گنجور

شمارهٔ ۱۶۱ - مطلع سوم

تا نفخات ربیع صور دمید از دهان
کالبد خاک را نزل رسید از روان
غاشیه‌دار است ابر بر کتف آفتاب
غالیه‌سای است باد بر صدف بوستان
کرد قباهای گل خشتک زرین پدید
کرد علم‌های روز پرچم شب را نهان
روز به پروار بود فربه از آن شد چنین
شب تن بیمار داشت لاغر ازین شد چنان
عکس شکوفه ز شاخ بر لب آب اوفتاد
راست چو قوس قزح برگذر کهکشان
مریم دوشیزه باغ، نخل رطب بید بن
عیسی یک روزه گل، مهد طرب گلستان
نی عجب ار جای برف گرد بنفشه است از آنک
معدن کافور هست خطهٔ هندوستان
شاخ چو آدم ز باد زنده شد و عطسه داد
فاخته الحمد خواند گفت که جاوید مان
دوش که بود از قیاس شکل شب از ماه نو
هندوی حلقه به گوش گرد افق پاسبان
داد نقیب صبا عرض سپاه بهار
کز دو گروهی بدید یاوگیان خزان
خیل بنفشه رسید با کله دیلمی
سوسن کن دید کرد آلت زوبین عیان
شاه ریاحین بساخت لشکر گاه از چمن
نیسان کان دید کرد لشکری از ضیمران
بید برآورد برگ آخته چون گوش اسب
سبزه چو آن دید گرد چارهٔ برگستوان
از پی سور بهار یاسمن آذین ببست
بستان کان دید کرد قبه‌ای از ارغوان
لاله چو جام شراب پارهٔ افیون در او
نرگس کان دید کرد ، از زر تر جرعه دان
بود سر کوکنار حقهٔ سیماب رنگ
غنچه که آن دید کرد مهرهٔ شنگرف‌سان
مجلس گلزار داشت منبری از شاخ سرو
بلبل کان دید کرد زمزمهٔ بیکران
قمری درویش حال بود ز غم خشک مغز
نسرین کان دید کرد لخلخهٔ رایگان
فاخته گفت از سخن نایب خاقانیم
گلبن کن دید کرد مدحت شاه امتحان
شاه سلاطین فروز خسرو شروان که چرخ
خواند به دوران او شروان را خیروان
زهره و دهره بسوخت کوکبهٔ رزم او
زهرهٔ زهره به تیغ دهرهٔ دهر از سنان
گوشه و خوشه بساخت از پی مجد و ثنا
گوشهٔ عرش از سریر، خوشهٔ چرخ از بنان
دولت و صولت نمود شیر علم‌های او
دولت ملک عجم، صولت تیغ یمان
پایه و مایه گرفت هم کف و هم جام او
پایهٔ بحر محیط، مایهٔ حوض جنان
راحت و ساحت نگر از در او مستعار
راحت جان از خرد، ساحت کون از مکان
غایت و آیت شناس نامزد حضرتش
غایت نصر از غزا، آیت وحی از بیان
یافته و بافته است شاه چو داود و جم
یافته مهر کمال، بافته درع امان
ساخته و تاخته است بخت جهان‌گیر او
ساخته شعرا براق تاخته بر فرقدان
سوده و بوده شمار اشهب میمونش را
سوده قضا در رکاب، بوده قدر در عنان
بسته و خسته روند تیغ وران پیش او
بسته به شست کمند، خسته به گرز گران
ای به شبستان ملک با تو ظفر خاصگی
وای به دبستان شرع با تو خرد درس خوان
کعبهٔ جان صدر توست، چار ملک چار رکن
رستم دین قدر توست هفت فلک هفت‌خوان
قدر تو کی دل نهد بر فلک و چون بود
در وطن عنکبوت کرگدن و آشیان
دهر جلال تو دید ایمان آورد و گفت
کای ملکوت اسجد و اکادم وقت است هان
تیغ تو داند که چیست رمز و اشارات دین
طرفه بود هندویی از عربی ترجمان
نیست نظیر تو خصم خود نبود یک بها
تاج سر کوکنار، افسر نوشیروان
در دل دشمن نگر مانده ز تیغت خیال
چون شبه‌گون شیشه‌ای نقش پری اندران
حلق بداندیش را وقت طناب است از آنک
گردن قرابه را هست نکو ریسمان
گونهٔ حصرم گرفت تیغ تو و بر عدو
ناشده انگور می، سرکه شد اندر زمان
چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود
چو ز گشاد تو رفت چوبهٔ تیر از کمان
