گنجور

در منقبت امام رضا (ع)‏

باشد زبان خامهٔ من وحی ترجمان
از فیض مدح حضرت سلطان انس و جان
شاهنشهی که در نظر دید برتر است
قدر غبار درگهش از اوج لامکان
تا هست تشنه است به خون عدوی او
بیرون فتاده است ازان دشنه را زبان
بخشد سخای او ز افق چرخ را کمر
بار وقا او گسلد کوه را میان
خواهد چو دشمنش دم آبی خورد، شود
هر قطره در گلوش صدف وار استخوان
دارم پی ستایش گلزار خلق او
در دل نهان چو غنچهٔ صد برگ صد زبان
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
بر خاک آستان تو ای قبله گاه دین
سایند قدسیان ز ره بندگی جبین
زنبور اگر به مزرعهٔ دشمنت چرد
باشد مزاج زهر هلاهل در انگبین
چون روز گام ایفت ز رای تو آفتاب
بنهاد شام کاسهٔ در یوزه بر زمین
آسوده از کمین حوادث بود مدام
هر کس به قصد خصم تو بنشست در کمین
زان خصم بی جگر که قهر تو باخت دل
کآیات فتح دید ز پیشانیت ز چین
مانند ابر تیره زمین بر هوا رود
بر خاک اگر ز قهر بیفشانی آستین
از شوق سجدهٔ تو روان سوی مشهدم
مانند ماه نو شده سر تا به پا جبین
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
یابد ز بار حلم تو کهسار اگر فشار
چون خون مرده در دل خار شود شرار
سرد از فغان خصم تو هنگامهٔ نشور
گرم از شرار قهر تو بازار گیر و دار
آن خسروی شها که به حکم سخای تو
ماهی ز فلس زر به سپر ریخت در بحار
خصمت چو صد هزار پی هم روان شوند
حاشا که جرأتت شمرد داخل قطار
بی امرت ار به گام تصور کند خرام
دل را به پای سیر ز شریان نهی چدار
از صد یک ز صف کمالت کسی نگفت
چون من تراست بلبل مدحت سرا هزار
بر خاک درگه تو چو سایم جبین عجز
کی سر به سوی عرش فرود آوردم ز عار
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
گر پیش خلق طوف تو با حج برابر است
پیش موالیان تو صد حج اکبر است
در چنگ آرزوش فتد گوهر مراد
آنکس که در محیط ولایت شناور است
بسمل صفت به خون حسد می طپد مدام
هر مو به جسم دشمن او نوک خنجر است
کی پیش اهل حسر تواند شدن سفید
آن رو سیه که دشمن آل پیمبر است
بر ما حلال چون نبود مال دشمنت
ما را که خون خصم تو چون شیر مادر است
چون برتر از فلک نبود قدر درگهت
در پیش من ز عرش برین نیز برتر است
احرام بسته طوف سناباد را دلم
شوق است خضر راهم و توفیق رهبر است
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
تنها نهان نگشته صدف در نقاب آب
از شرم ریزش تو به کهسار شد سحاب
کی پیش ابر جود تو از بحر دم زند
دزدد به سینه اش نفس خامشی حباب
آنجا که باد گلشن خلقت وزد، شود
در کام مار زهر به خاصیت گلاب
رنگی به پیش گلشن خلق تو چون نداشت
خلد برین نهان شده در پردهٔ حجاب
در رزمگاه داده ای از آب خنجرت
کشتی عمر خصم به طوفان انقلاب
گوهر برون جهد ز دل بحر چون شرار
عکسی اگر ز شعلهٔ تیغت فتد در آب
شاها امیدم از کرمت آنکه بعد ازین
گشته مرا اگرچه به پیری بدل شباب
سویت شوم چو با قد چوگان صفت روان
از عمر خود برم به روش گوش در شتاب
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
سطری نوشته پنجهٔ قدرت به آب زر
گر تیغ شاه خوانی وگر آیهٔ ظفر
از تیغ جانستان تو در قهر الامان
وز تیر دل شکاف تو در رزم الحذر
بر بسته دست قدر تو اقبال را میان
بگسسته بار حلم تو کهسار را کممر
رزمت برد دل از بر شیران روزگار
عزمت به بیدلان جهان می دهد جگر
کشت امید خصم تو لب تشنهٔ بلاست
بارد بر او سحاب به جای مطر شرر
شاها بود طواف توام آرزوی دل
خورشید وار طی ره اینکه کنم به سر
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
شاها تویی خدیو زمان خسرو زمن
بادا فدای مرقد خاک تو صد چو من
آنرا که با ولای تو رخت از زمانه بست
می زیبدش ز پردهٔ چشم ملک کفن
سیری ز جوش حرص نبیند عدوی او
گرداب وار گرچه سراپا بود دهن
کی صرصر خزان کندش عزم ترکتاز
گز ذله بند گلشن خلقت شود چمن
ما را ز زلف یار خوش آینده تر بود
افتد اگر به گردن اعدای او شکن
مستغنی از دعای تو باشد جناب او
جویا تمام کن به دعای خودت سخن
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باشد زبان خامهٔ من وحی ترجمان
از فیض مدح حضرت سلطان انس و جان
هوش مصنوعی: زبان من مانند یک قلم است که به عنوان پیام‌رسان الهاماتی از سوی خداوند، به ستایش و تمجید از حضرتی که برای روح و جان انسان‌ها مهم است، می‌پردازد.
