گنجور

شمارهٔ ۵۳

عشق تو گر دست در زمانه برآرد
ز آدمیان قحط جاودانه برآرد
رخصت آهی بده که تا دل تنگم
یک نفس آخر بدین بهانه برآرد
بارگی عشق تو چو تاختن آرد
عقل نیارد که سر ز خانه برآرد
فتنه چو پروانه یافت از خطت، اکنون
مغز سلامت بتازیانه برآرد
مردمک دیده هر دم از مژه جاروب
بر در تو گرد آستانه برآرد
بوک دلِ گم‌شده ز خاک در تو
جایگهی سر بدین ترانه برآرد
جان جهان در دهانهٔ عدم افتد
آتش عشق تو گر زبانه برآرد
نیز چو دندان تو خوشاب نباشد
گر صدف از دل هزار دانه برآرد
روی تو را بی‌نقاب آینه بیند
زلف تو آسوده سر به شانه برآرد
حیف نباشد من از غم تو بدین حال
زلف و رخت سر بدین دوگانه برآرد؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق تو گر دست در زمانه برآرد
ز آدمیان قحط جاودانه برآرد
هوش مصنوعی: عشق تو در این دنیا باعث می‌شود که انسان‌ها دچار کمبود و scarcity شوند و هیچ‌گاه نتوانند چیزی مانند آن را تجربه کنند.
رخصت آهی بده که تا دل تنگم
یک نفس آخر بدین بهانه برآرد
هوش مصنوعی: اجازه بده کمی برای رهایی از دل تنگی‌ام آهی بکشم، تا شاید با این بهانه، آرامشی به دست آورم.
بارگی عشق تو چو تاختن آرد
عقل نیارد که سر ز خانه برآرد
هوش مصنوعی: عشق تو مانند یک شتاب و حرکت است، به‌طوری که عقل نمی‌تواند از این حال به راحتی خارج شود و سر از خانه خود بردارد.
فتنه چو پروانه یافت از خطت، اکنون
مغز سلامت بتازیانه برآرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی فتنه و آشوب همچون پروانه‌ای به زیبایی و جذابیت تو جذب می‌شود، اکنون عقل و خرد تو باید با قدرت و رفتار محکم به مقابله با آن بپردازد.
مردمک دیده هر دم از مژه جاروب
بر در تو گرد آستانه برآرد
هوش مصنوعی: هر لحظه مردمک چشم من با مژه‌هایم گرد و غبار آستان تو را پاک می‌کند.
بوک دلِ گم‌شده ز خاک در تو
جایگهی سر بدین ترانه برآرد
هوش مصنوعی: دلی که در جستجوی خودش به گرد و غبار زمین گم شده است، به جایی که تو هستی می‌آید تا صدای خود را با این ترانه بلند کند.
جان جهان در دهانهٔ عدم افتد
آتش عشق تو گر زبانه برآرد
هوش مصنوعی: اگر عشق تو به آتش بزند، جان و روح عالم در لحظه‌ی عدم و نیستی خود را نشان خواهد داد.
نیز چو دندان تو خوشاب نباشد
گر صدف از دل هزار دانه برآرد
هوش مصنوعی: اگر دندان‌های تو زیبا و دل‌نشین نباشد، حتی اگر صدف هزاران لؤلؤ نیز تولید کند، باز هم خوشایند نخواهد بود.
روی تو را بی‌نقاب آینه بیند
زلف تو آسوده سر به شانه برآرد
هوش مصنوعی: چهره‌ی تو بدون پوشش در آینه دیده می‌شود و موهای تو به آرامی بر شانه‌اش می‌افتد.
حیف نباشد من از غم تو بدین حال
زلف و رخت سر بدین دوگانه برآرد؟
هوش مصنوعی: آیا درست است که من به خاطر غم تو این‌گونه به حال و روز زلف و چهره‌ام بیفتم و بر سر این دوگانگی دچار شوم؟

حاشیه ها

1400/02/27 22:04
عین. ح

بیت سوم: بارگیِ عشق