غزل شمارهٔ ۳۷
شهید آن قد رعنا وصیت کرد همدم را
که بندد نیزه بالا در عزایش نخل ماتم را
اگر گویم که خاتم چون دهان اوست، از شادی
شود به زخم ناسورش علم سازد قد خم را
بدانی تا که شهد زندگانی نیست بیتلخی
خدا در سال عمرت داده جا ماه محرم را
درشتند اهل عالم خواه شهری خواه صحرائی
قضا ناپخته گل کرده است گوئی خاک آدم را
تو هم از فیض خاموشی چو غواصان گهر یابی
نگهداری گر از بیهودهگوئی یکنفس دم را
فلک میآورد ما را برون از کورهٔ محنت
ولی روزیکه خود بیرون کند این رخت ماتم را
به نرمی چارهٔ داغ جفای دوستداران کن
که داخل گر نباشد موم نفعی نیست مرهم را
علاج دیدهٔ بیآب جستم از خرد، گفتا
مقابل دار با خورشیدروئی چشم بینم را
نبینی پایهٔ پستی که کس نبود طلبکارش
شرر این آرزو دارد که یابد عمر شبنم را
بهغیر از خانه ویرانسازی و رخت سرا سوزی
کلیم آخر چه حاصل آتشین اشک دمادم را؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شهید آن قد رعنا وصیت کرد همدم را
که بندد نیزه بالا در عزایش نخل ماتم را
هوش مصنوعی: شهید با آن قامت زیبا به همدمش وصیت کرد که نیزه را بالا ببرد و نخل عزای او را برپا کند.
اگر گویم که خاتم چون دهان اوست، از شادی
شود به زخم ناسورش علم سازد قد خم را
هوش مصنوعی: اگر بگویم که نشان او مانند دهانش است، از خوشحالی زخمی را به همراه میآورد و براساس آن دردش را نشان میدهد.
بدانی تا که شهد زندگانی نیست بیتلخی
خدا در سال عمرت داده جا ماه محرم را
هوش مصنوعی: بدان که تا زندگی طعمی شیرین نداشته باشد، بیتردید تلخیهایی وجود دارد. خداوند در طول عمرت، ماه محرم را به تو داده تا یادی از تلخیها و درسهایی که در زندگی وجود دارد، داشته باشی.
درشتند اهل عالم خواه شهری خواه صحرائی
قضا ناپخته گل کرده است گوئی خاک آدم را
هوش مصنوعی: اهالی دنیا، چه در شهرها و چه در دشتها، به طوری غافل و ناپخته هستند که گویی سرشت انسان را فقط از خاک و گل ساختهاند.
تو هم از فیض خاموشی چو غواصان گهر یابی
نگهداری گر از بیهودهگوئی یکنفس دم را
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند غواصان که در سکوت به جستجوی جواهرات میپردازند، از خاموشی بهرهمند شوی، میتوانی از سخنهای بیهوده پرهیز کنی و هر نفس خود را حفظ کنی.
فلک میآورد ما را برون از کورهٔ محنت
ولی روزیکه خود بیرون کند این رخت ماتم را
هوش مصنوعی: زندگی ما را از مسیر سختیها و مشکلات بیرون میآورد، اما وقتی که روزی فرا برسد که خودش لباس غم و اندوه را از ما باز کند.
به نرمی چارهٔ داغ جفای دوستداران کن
که داخل گر نباشد موم نفعی نیست مرهم را
هوش مصنوعی: به آرامی به فکر حل مشکلات ناشی از بیوفایی دوستان باشید، زیرا اگر درد و مشکلات وجود نداشته باشد، مرهم و درمانی هم لازم نیست.
علاج دیدهٔ بیآب جستم از خرد، گفتا
مقابل دار با خورشیدروئی چشم بینم را
هوش مصنوعی: برای درمان چشم خشک و بیآب خود به حکمت و دانایی مراجعه کردم. او گفت با کسی که چهرهاش همچون خورشید روشن است، روبرو شو تا بر چشم بینور تو تأثیر مثبت بگذارد.
نبینی پایهٔ پستی که کس نبود طلبکارش
شرر این آرزو دارد که یابد عمر شبنم را
هوش مصنوعی: آدمها را نبین که از هیچ کس چیزی نمیخواهند، آرزو دارند که زندگی مانند عمر یک شبنم باشد.
بهغیر از خانه ویرانسازی و رخت سرا سوزی
کلیم آخر چه حاصل آتشین اشک دمادم را؟
هوش مصنوعی: غیر از خراب کردن خانه و سوزاندن لوازم چه فایدهای دارد که این اشکهای آتشین هر لحظه بر زمین میریزد؟

کلیم