شاهنشهی که در نظر دید برتر است
قدر غبار درگهش از اوج لامکان
هوش مصنوعی: پادشاهی که در نگاه اول از دیگران برتر به نظر می‌رسد، ارزش گرد و غبار درگاهش از اوج بی‌نهایت هم بالاتر است.
تا هست تشنه است به خون عدوی او
بیرون فتاده است ازان دشنه را زبان
هوش مصنوعی: تا زمانی که او تشنه است، دشمنانش به راه آمده‌اند و بر آن دشنه زبان می‌زنند.
بخشد سخای او ز افق چرخ را کمر
بار وقا او گسلد کوه را میان
هوش مصنوعی: سخاوت او مانند نور خورشید است که از آسمان می‌تابد و قدرت او به حدی است که می‌تواند کوه‌ها را از هم بگسلد.
خواهد چو دشمنش دم آبی خورد، شود
هر قطره در گلوش صدف وار استخوان
هوش مصنوعی: وقتی دشمنش در پی گرفتن آب است، هر قطره‌ای که وارد گلویش می‌شود، مانند استخوانی سخت و دردناک احساس می‌شود.
دارم پی ستایش گلزار خلق او
در دل نهان چو غنچهٔ صد برگ صد زبان
هوش مصنوعی: دارم در دل عشق و شوق به ستایش زیبایی‌های او، مانند غنچه‌ای با هزاران برگ و زبان که احساسات و زیبایی‌هایش را به تصویر می‌کشند.
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
هوش مصنوعی: از سرنوشت خوب من، آرزو دارم که خاک پای تو نصیبم شود، ای شهید بزرگوار طوس.
بر خاک آستان تو ای قبله گاه دین
سایند قدسیان ز ره بندگی جبین
هوش مصنوعی: فرشتگان در برابر درگاه وجود تو، که کعبه و مرکز دین است، سر بر خاک می‌سایند و به نشانه‌ی بندگی خود، پیشانی بر زمین می‌گذارند.
زنبور اگر به مزرعهٔ دشمنت چرد
باشد مزاج زهر هلاهل در انگبین
هوش مصنوعی: اگر زنبور در مزارع دشمن تو پرواز کند، انگار که زهر کشنده‌ای در عسلش وجود دارد.
چون روز گام ایفت ز رای تو آفتاب
بنهاد شام کاسهٔ در یوزه بر زمین
هوش مصنوعی: وقتی روز به پایان می‌رسد و شب فرا می‌رسد، مثل اینکه خورشید در آسمان غروب می‌کند و سایه‌ای از خود بر زمین می‌افکند.
آسوده از کمین حوادث بود مدام
هر کس به قصد خصم تو بنشست در کمین
هوش مصنوعی: هر کسی که در کمین نشسته بود و قصد دشمنی با تو داشت، همیشه از خطرات حادثه‌ها آسوده خاطر بود.
زان خصم بی جگر که قهر تو باخت دل
کآیات فتح دید ز پیشانیت ز چین
هوش مصنوعی: از دشمن بی‌احساس که شکستش را از تو پذیرفته و پیروزی‌ات را در چهره‌ات می‌بیند.
مانند ابر تیره زمین بر هوا رود
بر خاک اگر ز قهر بیفشانی آستین
هوش مصنوعی: اگر مانند ابر سیاه بر زمین بیفتی و باران قهری را بر خاک بریزی، در این حالت بر زمین تأثیر می‌گذاری و آن را تغییر می‌دهی.
