گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶

بر سر خود می‌کند ویران سرای دیده را
پختگی حاصل نشد اشک جهان گردیده را
کی توانی ترک ما کردن که با هم الفتی است
طالع برگشته و مژگان برگردیده را
دستگاه ما کجا شایستهٔ تاراج اوست
غیر زانو نیست سامانی سر شوریده را
کوه محنت سخت می‌کاهد مرا ساقی بده
بادهٔ تندی که بگدازد غم بالیده را
در زمان تیره‌روزی دوست دشمن می‌شود
بی‌تو مژگان می‌زند دامن چراغ دیده را
حاصل پرهیز زاهد نیست جز آلودگی
کرده پر خار تعلق دامن برچیده را
در ترازوی صدف گوهر نگنجد از نشاط
با گهر همسر کنم گر نکتهٔ سنجیده را
می‌کند تدبیر، بخت بدمروت مانع است
سهل باشد چاره کردن دشمن خوابیده را
نامه‌ات را قاصد آورد و نمی‌خواند کلیم
از دلش ناید که بردارد ز راهت دیده را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر خود می‌کند ویران سرای دیده را
پختگی حاصل نشد اشک جهان گردیده را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص با اندوزی از درد و غم، خود را ویران کرده است. اشک و اندوهی که بر دل او حجمی بزرگ از غم دنیا را به تصویر می‌کشد، نتوانسته است او را به ثبات و پختگی برساند. در واقع، این اشک‌ها تنها به بروز احساسات عمیق‌تر و ویرانی درون منجر شده‌اند.
کی توانی ترک ما کردن که با هم الفتی است
طالع برگشته و مژگان برگردیده را
هوش مصنوعی: آیا کسی می‌تواند از ما جدا شود وقتی که ما به هم بسیار نزدیک شده‌ایم و سرنوشت ما به هم پیوند خورده است؟ مژگان و پلک‌هایمان نیز به همدیگر وابسته و بازگشته‌اند.
دستگاه ما کجا شایستهٔ تاراج اوست
غیر زانو نیست سامانی سر شوریده را
هوش مصنوعی: ما در چه موقعیتی هستیم که شایستهٔ تسلط و غارت او باشیم؟ جز اینکه هیچ سامان و ترتیبی برای فردی با سر و وضع آشفته وجود ندارد.
کوه محنت سخت می‌کاهد مرا ساقی بده
بادهٔ تندی که بگدازد غم بالیده را
هوش مصنوعی: کوه مشکلات و رنج‌ها به شدت مرا می‌آزارد، ای ساقی! باده‌ای به من بده که آنقدر قوی باشد که غم و اندوهی که در من جای گرفته است را نابود کند.
در زمان تیره‌روزی دوست دشمن می‌شود
بی‌تو مژگان می‌زند دامن چراغ دیده را
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که انسان دچار ناکامی و روزهای سخت می‌شود، دوستان نیز می‌توانند به دشمن تبدیل شوند. در این حال، اشک‌ها به چشمان او می‌ریزند و زندگی‌اش پر از درد و ناامیدی می‌شود.
حاصل پرهیز زاهد نیست جز آلودگی
کرده پر خار تعلق دامن برچیده را
هوش مصنوعی: نتیجه‌ی تلاش‌های زندگی زاهدانه، تنها نشانه‌ای از آلودگی و سختی‌های پیوند به دنیای مادی است که از آن باید جدا شود.
در ترازوی صدف گوهر نگنجد از نشاط
با گهر همسر کنم گر نکتهٔ سنجیده را
هوش مصنوعی: در ترازوی صدف، جواهر نمی‌گنجد؛ اما از خوشحالی و شادی، اگر همسرم را با زیبایی‌اش بسنجید، نکته‌های دقیقی را ممکن است بفهمم.
می‌کند تدبیر، بخت بدمروت مانع است
سهل باشد چاره کردن دشمن خوابیده را
هوش مصنوعی: بخت بد ما را به چالش می‌کشد و تدبیر و برنامه‌ریزی می‌خواهد. اما برطرف کردن مشکلاتی که دشمنان غافل دارند، کار آسانی خواهد بود.
نامه‌ات را قاصد آورد و نمی‌خواند کلیم
از دلش ناید که بردارد ز راهت دیده را
هوش مصنوعی: قاصد نامه‌ات را آورد، اما کلیم نمی‌تواند بخواند؛ چون احساساتش مانع می‌شود که از راه تو چشم بردارد.