رنگش بنفش‌تر از پر مگس است، منقار کرکس‌های آسمان مهمان اوست.
گرچه به خاندانش سلاطین شرف کنند
این بانوی جهان شرف خاندان اوست
هوش مصنوعی: هرچند که خانواده‌اش دارای سلاطین و بزرگی هستند، اما این بانوی جهان خود شرف و مقام را به خانواده‌اش می‌بخشد.
زیبد منیژه خادمهٔ بانوان چنانک
افراسیاب نیزه‌کش اخستان اوست
هوش مصنوعی: منیزه، خدمتکار بانوان، به زیبایی مورد ستایش است، مانند افراسیاب که نیزه‌اش را به سوی دشمن می‌افکند.
بر دست راست و چپ ملکان مادح ویند
خاقانی از زبان ملک مدح خوان اوست
هوش مصنوعی: در دو سمت دست، شاعران مداح و ستایشگر او هستند و خاقانی به واسطه زبان خود، از طرف ملک، او را ستایش می‌کند.
پار آن قصیده گفت که تعویذ عقل بود
و امسال این قصیده که هم حرز جان اوست
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که سال گذشته شعری گفته شد که موجب افزایش فهم و درک ما بود، و امسال شعری دیگر بیان شده که حافظ جان و زندگی اوست.
گر مدح بانوان ز پی سیم و زر کند
زنار کفر خوک خوران طیلسان اوست
هوش مصنوعی: اگر کسی زنان را به خاطر زیبایی و ثروتشان ستایش کند، در واقع در مسیر نادرستی قدم گذاشته و به نوعی به دمیِ کافران و افرادی که از چیزهای ناپسند پرهیز نمی‌کنند، شبیه است.
ور جز بقای بانو و شاه است کام او
پس داستان سگ صفتان داستان اوست
هوش مصنوعی: اگر جز ماندگاری خانم و پادشاه، چیز دیگری برای او وجود نداشته باشد، پس داستان افرادی که به شدت وابسته به او هستند، داستان اوست.
وردی است بر زبان همه کس را به صبح و شام
وز مدح بانوان همه ورد زبان اوست
هوش مصنوعی: همه کس در صبح و شام نامی از او می‌برد و ستایش او بر زبان‌هاست.
یارب به تازگی شرف جاودانش ده
کاسلام تازه از شرف جاودان اوست
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به محبوب من نعمت جاودانی عطا کن، زیرا سلام و آرامش من نیز ناشی از مقام جاودانی اوست.
امیدوار باد به بخت ملک چنانک
کامید چرخ پیر به بخت جوان اوست
هوش مصنوعی: به خوشبختی پادشاه امیدوار باش، مثل اینکه چرخ زمان به جوانی او رو کرده است و به او فرصت‌هایی داده است.
او سال را به دولت و تایید ضامن است
نوروز تازه روی ز روی ضمان اوست
هوش مصنوعی: او به عنوان ضامنِ خوشی و موفقیت در سال جدید، نوروز را به تجدید حیات و طراوت دوباره تبدیل می‌کند.

حاشیه ها

1398/02/03 13:05

بیت 15
تا روز و شب دو خادم رومی و نوبی‌اند هر یک به صدق عنبر جان بر میان اوست
روز را به علت سفیدی و روشنایی به رومی تشبیه کرده است و شب را به علت سیاهی به نوبی تشبیه کرده است . نوبی ها مردمان سیاه پوست هستند که در سودان زندگی می کنند.
"جان بر میان" صفت مرکب است به معنی کسی که جانش را برای فداکاری در میان گذاشته است. موصوف این صفت در بیت فوق عنبر می باشد عنبر نیز کنایه از کنیز است.