رو که جهان ختم کرد بر تو جهان داشتن
بر دگران گو فلک عزلت شاهی بران
از کف و شمشیر توست معتدل ارکان ملک
زین دو اگر کم کنی ملک شود ناتوان
راستی چنگ را بیست و چهار است رود
چون یکی از وی گسست کژ شود او بی‌گمان
گرچه بدون تو چرخ تاج و نگین داد لیک
رقص نزیبد ز بز، تیشه زنی از شبان
گرچه مشعبد ز موم خوشهٔ انگور ساخت
ناید از آن خوشه‌ها آب خوشی در دهان
گر فلکت بنده گشت نقص کمال تو نیست
رونق سکبا نرفت، گر تره آمده به خوان
کی شود از پای مور دست سلیمان به عیب
کی کند از مرغ گل صنعت عیسی زبان
خسرو صاحب خراج بر سر عالم توئی
بنده به دور تو هست شاعر صاحب‌قران
گر به جهان زین نمط کس سخنی گفته است
بنده به شمشیر شاه باد بریده زبان
شاه جهان نظم غیر داند از سحر من
اهل بصر گوشت گاو دانند از زعفران
گرچه به چشم عوام سنگچه چو لولو است
لیک تف آفتاب فرق کند این و آن
ای فر پر هماتی سایهٔ درگاه تو
شهپر جبریل باد بر سر تو سایبان
باد خورنده چو خاک جرعهٔ جام تو جم
باد برنده چو مور ریزهٔ خوان تو جان
هاتف نوروز باد بر تو دعا گوی خیر
تا ابد آمین کناد عاقلهٔ انس و جان

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا نفخات ربیع صور دمید از دهان
کالبد خاک را نزل رسید از روان
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم بهاری از دهان جسم خاکی دمیده شد، روح به آن دمید و زندگی به آن بخشید.
غاشیه‌دار است ابر بر کتف آفتاب
غالیه‌سای است باد بر صدف بوستان
هوش مصنوعی: ابر بر دوش آفتاب سایه افکنده و باد به آرامی بر صدف‌های گلستان نوازش می‌کند.
کرد قباهای گل خشتک زرین پدید
کرد علم‌های روز پرچم شب را نهان
هوش مصنوعی: لباس‌های زیبا و باشکوهی از گل درست کرد، و پرچم‌های روز که نشانه‌ای از شب بودند، پنهان کرد.
روز به پروار بود فربه از آن شد چنین
شب تن بیمار داشت لاغر ازین شد چنان
هوش مصنوعی: روزهایی که به خوبی و خوشی می‌گذشتند، موجب پر و پیمانی و خوشحالی می‌شدند، اما شب که فرا می‌رسید، تن بیمار و ضعیف می‌گردید.
عکس شکوفه ز شاخ بر لب آب اوفتاد
راست چو قوس قزح برگذر کهکشان
هوش مصنوعی: عکسی از شکوفه به آرامی از شاخه به روی آب افتاد و درست مانند قوس رنگین کمان در گذر کهکشان به نظر می‌رسد.
مریم دوشیزه باغ، نخل رطب بید بن
عیسی یک روزه گل، مهد طرب گلستان
هوش مصنوعی: در باغ، مریم همچون یک دوشیزه زیبا است و نخل رطب هم مانند یک روزه، به وجود آمده و با زیبایی‌اش، نشاط و شادی را به گلستان هدیه می‌دهد.
نی عجب ار جای برف گرد بنفشه است از آنک
معدن کافور هست خطهٔ هندوستان
هوش مصنوعی: شگفتی ندارد اگر در جایی که برف بر روی بنفشه‌ها نشسته، به خاطر وجود کافور، که محصول سرزمین هندوستان است، چنین جایی به چشم بیاید.
شاخ چو آدم ز باد زنده شد و عطسه داد
فاخته الحمد خواند گفت که جاوید مان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف موجودی زنده و شادابی می‌پردازد که به دلیل نیروی باد به حرکت درآمده و در نتیجه عطسه‌ای می‌زند. سپس صدای فاخته‌ای بلند می‌شود که ترانه‌ای خوشنواز را سر می‌دهد و به نوعی ابراز شکرگذاری می‌کند. در نهایت، این صدا به گونه‌ای است که نشان‌دهنده وجودی پایدار و جاودانی است.
