شمارهٔ ۴ - و نیز در مدح ابوالمظفر شاه جهان
سحاب آراست باغ و بوستانرا
فدای باغبان کن خان و مان را
همان آبی که گرد از روی گل شست
بدینسان مست دارد بلبلان را
چنان گلبن گرانبارست از گل
که بلبل بست بر خاک آشیان را
بگلشن می کش و بر خود مخندان
دهان غنچه پر زعفران را
مروت خانه زاد می فروشست
که ارزان می دهد رطل گران را
بصحرا سیر چون آبروان کن
بدست خود نگردانی عنان را
درین موسم که صحراها بهشتست
بفرزندان رها کن خانمان را
گل و لاله که می غلطد بر خاک
تنگ ظرفند گویا، بوستان را
بروی سبزه می غلطد بنفشه
عجب پیری که می مالد جوان را
بگلشن عمر جدول خوش گذشته
همیشه گرچه بر لب دیده جان را
چمن با آنکه همکار مسیحاست
نمی بندد رعاف ارغوان را
قبای تنگ بر تن چاک گردد
شکافد گل حصار گلستان را
بهم آمیزش گلها جنانست
که گلدسته نخواهد ریسمان را
دم کوره ز تأثیر رطوبت
زند آب آتش آهنگران را
ز پهلو بوریا گردد نشان دار
رطوبت آب داد از بس جهان را
هوای برشکالی مومیائیست
ز گلبن شاخ بشکن امتحان را
بهار گلشن فردوس خواهی
درین موسم ببین هندوستان را
کند دندان مارش کار شبنم
فزون باد ایمنی دارالامان را
خوشا ملکی که از یک آب شمشیر
گل و لاله دمد سنگ فسان را
بیکدم ز آب پیکان می شود سبز
هدف سازد کسی گر استخوان را
ز بس موج رطوبت اوج دارد
دماند خوشه کاه کهکشان را
نهفته جاده ها در زیر سبزه
ز مسطر خط بپوشاند نشان را
ستون خانه ها شد سبز و قمری
فرامش کرده سرو بوستان را
خس و خاشاک زانسان سبز گردید
که بلبل می کند، گم آشیان را
خطیب فاخته بر منبر سرو
مناقب خوان بود شاه جهان را
زبان سبزه در هر سرزمین گفت
ثنای ثانی صاحبقران را
فلک از کوکب بختش عزیزست
ز آئینه است قدر آئینه دان را
بدورانش که ایام نشاطست
جرس در خنده می پیچد فغان را
ز عید وزن، شاهنشاه عالم
جهان اندوخت عیش جاودان را
دو نوبت رخصت پابوس دارد
بساط پادشاه کامران را
ز رشک کفه هایش بسکه داغند
نماند رنگ بر رو اختران را
بعهدش آنچنان در خواب امنست
که باید پاسبانی پاسبان را
بملکش راهزن، مانند جاده
بمنزل می رساند کاروان را
بعهد عدل او واپس ستاند
چمن از خاک زرهای خزان را
بعهدش عدل کسری هر که سنجید
بهم سنجید قصاب و شبان را
در آن بزمی که خلقش میزبانست
طفیلی داغ دارد میهمان را
بدوران تمیزش همچو لاله
نگردد زیر دست آتش دخان را
مدد نیروی اقبالش نخواهد
نمی تابد فسان تیغ زبان را
ز حفظش پیره زال چرخ ازین پس
بدوک شمع ریسد ریسمان را
اگر از آستانش سر بتابند
گریبان طوق گردد سرکشان را
ز خورشید ضمیرش پرتوی دان
صفای خاطر اشراقیان را
ضعیفان را چو در زنهار گیرد
سحاب روی مه سازد کتان را
اگر چه احتشامش همچو گردون
مسخر کرد سرتاسر جهان را
شکوهش هند را خوش کرده مسکن
بشب روشن شود شان آسمان را
قلم چون قصه رزمش نویسد
کند از خون رقم سر دوستان را
نیاید زخم تیغ او فراهم
برای خنده دارد گل دهان را
ز زخمش پوست بر اندام دشمن
