شمارهٔ ۴۷ - کیمیای مهر
ای کرده کاینات صفات تو را سپاس
وی بر سپاس شخص تو تقدیس بی قیاس
ای آنکه از تو صورت و معنی ظهور یافت
غیر از تو مخترع نبود کس بر این اساس
آئینه خدای نما جز تو ننگرد
بیند کس ار به چشم خدا بین و حق شناس
از مهر و ذره هر دو خدا را توان شناخت
چون گشتی آشکار به عالم ز هر لباس
درک مقام جسم تو ای جان نمی کنند
خلق دو کون جمع نمایند اگر حواس
طاعات منکر تو نیفتد قبول حق
گر صد هزار سال به گردن کند پلاس
بس کیمیای مهر تو مس را نمود زر
خور آرزو کند که کند جرم خود نحاس
شد آسمان کفیل به ارزاق خلق از آنک
بگرفته زیر ابر عطایت همیشه کاس
در کشتی نجات نه بنشست نوح اگر
در آب بحر مهر تو ننمود ارتماس
کی روح شد روان به تن عیسی ار نکرد
روح القدس به درگه جاهت قبول پاس
در گردشند شب همه شب تا به وقت صبح
انجم به گرد کوی تو از بهر اعتساس
این لاجورد قبه که شد نامش آسمان
بر توسن کمینه غلامت یکی قطاس
هرگز به اوج وصف صفاتت نمی رسد
گر صد هزار سال پرد طایر قیاس
جز عکس طلعت تو نبیند به شش جهت
از چشم حق شناس رود گر دمی نعاس
کی درک صورت تو به معنی کنند خلق
با روح، جسم را نبود قوت تماس
نامت ز کردگار علی مشتق و علی
موسی به طور کرد ز نور تو اقتباس
از بس که ساخت مهر رخت ذره آفتاب
از ذره مهر ذره شدن دارد التماس
تا حاصل امید عدویت برد ز بن
اندر کف سپهر بود از هلال داس
وصف تو را نه عقل مجرد کند نه روح
در بحر بیکران ننماید خس انغماس
عزم ار کنی به نیستی روبهان خصم
آید به جسم نقش اسد جان افتراس
عاجز ز راه مهر تو برخی ز خیل خلق
مضطر ز وصف ذات تو جمعی ز فوج ناس
عمری است تا که افسر بی خانمان ز صدق
بر خاک آستان رفیعت نهاده راس
باشد ز موی و روی تو هر دم به هجر و وصل
دارد ز مهر و قهر تو دایم امید و یاس
چون مهر توست خلد، به خلدم بود طمع
چون قهر توست نار، ز نازم بود هراس
عید است و خلعتم ز لباس فنا ببخش
ای جامه عطای تو ایمن ز اندراس
تا کرد آس چرخ شبانگاه تا به صبح
گاو فلک مدام زند گام درخراس
در زیر سم توسن یاران سر عدوت
بادا چو دانه نرم ابر زیر سنگ آس
شمارهٔ ۴۶ - مهر منیر: باز می بینم به عالم طرفه جشنی بی نظیرشمارهٔ ۴۸ - مشتاق رضای حق: دوشینه به ره دیدم خندان و غزلخوانش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کرده کاینات صفات تو را سپاس
وی بر سپاس شخص تو تقدیس بی قیاس
هوش مصنوعی: ای کسی که تمام موجودات به خاطر ویژگیهایت شکرگزار تو هستند و قدردانی از شخصیت تو فراتر از حد و اندازههاست.
ای آنکه از تو صورت و معنی ظهور یافت
غیر از تو مخترع نبود کس بر این اساس
هوش مصنوعی: ای کسی که وجود تو باعث ظهور شکل و معنا شد، هیچکس دیگر جز تو خالق نیست.
آئینه خدای نما جز تو ننگرد
بیند کس ار به چشم خدا بین و حق شناس
هوش مصنوعی: هیچ کس در آینه خدای نما جز تو نمینگرد؛ هر کس که با چشم خدا بیند و حقیقت را بشناسد، او را میبیند.
از مهر و ذره هر دو خدا را توان شناخت
چون گشتی آشکار به عالم ز هر لباس
هوش مصنوعی: دوست من، با نگاهی به خوشههای محبت و ذرات ریز، میتوان به شناخت خدا نائل آمد. وقتی که حقیقت به وضوح در جهان نمایان میشود، حتی از پشت هر لباسی میتوان به آگاهی دست یافت.
درک مقام جسم تو ای جان نمی کنند
خلق دو کون جمع نمایند اگر حواس
هوش مصنوعی: آدمیان نمیتوانند مقام و جایگاه درونی تو را درک کنند، حتی اگر جهان را جمع کنند و حواس خود را در آن متمرکز کنند.
طاعات منکر تو نیفتد قبول حق
گر صد هزار سال به گردن کند پلاس
هوش مصنوعی: هیچ احترامی برای طاعت و عبادتی که با نیت نادرست انجام شده وجود ندارد، حتی اگر فرد سالها در این کار تلاش کند.
بس کیمیای مهر تو مس را نمود زر
خور آرزو کند که کند جرم خود نحاس
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو میتواند انسان بیارزشی را به شخصی ارزشمند تبدیل کند. او همواره آرزو دارد که از ناپاکیها و گناهانش خود را رها کند و به صفتهای نیکو دست یابد.
شد آسمان کفیل به ارزاق خلق از آنک
بگرفته زیر ابر عطایت همیشه کاس
هوش مصنوعی: آسمان به عنوان نگهبان و سرپرست مواد غذایی مردم عمل میکند، زیرا همیشه نعمتهایش را در زیر ابرهای رحمتش پنهان کرده است.