دوش که بود از قیاس شکل شب از ماه نو
هندوی حلقه به گوش گرد افق پاسبان
هوش مصنوعی: دیروز، وقتی شب شکلش با ماه نو شبیه بود، نگهبان گرداگرد افق، هندوئی با گوشواره نمایان شد.
داد نقیب صبا عرض سپاه بهار
کز دو گروهی بدید یاوگیان خزان
هوش مصنوعی: نقیب صبا به بهار خبر داد که پاییز و بهار در حال رویارویی هستند و هر کدام از دو گروه در حال آماده‌سازی برای جنگ با یکدیگر می‌باشند.
خیل بنفشه رسید با کله دیلمی
سوسن کن دید کرد آلت زوبین عیان
هوش مصنوعی: جمعی از بنفشه‌ها آمدند و در کنار سوسنی که با ظاهری خفیف و تازه پیدا شده بود، به تماشای آن پرداختند و متوجه شدند که زیبایی و جذابیت خاصی در آن وجود دارد.
شاه ریاحین بساخت لشکر گاه از چمن
نیسان کان دید کرد لشکری از ضیمران
هوش مصنوعی: شاه ریاحین، لشکری از گل‌ها و گیاهان به فرماندهی نیسان (بهار) ترتیب داد، زیرا او در آنجا سربازانی از دیوان (موجودات نیک و زیبا) مشاهده کرد.
بید برآورد برگ آخته چون گوش اسب
سبزه چو آن دید گرد چارهٔ برگستوان
هوش مصنوعی: بید جوانه‌هایی را چون گوش‌های اسب بیرون آورد و وقتی سبزه را دید، به فکر چاره‌ای برای برگ‌هایش افتاد.
از پی سور بهار یاسمن آذین ببست
بستان کان دید کرد قبه‌ای از ارغوان
هوش مصنوعی: در جستجوی جشن بهار، باغ لابه‌لای یاسمن‌ها زینت گرفته است، زیرا که باغ به تماشا قبه‌ای از گل‌های ارغوانی را به نمایش گذاشته است.
لاله چو جام شراب پارهٔ افیون در او
نرگس کان دید کرد ، از زر تر جرعه دان
هوش مصنوعی: لاله مانند جامی از شراب است که درون آن تکه‌ای از افیون وجود دارد. نرگس که در این مکان دیده شده، با طلای درخشانش به همراه آن جرعه جذاب می‌درخشد.
بود سر کوکنار حقهٔ سیماب رنگ
غنچه که آن دید کرد مهرهٔ شنگرف‌سان
هوش مصنوعی: در جایی از کوکنار، راز و رمزهایی به رنگ نقره‌ای پنهان است، غنچه‌ای که با دیدن آن، حالتی شبیه به مهره‌ای سرخ و زیبا پیدا می‌کند.
مجلس گلزار داشت منبری از شاخ سرو
بلبل کان دید کرد زمزمهٔ بیکران
هوش مصنوعی: در جلسه‌ای پر از گل و زیبایی، منبری از شاخهٔ درخت سرو ساخته شده بود. بلبل که این صحنه را دید، به سرودن آوازهای بی‌پایان مشغول شد.
قمری درویش حال بود ز غم خشک مغز
نسرین کان دید کرد لخلخهٔ رایگان
هوش مصنوعی: قمری که درویشی است، به خاطر غم و اندوهش چنان بی‌حالت شده که مغزش مانند گل نسرین خشک شده. او در این حال، صدای لباس‌های مجلسی و زیبا را که رایگان در حال وزیدن است می‌بیند و حسرتش را حس می‌کند.
فاخته گفت از سخن نایب خاقانیم
گلبن کن دید کرد مدحت شاه امتحان
هوش مصنوعی: فاخته گفت که ما نماینده خاقان هستیم و در اینجا گلبن (گلستان) به وجود آمده است. او همچنین به ستایش شاه پرداخت و در آزمون آن قرار گرفت.
شاه سلاطین فروز خسرو شروان که چرخ
خواند به دوران او شروان را خیروان
هوش مصنوعی: پادشاهی که در میان سلاطین درخشان است، همان خسرو شروان نام دارد. در دوران او، چرخ فلکی به شکلی دوران می‌گردد که شروان را به خوبی یاد می‌کند.