نموداری بود توز کمان را
سنانش کنجکاوی چون کند سر
چو نی مغزی نماید استخوان را
سلیمانی چشم دشمنانش
دو خاتم باشد انگشت سنان را
زبان را درفشانی از کف اوست
ز ابرست آب در جو ناودان را
ز سر حد مکان، خیمه برون زد
عطایش تا که گیرد لامکان را
قلم در وصف جودش جای نگذاشت
به پشت و روی طومار زبان را
کفش پرداخت کان گوهر و زر
فلک برچید آخر این دکان را
نباشد وعده چون بی انتظاری
پسندیده عطای بیگمان را
درون شیشه افلاک بیند
بسان می فضای آسمان را
همیشه با ترازو تا بود کار
سبکبار و گران سنگ جهان را
بغیر از دشمنش گردون نه بیند
سبکباری بخاطرها گران را
شمارهٔ ۳ - در مدح صاحبقران ثانی ابوالمظفر شاه جهان: در دور ما زمانه گلستان بی درستشمارهٔ ۵ - بث الشکوی و موعظه، مختوم بستایش سخن: دست از آن ماست گر دست فلک بالاترست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سحاب آراست باغ و بوستانرا
فدای باغبان کن خان و مان را
هوش مصنوعی: ابرها باغ و بوستان را زیبا کردند، حالا برای خوشحالی باغبان، خانه و کاشانه خود را فدای او کن.
همان آبی که گرد از روی گل شست
بدینسان مست دارد بلبلان را
هوش مصنوعی: همان آبی که زمین را از خاک و گرد و غبار پاک میکند، موجب سرمستی و شادی بلبلان میشود.
چنان گلبن گرانبارست از گل
که بلبل بست بر خاک آشیان را
هوش مصنوعی: درختان گل با شکوفههای فراوان چنان پر بار شدهاند که بلبل در نزدیکی لانهاش به آرامی نشسته است.
بگلشن می کش و بر خود مخندان
دهان غنچه پر زعفران را
هوش مصنوعی: در باغ، گل را بچین و به چهرهی خود لبخند نزن؛ زیرا غنچهای که پر از زعفران است، در حال شکفتن است.
مروت خانه زاد می فروشست
که ارزان می دهد رطل گران را
هوش مصنوعی: مروت و جوانمردی باعث میشود که آدم خوب و با صداقتی برای دیگران ارزش قائل شود و حتی در فروش چیزی که بر او حق است، انصاف را رعایت کند، به طوریکه با وجود ارزش بالا، آن را به قیمت مناسب بفروشد.
بصحرا سیر چون آبروان کن
بدست خود نگردانی عنان را
هوش مصنوعی: در بیابان گام بزن و مانند افراد با وقار و محترم رفتار کن، که این به تو بستگی دارد که چگونه مسیر خود را هدایت کنی.
درین موسم که صحراها بهشتست
بفرزندان رها کن خانمان را
هوش مصنوعی: در این دوران که دشتها به زیبایی بهشت تبدیل شدهاند، خانه و خانوادهات را رها کن و به فرزندانت آزادی بده.
گل و لاله که می غلطد بر خاک
تنگ ظرفند گویا، بوستان را
هوش مصنوعی: گل و لالهای که بر روی زمین میچرخند، به نظر میرسد که در ظرفی تنگ قرار دارند و فضای باغ را محدود کردهاند.
بروی سبزه می غلطد بنفشه
عجب پیری که می مالد جوان را
هوش مصنوعی: گل بنفشه بر روی چمن میغلتد و چه عجب که پیری دست به جوانی میمالد.
بگلشن عمر جدول خوش گذشته
همیشه گرچه بر لب دیده جان را
هوش مصنوعی: در باغ زندگی، همیشه زمانهای خوشی گذرانده میشود، هرچند که با آمدن مشکلات، چشمها پر از اشک میشود.