در کشتی نجات نه بنشست نوح اگر
در آب بحر مهر تو ننمود ارتماس
هوش مصنوعی: اگر نوح در کشتی نجات نمینشست، در آب دریا هم هرگز نمیافتاد اگر محبت تو را نمیدید.
کی روح شد روان به تن عیسی ار نکرد
روح القدس به درگه جاهت قبول پاس
هوش مصنوعی: اگر روح خداوند به مقام تو اعتراف نکند، آیا روح عیسی هم به تن او جان مییابد؟
در گردشند شب همه شب تا به وقت صبح
انجم به گرد کوی تو از بهر اعتساس
هوش مصنوعی: ستارهها هر شب تا صبح در حال حرکتاند، در اطراف کوی تو، به خاطر عشق و ارادت به تو.
این لاجورد قبه که شد نامش آسمان
بر توسن کمینه غلامت یکی قطاس
هوش مصنوعی: این آسمان لاجوردی رنگ که به آن نسبت داده میشود، مانند چتری است که بر سرت قرار دارد و تو نیز مانند یک سوارکار بر اسب کوچک، زیر این آسمان قرار گرفتهای.
هرگز به اوج وصف صفاتت نمی رسد
گر صد هزار سال پرد طایر قیاس
هوش مصنوعی: هرگز به بالاترین حد توصیف و تعریف ویژگیهای تو نمیرسد، حتی اگر صدها هزار سال هم تلاش کنند و قیاس کنند.
جز عکس طلعت تو نبیند به شش جهت
از چشم حق شناس رود گر دمی نعاس
هوش مصنوعی: به جز تصویر زیبای تو، هیچ چیز دیگری در دید حقشناسان وجود ندارد. اگر لحظهای از خواب غفلت بیدار شوند، توجه آنها فقط به توست.
کی درک صورت تو به معنی کنند خلق
با روح، جسم را نبود قوت تماس
هوش مصنوعی: درک زیبایی و حقیقت وجود تو فرای فهم انسانهاست، زیرا هیچکس نمیتواند با جسم خود به روح تو دست یابد و ارتباط برقرار کند.
نامت ز کردگار علی مشتق و علی
موسی به طور کرد ز نور تو اقتباس
هوش مصنوعی: نام تو از خداوند گرفته شده و همچون موسی، از نور تو الهام گرفته شده است.
از بس که ساخت مهر رخت ذره آفتاب
از ذره مهر ذره شدن دارد التماس
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و درخشندگی چهرهات، آفتاب هم از تو تأثیر گرفته و میخواهد به تو نزدیک شود. آفتاب آنقدر مجذوب شده که مرتباً درخواستی برای دیدن تو دارد.
تا حاصل امید عدویت برد ز بن
اندر کف سپهر بود از هلال داس
هوش مصنوعی: تا زمانی که امید ما به دوستی تو برآورده شود، بر تارک آسمان با داس ماه به برداشت محصول خواهیم پرداخت.
وصف تو را نه عقل مجرد کند نه روح
در بحر بیکران ننماید خس انغماس
هوش مصنوعی: توصیف تو نه به عقل خالص ممکن است و نه روح در دریای نامتناهی میتواند به غرق شدن در خاک اشاره کند.
عزم ار کنی به نیستی روبهان خصم
آید به جسم نقش اسد جان افتراس
هوش مصنوعی: اگر اراده کنی، حتی شیرهای وحشی نیز در برابر تو ناتوان خواهند بود و تو به راحتی میتوانی بر آنها غلبه کنی.
عاجز ز راه مهر تو برخی ز خیل خلق
مضطر ز وصف ذات تو جمعی ز فوج ناس
هوش مصنوعی: بعضی از مردم به خاطر علاقه و محبت به تو ناتوان و درمانده هستند، و گروهی دیگر به دلیل توصیف ویژگیهای تو در وضعیتی اضطراری قرار دارند.
عمری است تا که افسر بی خانمان ز صدق
بر خاک آستان رفیعت نهاده راس
هوش مصنوعی: سالهاست که این سرپرست بیخانمان، با صداقت، سر خود را بر خاک درگاه تو گذاشته است.
باشد ز موی و روی تو هر دم به هجر و وصل
دارد ز مهر و قهر تو دایم امید و یاس
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تو همیشه باعث میشود که دل انسان در عشق و جدایی در نوسان باشد و از محبت و خشم تو هر لحظه دچار امید و ناامیدی شود.
چون مهر توست خلد، به خلدم بود طمع
چون قهر توست نار، ز نازم بود هراس
هوش مصنوعی: به خاطر مهرت، به بهشت امید دارم و چون از خشم تو میترسم، از ناز بر تو نگران هستم.
عید است و خلعتم ز لباس فنا ببخش
ای جامه عطای تو ایمن ز اندراس
هوش مصنوعی: این روز عید است و من از لباس زوال و فنا رهایی یافتم. ای جامهای که نعمت تو هستی و از فرسودگی در امان است، لطفاً به من بیفزای.
تا کرد آس چرخ شبانگاه تا به صبح
گاو فلک مدام زند گام درخراس
هوش مصنوعی: تا زمانی که چرخ روزگار در شب به کار خود ادامه میدهد، فلک دائم در حال حرکت و گردش است.
در زیر سم توسن یاران سر عدوت
بادا چو دانه نرم ابر زیر سنگ آس
هوش مصنوعی: زیر پای اسبهای دوستان، دشمنانت باید مانند دانهای نرم و ضعیف باشند که زیر سنگ آسیاب قرار دارد.

افسر کرمانی