زهره و دهره بسوخت کوکبهٔ رزم او
زهرهٔ زهره به تیغ دهرهٔ دهر از سنان
هوش مصنوعی: زهره و دهره به خاطر شکوه و قدرت او از هم میسوزند. زهره به دلیل زیبایی و دهره به خاطر سرنوشت، با تیغی که برنده است، از هم جدا می‌شوند. سنان نیز به عنوان نماد قدرت و مهارت در جنگ، بر این امر تأکید می‌کند.
گوشه و خوشه بساخت از پی مجد و ثنا
گوشهٔ عرش از سریر، خوشهٔ چرخ از بنان
هوش مصنوعی: به خاطر جستجوی عظمت و بزرگی، تزییناتی در گوشه عرش و خوشه‌هایی در آسمان ایجاد شده‌اند که نشان‌دهنده‌ کار و تلاش است.
دولت و صولت نمود شیر علم‌های او
دولت ملک عجم، صولت تیغ یمان
هوش مصنوعی: شیر دانش‌های او قدرت و شکوهی را به نمایش گذاشت که موجب تسلط بر سرزمین عجم شده و مانند شمشیری تیز و توانمند است.
پایه و مایه گرفت هم کف و هم جام او
پایهٔ بحر محیط، مایهٔ حوض جنان
هوش مصنوعی: این اشعار به ارتباط عمیق و هماهنگی بین دو فرد اشاره دارد. یکی از آن‌ها به مانند دریایی بزرگ و عمیق است که می‌تواند به عنوان پایه و مبنای رابطه محسوب شود، در حالی که دیگری به مثابه حوضی کوچک و زیبا می‌باشد که از آن دریای بزرگ آب می‌گیرد. این تصویرسازی نشان‌دهنده تأثیر عمیق و غنی یکی بر دیگری است و تأکید می‌کند که وجود و عمق یکی به دیگری زندگی و زیبایی می‌بخشد.
راحت و ساحت نگر از در او مستعار
راحت جان از خرد، ساحت کون از مکان
هوش مصنوعی: به سادگی و آرامش به او نگاه کن؛ آرامش روحی را از دانش بیاب، و از دنیای مادی و مکان، به فضایی بالاتر دست پیدا کن.
غایت و آیت شناس نامزد حضرتش
غایت نصر از غزا، آیت وحی از بیان
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی که شناسایی او به عنوان نامزد خداوند است، نشانه و نشانی برای پیروزی در نبردها و حقیقت کلام الهی از بیانات او به شمار می‌رود. این به نوعی تأکید بر مقام و ویژگی‌های آن شخص دارد که نمایانگر پیروزی و وحی است.
یافته و بافته است شاه چو داود و جم
یافته مهر کمال، بافته درع امان
هوش مصنوعی: شاه مانند داود و جم به کمال و هنر بسیار دست یافته و زره‌ای از امان و امنیت برای خود بافته است.
ساخته و تاخته است بخت جهان‌گیر او
ساخته شعرا براق تاخته بر فرقدان
هوش مصنوعی: سرنوشت او به قدری درخشان و بزرگ است که شاعران با الهام از آن مانند ستاره‌های درخشان به سرودن شعر پرداخته و بر افراشته گی او تاکید می‌کنند.
سوده و بوده شمار اشهب میمونش را
سوده قضا در رکاب، بوده قدر در عنان
هوش مصنوعی: پیشرفت و موفقیت کسی که شایسته است، به همراهی تقدیر و سرنوشت به دست می‌آید. شایستگی او مانند اسبی نیکو در رهبری است که سرنوشتی خوب او را هدایت می‌کند.
بسته و خسته روند تیغ وران پیش او
بسته به شست کمند، خسته به گرز گران
هوش مصنوعی: چوپانان گله‌های خود را در دست دارند و به سمت او می‌روند. آنها با خستگی و مشقت، از زحمات زیاد، در حالی که در دستشان چنگک است، تلاش می‌کنند.
ای به شبستان ملک با تو ظفر خاصگی
وای به دبستان شرع با تو خرد درس خوان
هوش مصنوعی: این جمله نشان می‌دهد که شخصی در دنیای شبانه و روحانی به موفقیت‌های خاصی دست یافته است و در عین حال می‌فهمد که در دنیای علم و دین نیز از خرد و دانایی بهره‌مند است. به نوعی، او هم در عالم معنوی و هم در عالم عقل و دانش، به مقام و مرتبه‌ای دست پیدا کرده است.