چمن با آنکه همکار مسیحاست
نمی بندد رعاف ارغوان را
هوش مصنوعی: چمن، با وجود اینکه همراه و همپیمان مسیح است، دست به کار نمیشود تا رنگ ارغوانی را به خود بگیرد.
قبای تنگ بر تن چاک گردد
شکافد گل حصار گلستان را
هوش مصنوعی: لباس تنگ بر تن فردی باعث میشود که آن لباس پارهشود و در نتیجه، گلهای باغ به زیبایی شکوفا شوند.
بهم آمیزش گلها جنانست
که گلدسته نخواهد ریسمان را
هوش مصنوعی: ترکیب گلها بهشتی است که وقتی به هم میپیوندند، نیازی به ریسمان ندارند.
دم کوره ز تأثیر رطوبت
زند آب آتش آهنگران را
هوش مصنوعی: آب در کوره به دلیل رطوبت، تأثیر خود را بر آهنگران میگذارد.
ز پهلو بوریا گردد نشان دار
رطوبت آب داد از بس جهان را
هوش مصنوعی: در کنار آب، بوریا به خاطر رطوبت تبدیل به علامتی میشود که نشاندهنده تأثیر آب بر جهان است.
هوای برشکالی مومیائیست
ز گلبن شاخ بشکن امتحان را
هوش مصنوعی: هوا به گونهای است که مانند مومیایی به نظر میرسد و نشاندهنده زیبایی و لطافت طبیعت مانند گلهاست، اما این زیبایی به دست میآید که باید از شاخسارها عبور کرد و خود را در آزمایشی قرار داد.
بهار گلشن فردوس خواهی
درین موسم ببین هندوستان را
هوش مصنوعی: در این فصل زیبای بهار، میتوان مناظر خوشایند و دلربای هند را مشاهده کرد که همچون بهشتی گلزار به نظر میرسد.
کند دندان مارش کار شبنم
فزون باد ایمنی دارالامان را
هوش مصنوعی: مار با دندانهایش میتواند شبنم را بگیرد و این نشانهای است از کار او. بنابراین، در جایی که به امنیت و آسایش میرسیم، باید مراقب باشیم.
خوشا ملکی که از یک آب شمشیر
گل و لاله دمد سنگ فسان را
هوش مصنوعی: بسیار زیباست سرزمینی که در آن، از یک رود با شمشیر، گل و لاله، شکفتن سنگ و جادو آغاز میشود.
بیکدم ز آب پیکان می شود سبز
هدف سازد کسی گر استخوان را
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این نکته اشاره میکند که گاهی یک عمل ساده و بیاهمیت میتواند به نتیجهای بزرگ و مهم منجر شود. مانند این که با یک ذره آب، تیرکی به رنگ سبز درمیآید و کسی میتواند با توانایی خود حتی از استخوان چیزی بسازد. این بیانگر آن است که با تلاش و خلاقیت میتوان به دستاوردهای ارزشمندی رسید.
ز بس موج رطوبت اوج دارد
دماند خوشه کاه کهکشان را
هوش مصنوعی: به خاطر شدت رطوبت و ریزش، خوشهای از کاه در فضا مانند کهکشانی زیبا به نظر میرسد.
نهفته جاده ها در زیر سبزه
ز مسطر خط بپوشاند نشان را
هوش مصنوعی: در زیر چمنزار، راهها به طور پنهانی وجود دارند که نشانهها و نشانههای آنها به وسیلهی گیاهان پوشیده شده است.
ستون خانه ها شد سبز و قمری
فرامش کرده سرو بوستان را
هوش مصنوعی: خانهها با سبز شدن درختان زینت یافته و پرندگان دیگر به یاد سروهای باغ نیستند.
خس و خاشاک زانسان سبز گردید
که بلبل می کند، گم آشیان را
هوش مصنوعی: برخی موجودات بیاهمیت و کمارزش به خاطر صدای زیبا و دلنشین بلبل، به سبزی و زندگی امیدوار میشوند، در حالی که بلبل خود در جستوجوی آشیانهاش است.
