گنجور

شمارهٔ ۱۶۰ - مطلع دوم

ای لب و خالت بهم طوطی و هندوستان
پیش جمالت منم هندوی جان بر میان
از رخ و زلف تو رست در دل من آبنوس
وز لب و خال تو گشت دیدهٔ من آبدان
ابرش خورشید را ناخنه آمد ز رشک
تا تو به شب رنگ حسن تاخته‌ای در جهان
رو که ز عکس لبت خوشهٔ پروین شده است
خوشهٔ خرمای تر بر طبق آسمان
صبر من از بی‌دلی است از تو که مجروح را
چاره ز بی‌مرهمی است سوختن پرنیان
با همه کآزاد نیست یک سر مویم ز تو
نیست تو را از وفا بر سر موئی نشان
گرچه ز افغان مرا با تو زبان موی شد
در همه عالم منم موی شکاف از زبان
طبع چو خاقانیی بستهٔ سودا مدار
بشکن صفراتی او ز آن لب چون ناردان
عهد کهن تازه کن کو سخنان تازه کرد
خاصه ثنای ملک کرد ضمیرش ضمان
ناصر ملت طراز، قاهر بدعت گداز
شاه خلیفه پناه خسرو سلطان نشان

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای لب و خالت بهم طوطی و هندوستان
پیش جمالت منم هندوی جان بر میان
هوش مصنوعی: ای لب و خال تو همچون طوطی و هندوستان است و من در زیبایی تو مانند آدمی هستم که در سرزمین هند زندگی می‌کند.
از رخ و زلف تو رست در دل من آبنوس
وز لب و خال تو گشت دیدهٔ من آبدان
هوش مصنوعی: زیبایی چهره و موهای تو در دل من عمق و زیبایی خاصی به وجود آورده است و لب و چال صورت تو باعث شده که چشمم همچون جویبار و دریاچه‌ای پرآب شود.
ابرش خورشید را ناخنه آمد ز رشک
تا تو به شب رنگ حسن تاخته‌ای در جهان
هوش مصنوعی: ابر به خاطر رشک به خورشید، نتوانست به آسمان بیاید؛ چرا که تو در دنیای خود، با زیبایی‌ات مانند رنگ شب درخشیده‌ای.
رو که ز عکس لبت خوشهٔ پروین شده است
خوشهٔ خرمای تر بر طبق آسمان
هوش مصنوعی: چهره‌ای که به خاطر زیبایی لبانت به ستاره‌های پروین معروف شده، مانند خوشه‌ای از خرما است که بر روی درختی در آسمان قرار دارد.
صبر من از بی‌دلی است از تو که مجروح را
چاره ز بی‌مرهمی است سوختن پرنیان
هوش مصنوعی: تحمل من ناشی از نداشتن امید به توست، زیرا مانند مجروحی که بدون درمان مانده، سوختن و درد کشیدن من به هیچ درد نمی‌خورد.
با همه کآزاد نیست یک سر مویم ز تو
نیست تو را از وفا بر سر موئی نشان
هوش مصنوعی: با وجود اینکه همه آزاد هستند، من حتی یک تار مویم هم از تو جدا نیست. تو را با وفای خود به اندازه یک تار مو نشان می‌دهم.
گرچه ز افغان مرا با تو زبان موی شد
در همه عالم منم موی شکاف از زبان
هوش مصنوعی: هرچند که صدای ناله و فریاد من به تو رسیده و به نوعی ارتباط برقرار کرده‌ام، اما در واقع من در این دنیا تنها می‌توانم به حفره‌ای عمیق و خاص در دل تو اشاره کنم.
طبع چو خاقانیی بستهٔ سودا مدار
بشکن صفراتی او ز آن لب چون ناردان
هوش مصنوعی: اگر طبع تو مانند خاقانی به دلتنگی و سودا گرفتار شده، نباید آن را محدود کنی. لب‌های تو باید چون میوه‌ای شیرین و دلنشین، آزادانه بیان شوند.
عهد کهن تازه کن کو سخنان تازه کرد
خاصه ثنای ملک کرد ضمیرش ضمان
هوش مصنوعی: عهد قدیمی را دوباره احیا کن، زیرا او کلام نوینی را بیان کرده است، به‌ویژه ستایش از پادشاهی که در دلش به آن پایبند است.
ناصر ملت طراز، قاهر بدعت گداز
شاه خلیفه پناه خسرو سلطان نشان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک شخصیت برجسته و قدرتمند می‌پردازد که به عنوان حامی ملت و مدافع اصول شناخته می‌شود. او در برابر بدعت‌ها و نوآوری‌های ناپسند ایستادگی می‌کند و به عنوان پادشاهی بزرگ و مورد احترام در بین مردم شناخته می‌شود. نقش او به عنوان یک سرپرست و پناهگاه برای مردم نیز مورد تأکید قرار می‌گیرد.