کعبهٔ جان صدر توست، چار ملک چار رکن
رستم دین قدر توست هفت فلک هفت‌خوان
هوش مصنوعی: جان تو مانند کعبه‌ای است که در آن مرکزیت و ارزش معنوی وجود دارد. چهار عنصر اصلی و اصلی دین، چهار رکن آن را تشکیل می‌دهند و تو در این راستا به اندازه‌ای با ارزش و مهم هستی که هفت آسمان، هفت مرحله از سفر روحانی را برای تو رقم می‌زنند.
قدر تو کی دل نهد بر فلک و چون بود
در وطن عنکبوت کرگدن و آشیان
هوش مصنوعی: مقدار تو کجا است که دل می‌خواهد به آسمان برود و در وطن تو، عنکبوت و کرگدن و لانه‌ها چه وضعیتی دارند؟
دهر جلال تو دید ایمان آورد و گفت
کای ملکوت اسجد و اکادم وقت است هان
هوش مصنوعی: زمانه زیبایی و جلال تو را دید و به ایمان آمد و گفت: ای ملکوت، وقت سجده و احترام است.
تیغ تو داند که چیست رمز و اشارات دین
طرفه بود هندویی از عربی ترجمان
هوش مصنوعی: تیغ تو می‌داند که چه چیزی در دین معنای خاصی دارد و این نشانه‌ها و رمزها از لحاظ فهم، به مانند یک هندویی هستند که زبان عربی را ترجمه می‌کند.
نیست نظیر تو خصم خود نبود یک بها
تاج سر کوکنار، افسر نوشیروان
هوش مصنوعی: هیچ دشمنی شبیه تو نیست، چرا که هیچ چیز به پای تاج سر کوکنار نمی‌رسد، همانطور که افسر نوشیروان نیز بی‌همتاست.
در دل دشمن نگر مانده ز تیغت خیال
چون شبه‌گون شیشه‌ای نقش پری اندران
هوش مصنوعی: در دل دشمن، تصویری از ضربه تیغ تو باقی مانده که مانند یک نقش شیشه‌ای و شفاف به نظر می‌رسد.
حلق بداندیش را وقت طناب است از آنک
گردن قرابه را هست نکو ریسمان
هوش مصنوعی: زمانی که فردی بداندیش به عمل ناپسندی دست می‌زند، به مانند کسی است که خود را در گرهی گرفتار کرده و به جای تلاش برای رهایی، باید با پیامدی نامطلوب مواجه شود. در واقع، این افراد به دلیل رفتارهای ناصحیح خود در موقعیتی قرار می‌گیرند که می‌توانند آسیب ببینند یا مشکل بسازند.
گونهٔ حصرم گرفت تیغ تو و بر عدو
ناشده انگور می، سرکه شد اندر زمان
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند میوه‌ای ترش شده، دشمن را در نطفه خفه کرد و به مرور زمان تبدیل به سرکه شد.
چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود
چو ز گشاد تو رفت چوبهٔ تیر از کمان
هوش مصنوعی: وقتی که نور ستاره‌ها از طریق جایی مانند قصر مشبک به درون می‌تابد، فضایی زیبا و چشم‌نواز ایجاد می‌شود. اما وقتی که قوس کمان سستی پیدا کند و تیر از آن رها شود، ممکن است به طور ناگهانی همه چیز تغییر کند و نظم و زیبایی از بین برود.
رو که جهان ختم کرد بر تو جهان داشتن
بر دگران گو فلک عزلت شاهی بران
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی جهان به پایان خود نزدیک می‌شود و تمام توجه‌ها به تو جلب می‌شود، دیگران را به حال خود رها کن و از تخت سلطنت خود دست بکش.
از کف و شمشیر توست معتدل ارکان ملک
زین دو اگر کم کنی ملک شود ناتوان
هوش مصنوعی: قدرت و ثبات حکومت به دست تو و شمشیر تو بستگی دارد و اگر یکی از این دو کم شود، کشور دچار ضعف و ناتوانی خواهد شد.
راستی چنگ را بیست و چهار است رود
چون یکی از وی گسست کژ شود او بی‌گمان
هوش مصنوعی: اگرچه چنگ دارای بیست و چهار رشته است، اما اگر یکی از آنها گسسته شود، صدای آن به هم می‌ریزد و ناهماهنگ می‌شود.