خطیب فاخته بر منبر سرو
مناقب خوان بود شاه جهان را
هوش مصنوعی: سخنران با استعداد، در منبر خود، فضایل شاه جهان را بیان میکرد.
زبان سبزه در هر سرزمین گفت
ثنای ثانی صاحبقران را
هوش مصنوعی: سبزه در هر سرزمینی به شکلی زیبا و منحصر به فرد درباره ثانی صاحبقران ستایش میکند.
فلک از کوکب بختش عزیزست
ز آئینه است قدر آئینه دان را
هوش مصنوعی: اجازه بدهید بگویم که ستاره بخت او باعث ارزشمند شدن او در چشم فلک شده است. این نشان میدهد که ارزش و بزرگی هر شخص به درک و فهم خود از موقعیت و شرایطش بستگی دارد.
بدورانش که ایام نشاطست
جرس در خنده می پیچد فغان را
هوش مصنوعی: در دوران شادابی و خوشحالی، صدای زنگ در حال خندیدن است و آه و ناله را به گوش می رساند.
ز عید وزن، شاهنشاه عالم
جهان اندوخت عیش جاودان را
هوش مصنوعی: از جشن بزرگ، پادشاه جهان خوشیهای ابدی را ذخیره کرد.
دو نوبت رخصت پابوس دارد
بساط پادشاه کامران را
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی شاد و کامیاب است، تنها در دو فرصت میتواند بر سر سجوده و احترام برود.
ز رشک کفه هایش بسکه داغند
نماند رنگ بر رو اختران را
هوش مصنوعی: از شدت حسادت، آنقدر کفههایش داغ است که رنگ ستارهها بر چهرهشان نمانده است.
بعهدش آنچنان در خواب امنست
که باید پاسبانی پاسبان را
هوش مصنوعی: او آنچنان در امان و آرامش است که حتی نیاز به نگهبانی برای نگهبان وجود دارد.
بملکش راهزن، مانند جاده
بمنزل می رساند کاروان را
هوش مصنوعی: در کشور پر از دزدان، مانند یک جاده، کاروان را به مقصد میرساند.
بعهد عدل او واپس ستاند
چمن از خاک زرهای خزان را
هوش مصنوعی: در زمان عدالت او، باغ گل را دوباره از زمین و خاک زرد پاییز بازپس خواهد گرفت.
بعهدش عدل کسری هر که سنجید
بهم سنجید قصاب و شبان را
هوش مصنوعی: هر کسی که با انصاف و عدالت رفتار کند، مانند خسرو، اندازهگیری و قضاوتش درست خواهد بود؛ حتی اگر این قضاوت بین دو نفر با شرایط متفاوت باشد، مثل قصاب و شبان.
در آن بزمی که خلقش میزبانست
طفیلی داغ دارد میهمان را
هوش مصنوعی: در آن مهمانی که میزبانش خداوند است، افراد دیگر به خاطر محبت و محبتپذیری او، از گرما و عشق او بهرهمند میشوند.
بدوران تمیزش همچو لاله
نگردد زیر دست آتش دخان را
هوش مصنوعی: هرگز به خودی خود، چیز خوب و زیبا مانند لاله نمیتواند به راحتی در برابر آتش و دود، آسیب ببیند و دچار خرابی شود.
مدد نیروی اقبالش نخواهد
نمی تابد فسان تیغ زبان را
هوش مصنوعی: با کمک نیروی خوشبختیاش، از شر تیغ تند زبان دیگران در امان نخواهد ماند.
ز حفظش پیره زال چرخ ازین پس
بدوک شمع ریسد ریسمان را
هوش مصنوعی: از آن به بعد که او را حفظ کند، گردونه زمان مانند پیر زالی به دقت و ظرافت، شمعی از بیپایانی و روشنایی در چرخ زندگی ریسیده و ریسمان را میسازد.
اگر از آستانش سر بتابند
گریبان طوق گردد سرکشان را
هوش مصنوعی: اگر کسی از درگاه او روی بگرداند، گردن سرکشها به زنجیر خواهد افتاد.
