گنجور

شمارهٔ ۷

هر که اندر موسم گل همچو گل می خواره نیست
آنچنان پندار کوخود در جهان یکباره نیست
نرگس صاحب نظر تا دید احوال جهان
اختیارش از جهان جز مستی و نظّاره نیست
تا صبا شد حلّه باف و ابر شد گوهرفشان
هیچ لعبت در جهان خالی ز طوق و یاره نیست
گل ز بلبل طیره شد، زان جامه برخود پاره کرد
زآنکه پر گویست و او را طاقت گفتاره نیست
ساغر لاله اگر بشکست بر جای خودست
زانکه جای کاسه بازی مغز سنگ خاره نیست
از لب سوسن چو رنگ و بوی شیر آید همی
پس برای چه چو غنچه بسته در گهواره نیست؟
نسترن بر گلبن و برگ شکوفه در هوا
از طریق صورت الّا ثابت و سیّاره نیست
از درون پیرهن رنگی ندارد حسن گل
ز آنکه او را مایۀ خوبی بجز رخساره نیست
گر جهد بیرون ز سنگ خاره آتش پاره ها
لاله را از سنگ خاره جسته آتش پاره نیست
در میان سرو و سوسن رطل می باید گران
مجلس آزادگانرا از گرانی چاره نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1396/12/18 10:03
فرشید

با سلام در آخر مصرع دوم بیت دوم نیست صحیح می باشد لطفا تصحیح بفرمایید