از شوق سجدهٔ تو روان سوی مشهدم
مانند ماه نو شده سر تا به پا جبین
هوش مصنوعی: به خاطر عشقت به سجده می‌روم، مانند ماه نو که زیبایی‌اش را به نمایش می‌گذارد و تمام وجودم از سر تا پا پر از احساسات مومنانه است.
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
هوش مصنوعی: ای کاش از سرنوشت خوب من، توفیق شرفیابی به درگاه تو نصیبم شود، ای شهید طوس.
یابد ز بار حلم تو کهسار اگر فشار
چون خون مرده در دل خار شود شرار
هوش مصنوعی: اگر بار سنگین صبر و تحمل تو مانند کوه باشد، پس وقتی که فشار بر آن زیاد شود، مانند شعلۀ آتش در دل خارهای خفته، بیدار می‌شود.
سرد از فغان خصم تو هنگامهٔ نشور
گرم از شرار قهر تو بازار گیر و دار
هوش مصنوعی: در کنار فریادهای دشمن تو، حال و هوای سردی حکم‌فرماست، ولی خشم تو همچون آتش، فضایی پرجنب و جوش و پرهیاهو ایجاد کرده است.
آن خسروی شها که به حکم سخای تو
ماهی ز فلس زر به سپر ریخت در بحار
هوش مصنوعی: آن پادشاه بزرگ که با بخشش و generosity تو، ماهی‌ای با فلس‌های طلا را در دریا پخش کرده است.
خصمت چو صد هزار پی هم روان شوند
حاشا که جرأتت شمرد داخل قطار
هوش مصنوعی: اگر دشمنانت هزاران نفر پشت سر هم به سوی تو بیایند، چگونه ممکن است که شجاعت تو را در میان آنها بشمارند؟
بی امرت ار به گام تصور کند خرام
دل را به پای سیر ز شریان نهی چدار
هوش مصنوعی: اگر دل تو را به خاطر تو ببیند و گام‌های تو را در تصور خود بازسازی کند، آن‌گاه دل را به پیروی از تو به مراکز لذت و شادی می‌کشانی.
از صد یک ز صف کمالت کسی نگفت
چون من تراست بلبل مدحت سرا هزار
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از زیبایی‌ها و کمالات تو مانند من سخن نگفت، زیرا من بلبل شعرای مداح تو هستم که هزاران نسخه از تو را ستایش می‌گویم.
بر خاک درگه تو چو سایم جبین عجز
کی سر به سوی عرش فرود آوردم ز عار
هوش مصنوعی: بر سر خاک درگاه تو با پیشانی سرافکنده و خضوع می‌افتم، چگونه می‌توانم سرم را از شرم به سوی عرش بالا بیاورم؟
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
هوش مصنوعی: به خاطر بخت و اقبال بلند من، آرزو دارم که دست بوسی خاک درگاه تو نصیبم شود، ای شهید طوس.
گر پیش خلق طوف تو با حج برابر است
پیش موالیان تو صد حج اکبر است
هوش مصنوعی: اگر در برابر مردم، طواف در کعبه به اندازه یک حج ارزش دارد، در پیش محبوبان و دوستان تو، ارزش آن به اندازه صد حج بزرگتر است.
در چنگ آرزوش فتد گوهر مراد
آنکس که در محیط ولایت شناور است
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیای محبت و گنجینه‌های معنوی غوطه‌ور باشد، به خوبی می‌تواند به آرزوهای خود دست یابد و به خواسته‌هایش برسد.
بسمل صفت به خون حسد می طپد مدام
هر مو به جسم دشمن او نوک خنجر است
هوش مصنوعی: حسادت مانند خونی جوشان در دل بسمل (کشته) است و به طور مداوم در حال تپیدن است. هر یک از موهای او مانند نوک خنجر به سمت جسم دشمنش نشانه رفته و آسیب می‌زند.
کی پیش اهل حسر تواند شدن سفید
آن رو سیه که دشمن آل پیمبر است
هوش مصنوعی: کی می‌تواند در حضور اهل معرفت و فضیلت، به چهره‌ای سفید و نورانی تبدیل شود، کسی که چهره‌اش سیاه است و دشمن خاندان پیامبر (ص) به حساب می‌آید؟
بر ما حلال چون نبود مال دشمنت
ما را که خون خصم تو چون شیر مادر است
هوش مصنوعی: اگر مال دشمنت بر ما حلال نیست، خون دشمن تو برای ما از شیر مادر نیز با ارزش‌تر است.
