گنجور

شمارهٔ ۱۲۹

نگارا چند ازین پیمان شکستن
ز پیشانی دل سندان شکستن
کمانِ ابروان در هم کشیدن
وز او در جان من پیکان شکستن
سر زلف تو زان ناتندرستت
که باشد عادتش پیمان شکستن
لبت را رسم باشد گاه خنده
گهر را کار در دندان شکستن
شکر را عیش شیرین تلخ کردن
قدح را خنده اندر جان شکستن
دهانت راست عادت وقت گفتار
ز شکّر پستهٔ خندان شکستن
دلم زندان غم گشتست و این راست
همیشه عادت زندان شکستن؟
چه مردی باشد اندر عهد بستن
به دشواری و پس آسان شکستن؟
بدین سستی که پیمان تو باشد
بیک ساعت دو صد بتوان شکستن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارا چند ازین پیمان شکستن
ز پیشانی دل سندان شکستن
هوش مصنوعی: ای معشوق، چه تعداد از این پیمان شکنی‌ها را باید تحمل کنم؟ این درد به اندازه‌ای است که دل را مانند سنگ می‌شکند.
کمانِ ابروان در هم کشیدن
وز او در جان من پیکان شکستن
هوش مصنوعی: ابروهای کمانی‌ات را در هم می‌کشی و این باعث می‌شود که دلم بشکند.
سر زلف تو زان ناتندرستت
که باشد عادتش پیمان شکستن
هوش مصنوعی: موهای زیبای تو به حالتی بیمارگونه در آمده‌اند که گویا عادتش به شکستن پیمان و دوری از وفاداری است.
لبت را رسم باشد گاه خنده
گهر را کار در دندان شکستن
هوش مصنوعی: لبخند زدن تو گاهی شبیه به شکستن یک گوهر در دندان است.
شکر را عیش شیرین تلخ کردن
قدح را خنده اندر جان شکستن
هوش مصنوعی: شکر را به تلخی تبدیل کردن و شادی را در دل مختل کردن.
دهانت راست عادت وقت گفتار
ز شکّر پستهٔ خندان شکستن
هوش مصنوعی: دهان تو عادت دارد که هنگام صحبت کردن مانند شکر شیرین و دلنشین باشد، اما می‌تواند در عین حال به طرز غیرمنتظره‌ای تلخ و گزنده باشد.
دلم زندان غم گشتست و این راست
همیشه عادت زندان شکستن؟
هوش مصنوعی: دل من به غم گرفتار شده و آیا این همیشه عادت زندان نیست که بشکند؟
چه مردی باشد اندر عهد بستن
به دشواری و پس آسان شکستن؟
هوش مصنوعی: چه مردی است که در زمان پیمان بستن، با دشواری‌های آن روبه‌رو شود و سپس به آسانی آن را بشکند؟
بدین سستی که پیمان تو باشد
بیک ساعت دو صد بتوان شکستن
هوش مصنوعی: پیمان تو چنان سست و ضعیف است که در یک ساعت، دوصد بار می‌توان آن را شکست.