گنجور

شمارهٔ ۳۱ - وله ایضا

منعم بهاء دین که به ذات تو قائمست
هر چ آن ز جنس دانش و فضل و براعتست
کشتی به آب لطف بسی تخم مردمی
زان بر خوری به کام که اصل این زراعتست
در خدمت وزیر ز بهر صلاح من
کار تو گه ضراعت و گاهی شفاعتست
کعبه ست حضرت تو و اندر طواف آن
تقصیر خادم از عدم استطاعتست
دانی که مار و موش شریکند در فساد
و زیاد هر دو کام و زبان را بشاعتست
در قتل موش کوش که اصلیست در جهان
گر زانکه قتل مار زباب شجاعتست
با لطف تو مرا سخنی هست خانگی
فارغ بگویمش که نه مرد اشاعتست
صندوقکی لطیف مرا هست و راستی
مثلش نساخت آنکه زاهل صناعتست
تعجیل می کنند که بفرست ساعتی
من دفع می دهم که نه صندوق ساعتست
فرمان صاحبست که بفرست و حکم او
ناچار در مقابلة سمع وطاعتست
لیک ار بمی فرستم چشمم قفای اوست
ور می کنم توقّف بر من شناعتست
در خدمتش زیان نکنم زانکه حضرتش
جای بضاعتست نه جای اضاعتست
دریاست دست خواجه وگر این بدو رسد
گویم مرا بدریا چیزی بضاعتست
دارم ز جود او طمع سود ده چهل
کز بحر سود یک دو طریق قناعتست
از شاعران عجب نبود این قدر طمع
با آنکه این دعا گو خیر الجماعتست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منعم بهاء دین که به ذات تو قائمست
هر چ آن ز جنس دانش و فضل و براعتست
هوش مصنوعی: خداوندی که منبع تمام نعمت‌هاست، ویژگی‌های تو از جمله دانش، فضیلت و درخشش وجودی‌ات را تحت سرپرستی خود دارد.
کشتی به آب لطف بسی تخم مردمی
زان بر خوری به کام که اصل این زراعتست
هوش مصنوعی: کشتی که در آب حرکت می‌کند، باعث می‌شود تا بسیاری از انسان‌ها به آرامش و رفاه برسند، چون زراعت و محصول این تلاش‌هاست که به نفع بشر خواهد بود.
در خدمت وزیر ز بهر صلاح من
کار تو گه ضراعت و گاهی شفاعتست
هوش مصنوعی: در خدمت وزیر به خاطر مصلحت من، گاهی وظیفه تو کمک به دیگران است و گاهی باید از دیگران حمایت کنی.
کعبه ست حضرت تو و اندر طواف آن
تقصیر خادم از عدم استطاعتست
هوش مصنوعی: حضرت شما مانند کعبه است و در حال گرد آمدن به دور آن، کوتاهی خادم به خاطر نداشتن توانایی است.
دانی که مار و موش شریکند در فساد
و زیاد هر دو کام و زبان را بشاعتست
هوش مصنوعی: می‌دانی که مار و موش هر دو در فساد شریکند و هر دو از لذت و خوشی بهره می‌برند.
در قتل موش کوش که اصلیست در جهان
گر زانکه قتل مار زباب شجاعتست
هوش مصنوعی: در دنیای ما، مهم است که در مبارزه با مسائل کوچک و بی‌اهمیت تلاش کنیم، زیرا کشته‌شدن مارها به خاطر شجاعت کار بزرگی محسوب می‌شود.
با لطف تو مرا سخنی هست خانگی
فارغ بگویمش که نه مرد اشاعتست
هوش مصنوعی: با محبت تو، من حرفی دارم که می‌خواهم در محیطی صمیمی و راحت بیان کنم، اما این صحبت نیازی به انتشار و تبلیغ ندارد.
صندوقکی لطیف مرا هست و راستی
مثلش نساخت آنکه زاهل صناعتست
هوش مصنوعی: دارم یک جعبه ظریف و زیبا که هیچ‌کس نمی‌تواند مانند آن را بسازد، به جز کسی که به هنر و صنعت مسلط باشد.
تعجیل می کنند که بفرست ساعتی
من دفع می دهم که نه صندوق ساعتست
هوش مصنوعی: وقتی به من می‌گویند که زودتر ساعت را بفرست، من به آنها پاسخ می‌دهم که نمی‌توانم چون اینجا چیزی به نام ساعت وجود ندارد.
فرمان صاحبست که بفرست و حکم او
ناچار در مقابلة سمع وطاعتست
هوش مصنوعی: فرمانده دستور می‌دهد که اقدام کنید و هر فردی باید از آن فرمان تبعیت کند، چراکه اطاعت از او لازم و ضروری است.
لیک ار بمی فرستم چشمم قفای اوست
ور می کنم توقّف بر من شناعتست
هوش مصنوعی: اما اگر بمیرم، چشمانم به دنبالش خواهد بود و اگر توقف کنم، بر من ننگ خواهد بود.
در خدمتش زیان نکنم زانکه حضرتش
جای بضاعتست نه جای اضاعتست
هوش مصنوعی: من در خدمت او هیچ زیانی نخواهم کرد، زیرا او مقام و جایگاهی دارد که شایسته‌ی نعمت‌هاست و نه جایی برای از دست دادن آن‌ها.
دریاست دست خواجه وگر این بدو رسد
گویم مرا بدریا چیزی بضاعتست
هوش مصنوعی: اگر خواجه به دریا دسترسی داشته باشد و اگر چیزی به او برسد، می‌گویم من هم به دریا چیزی دارم که من را به خوبی تأمین می‌کند.
دارم ز جود او طمع سود ده چهل
کز بحر سود یک دو طریق قناعتست
هوش مصنوعی: من از بخشندگی او امید دارم که از طریق دوستی با او، به بهره‌مندی برسم؛ زیرا در دریای نعمت او تنها دو راه قناعت وجود دارد.
از شاعران عجب نبود این قدر طمع
با آنکه این دعا گو خیر الجماعتست
هوش مصنوعی: حیرت‌آور نیست که شاعران این‌قدر طمع‌کار باشند، با توجه به اینکه دعاگوی خیر مردم‌اند.