گرچه بدون تو چرخ تاج و نگین داد لیک
رقص نزیبد ز بز، تیشه زنی از شبان
هوش مصنوعی: هرچند که بدون تو، دنیا و زیبایی‌هایش را می‌توان به دست آورد، اما رقص و شادی واقعی تنها با حضور تو معنا پیدا می‌کند. تلاش و زحمت بدون تو هیچ زیبایی‌ای ندارد.
گرچه مشعبد ز موم خوشهٔ انگور ساخت
ناید از آن خوشه‌ها آب خوشی در دهان
هوش مصنوعی: هرچند که عسل شیرین و خوشمزه‌ای از موم درست شده، اما از آن خوشه‌های انگور نمی‌توان آبی خوشمزه در دهان پیدا کرد.
گر فلکت بنده گشت نقص کمال تو نیست
رونق سکبا نرفت، گر تره آمده به خوان
هوش مصنوعی: اگر چرخ و فلک به ما آسیب رساند، این به معنای نقص در کمال تو نیست. زندگی و رونق همچنان وجود دارد، حتی اگر در ظاهر دگرگونی‌هایی به وجود بیاید.
کی شود از پای مور دست سلیمان به عیب
کی کند از مرغ گل صنعت عیسی زبان
هوش مصنوعی: این بیت به این نکته اشاره دارد که هر موجودی، خواه کوچک باشد یا بزرگ، می‌تواند ویژگی‌های خاص خود را داشته باشد. سلیمان، که سال‌ها حکومت کرد و شناخت عمیقی از مخلوقات داشت، نمی‌تواند به سادگی از مور، که موجودی کوچک و ناچیز به نظر می‌رسد، خطایی در کارش برجسته کند. همچنین، هنر حضرت عیسی در خلق پرندگان زیبا نباید به معنای کم‌اهمیتی آنها باشد، زیرا هر کس و هر چیزی در جایگاه خود ارزش و کارایی خاصی دارد. به طور کلی، این بیانگر این است که نباید عجولانه قضاوت کنیم یا به نقص‌های ظاهری دیگران توجه کنیم، زیرا همه در نوع خود زیبا و مهم هستند.
خسرو صاحب خراج بر سر عالم توئی
بنده به دور تو هست شاعر صاحب‌قران
هوش مصنوعی: تو ای خسرو که بر عالم تسلط داری، من بنده‌ای هستم که دور تو می‌چرخم و شاعر بزرگ و صاحب کلام هستم.
گر به جهان زین نمط کس سخنی گفته است
بنده به شمشیر شاه باد بریده زبان
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا کسی حرفی از این نوع زده باشد، من به شمشیر شاه زبانم را بریده‌ام.
شاه جهان نظم غیر داند از سحر من
اهل بصر گوشت گاو دانند از زعفران
هوش مصنوعی: سلطان عالم از زیبایی نظم و هنر من باخبر نیست، اما مردم با تجربه و دانا می‌دانند که من از عطر و طعم زعفران، همانند بوی گوشت گاو، جذابیت خاصی دارم.
گرچه به چشم عوام سنگچه چو لولو است
لیک تف آفتاب فرق کند این و آن
هوش مصنوعی: هر چند که در نگاه مردم عادی، سنگ ریزه‌ها به زیبایی مروارید به نظر می‌رسند، اما نور خورشید باعث می‌شود که تفاوت آنها کاملاً مشخص شود.
ای فر پر هماتی سایهٔ درگاه تو
شهپر جبریل باد بر سر تو سایبان
هوش مصنوعی: ای فرشته‌ای که همچون سایه‌ای در درگاه تو هستی، بال‌های جبریل بر سرت سایه افکنده است.
باد خورنده چو خاک جرعهٔ جام تو جم
باد برنده چو مور ریزهٔ خوان تو جان
هوش مصنوعی: باد به مانند خاکی که نداشته‌ام، جرعه‌ای از جام تو را می‌نوشد؛ اما باد با قدرت مانند موری که دانه‌های سفره‌ات را برمی‌دارد، جان مرا به خود می‌گیرد.
هاتف نوروز باد بر تو دعا گوی خیر
تا ابد آمین کناد عاقلهٔ انس و جان
هوش مصنوعی: مژده‌ای به تو در نوروز می‌رسد که همیشه برایت دعا می‌شود و این دعا از دل انسان‌ها و جان‌ها بر می‌خیزد.

حاشیه ها

1400/10/17 10:01
دکتر امین لو

مصرع دوم بیت ۱۵ به شرح زیر اصلاح شود:

نرگس کان دید کرد از زر تر جرعه دان