ز خورشید ضمیرش پرتوی دان
صفای خاطر اشراقیان را
هوش مصنوعی: نور خورشید وجودش، روشنایی خاصی به دل و روح روشنیبخش عاشقان و اهل معرفت میبخشد.
ضعیفان را چو در زنهار گیرد
سحاب روی مه سازد کتان را
هوش مصنوعی: زمانی که ابرها به کمک ضعیفان میآیند، چهرهای زیبا به خود میگیرند و بلاؤهای سخت را نرم و راحت میسازند.
اگر چه احتشامش همچو گردون
مسخر کرد سرتاسر جهان را
هوش مصنوعی: اگرچه شکوه و عظمت او به اندازهای است که کل جهان را تحت تأثیر قرار داده، اما همچنان برتری او نمایان است.
شکوهش هند را خوش کرده مسکن
بشب روشن شود شان آسمان را
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه او چنان است که هند را به زندگی خوش تبدیل کرده و در شبی روش و تابناک، عظمت آسمان را نمایان میسازد.
قلم چون قصه رزمش نویسد
کند از خون رقم سر دوستان را
هوش مصنوعی: قلم وقتی داستان جنگش را مینویسد، با خون، سرنوشت دوستان را رقم میزند.
نیاید زخم تیغ او فراهم
برای خنده دارد گل دهان را
هوش مصنوعی: زخم تیغ او به طرف کسی نمیآید و او خنده را در چهرهاش دارد.
ز زخمش پوست بر اندام دشمن
نموداری بود توز کمان را
هوش مصنوعی: زخم او بر تن دشمن نشانی از قدرت و توانایی تیراندازی تو بود.
سنانش کنجکاوی چون کند سر
چو نی مغزی نماید استخوان را
هوش مصنوعی: سنان، که به کنجکاوی شباهت دارد، وقتی سرش را بالا میآورد، مانند نی، مغز استخوان را نمایان میسازد.
سلیمانی چشم دشمنانش
دو خاتم باشد انگشت سنان را
هوش مصنوعی: چشم دشمنان سلیمان باید مانند دو انگشتری به زیبایی و ارزش انگشت سنان باشد.
زبان را درفشانی از کف اوست
ز ابرست آب در جو ناودان را
هوش مصنوعی: زبان او همچون درفش و شمشیری تیز است، همانطور که آب از ابر به ناودان میریزد.
ز سر حد مکان، خیمه برون زد
عطایش تا که گیرد لامکان را
هوش مصنوعی: از مرزهای جهان ماده، بخشش و نعمت الهی بیرون زد تا دنیای بینهایت را در بر گیرد.
قلم در وصف جودش جای نگذاشت
به پشت و روی طومار زبان را
هوش مصنوعی: قلم در توصیف بخشندگی او چنان ناتوان است که هیچ جایی برای بیان آن در طومار باقی نمیگذارد.
کفش پرداخت کان گوهر و زر
فلک برچید آخر این دکان را
هوش مصنوعی: کفشهای قیمتی و باارزشی که از آنها به عنوان بهترین کالا یاد میشود، در نهایت فروشگاهی که این محصولات را عرضه میکند، بسته میشود.
نباشد وعده چون بی انتظاری
پسندیده عطای بیگمان را
هوش مصنوعی: وقتی وعدهای نباشد، انتظار برای آن هم خوشایند نیست و هدیهای که بدون شک داده میشود، ارزش بیشتری دارد.
درون شیشه افلاک بیند
بسان می فضای آسمان را
هوش مصنوعی: درون شیشه، آسمان را مانند فضای نوشیدنی میبیند.
همیشه با ترازو تا بود کار
سبکبار و گران سنگ جهان را
هوش مصنوعی: همیشه با دقت و سنجش، کارهای سبک و سنگین دنیا انجام میشود.
بغیر از دشمنش گردون نه بیند
سبکباری بخاطرها گران را
هوش مصنوعی: جز دشمنش هیچ چیزی را سبک نمیبیند و به سختیها و مشکلاتش همچنان سخت میگذرد.