گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸

به‌غیر خانهٔ زنجیر و دیدهٔ تَرِ ما
کدام خانه که ویران نگشت بر سر ما؟
به‌حیرتم که خبر چون به سنگ حادثه رفت
که صلح کرد می مدعا به ساغر ما
ز گرمی تب ما تا شود طبیب آگه
کفی سپند فشاند به روی بستر ما
به سینه صافی و روی گشاده چون ما نیست
مگیر آینه گو خویش را برابر ما
ازین سرایت سرگشتگی توان دانست
که همچو گردش دام است سیر اختر ما
دل از جفای که نالد شکایت از که کند؟
به شهر طفلان افتاده مرغ بی پر ما
دگر چه بخیه چه مرهم؟ ز هر دو کار گذشت
که زخم همچو قفس گشت دور پیکر ما
کدام بزم طرب را جدا ز روی تو دید
که می ز آب سیه شد به چشم ساغر ما؟
دماغ درد سر دولت از کجاست کلیم؟
گرفتم این‌که هما سایه کرد بر سر ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به‌غیر خانهٔ زنجیر و دیدهٔ تَرِ ما
کدام خانه که ویران نگشت بر سر ما؟
هوش مصنوعی: غیر از خانه‌ای که در آن به قید و بند هستیم و چشمان گریان‌مان، آیا خانه دیگری هست که بر سر ما ویران نشده باشد؟
به‌حیرتم که خبر چون به سنگ حادثه رفت
که صلح کرد می مدعا به ساغر ما
هوش مصنوعی: در شگفتم که چگونه خبر این واقعه با سنگ سختی روبه‌رو شد، در حالی که نوشیدنی ما به درخواست صلح پاسخ داده است.
ز گرمی تب ما تا شود طبیب آگه
کفی سپند فشاند به روی بستر ما
هوش مصنوعی: به خاطر تب و داغی ما، طبیبی که در حال معالجه‌مان است، باید بداند و در این حال، عطر خوشبویی بر روی بستر ما پاشیده می‌شود.
به سینه صافی و روی گشاده چون ما نیست
مگیر آینه گو خویش را برابر ما
هوش مصنوعی: به دل پاک و چهره گشاده مثل ما کسی را پیدا نکن، آینه خود را در مقابل ما قرار نده.
ازین سرایت سرگشتگی توان دانست
که همچو گردش دام است سیر اختر ما
هوش مصنوعی: می‌توان از این آشفتگی و گیجی فهمید که مانند چرخه‌ای که دامی گرد ما می‌چرخد، ستارهٔ ما نیز در حال حرکت است.
دل از جفای که نالد شکایت از که کند؟
به شهر طفلان افتاده مرغ بی پر ما
هوش مصنوعی: دل از درد و رنجی که می‌کشد، کسی را ندارد که به او شکایت کند. در این حال، مانند پرنده‌ای هستیم که بدون پر، به حالتی مانند بچه‌ها افتاده‌ایم.
دگر چه بخیه چه مرهم؟ ز هر دو کار گذشت
که زخم همچو قفس گشت دور پیکر ما
هوش مصنوعی: دیگر چه فایده‌ای دارد به فکر دوای درد و ترمیم زخم‌های خود باشم؟ چرا که این زخم‌ها حالا همچون قفس، دور جسم من را احاطه کرده‌اند و راه گریز ندارد.
کدام بزم طرب را جدا ز روی تو دید
که می ز آب سیه شد به چشم ساغر ما؟
هوش مصنوعی: در کدام جشن و شادی، جز به خاطر حضور تو، نگریسته‌ام که شراب، به سبب زیبایی‌ات، سیاه و سرمستی را در چشمان ما به وجود آورد؟
دماغ درد سر دولت از کجاست کلیم؟
گرفتم این‌که هما سایه کرد بر سر ما
هوش مصنوعی: کلیم از خود می‌پرسد که دردسر و مشکلات حاکمیت و دولت از کجا آغاز می‌شود. او به این نتیجه می‌رسد که سایهٔ هما (پرنده‌ای افسانه‌ای) بر سر آنها افتاده و نشانه‌ای از بدبختی و نگرانی است.