چون برتر از فلک نبود قدر درگهت
در پیش من ز عرش برین نیز برتر است
هوش مصنوعی: قدرت و مقام درگاه تو به قدری والا و بی‌نظیر است که حتی از آسمان‌ها و عرش هم بالاتر است و برای من هیچ چیز به اندازه آن ارزش ندارد.
احرام بسته طوف سناباد را دلم
شوق است خضر راهم و توفیق رهبر است
هوش مصنوعی: دل من آماده سفر به سناباد است و شوق دیدن خضر درونم جا دارد. در این مسیر، توفیق و هدایت نیز همراه من خواهد بود.
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
هوش مصنوعی: از سرنوشت خوب من، آرزو می‌کنم که خاک پای تو بر من نثار شود، ای شهید بزرگ طوس.
تنها نهان نگشته صدف در نقاب آب
از شرم ریزش تو به کهسار شد سحاب
هوش مصنوعی: صدف تنها در زیر آب پنهان نشده، بلکه به خاطر شرم از جاری شدن اشک‌های تو، ابرها در کوه‌ها شکل گرفته‌اند.
کی پیش ابر جود تو از بحر دم زند
دزدد به سینه اش نفس خامشی حباب
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در برابر generosity و بخشش تو از عمق دریا سخنی نمی‌گوید؛ زیرا در دل این دزد، صدای سکوت مانند حبابی وجود دارد که نمی‌تواند به آواز درآید.
آنجا که باد گلشن خلقت وزد، شود
در کام مار زهر به خاصیت گلاب
هوش مصنوعی: در جایی که نسیم بهاری به گلشن روح زندگی می‌وزد، حتی ممکن است در کام مار، زهر به خاصیت گل محمدی تبدیل شود.
رنگی به پیش گلشن خلق تو چون نداشت
خلد برین نهان شده در پردهٔ حجاب
هوش مصنوعی: هیچ رنگی نمی‌تواند به زیبایی و شکوهمندی گلشن وجود تو باشد، زیرا بهشت هم در پس حجاب پنهان شده است.
در رزمگاه داده ای از آب خنجرت
کشتی عمر خصم به طوفان انقلاب
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، با تیر و تبر خود، حیات دشمن را در دل طوفانی از دگرگونی و تغییر، به پایان رساندی.
گوهر برون جهد ز دل بحر چون شرار
عکسی اگر ز شعلهٔ تیغت فتد در آب
هوش مصنوعی: دوست شاعر می‌گوید که اگر جواهر از دل دریا بیرون بیفتد، مانند تصویری است که از شعلهٔ تیغ تو در آب افتاده است. این نشان‌دهندهٔ ارزش و زیبایی چیزی است که از عمق وجود بیرون آمده و تحت تأثیر عناصر دیگر، مانند آب، جلوه‌گری می‌کند.
شاها امیدم از کرمت آنکه بعد ازین
گشته مرا اگرچه به پیری بدل شباب
هوش مصنوعی: ای پادشاه، امیدوارم که با لطف و کرم تو، حتی اگر در پیری به سر ببرم، دوباره جوانی را تجربه کنم.
سویت شوم چو با قد چوگان صفت روان
از عمر خود برم به روش گوش در شتاب
هوش مصنوعی: به سمت تو می‌روم، همچون قد بلندی که با ویژگی‌های خاص خود، زندگی‌ام را می‌گذرانم و در این راه با شتاب و انگیزه، به تو نزدیک می‌شوم.
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
هوش مصنوعی: از سرنوشت بزرگ من، آرزو دارم که خاک پای تو بر من ببارد، ای شهید طوس.
سطری نوشته پنجهٔ قدرت به آب زر
گر تیغ شاه خوانی وگر آیهٔ ظفر
هوش مصنوعی: اگر این خط به قلم قدرت با آب طلا نوشته شده باشد، می‌توانی آن را مانند شمشیری از شاه یا همچون آیه‌ای از پیروزی بخوانی.
از تیغ جانستان تو در قهر الامان
وز تیر دل شکاف تو در رزم الحذر
هوش مصنوعی: به خاطر خشم تو از زخم‌های جان‌سوزت که انسان را به ستوه می‌آورد و نیز به دلیل تیرهای تند و گزنده‌ات که در میدان نبرد به قلب‌ها نفوذ می‌کند، به شدت نگران و در حالت احتیاط قرار دارم.
بر بسته دست قدر تو اقبال را میان
بگسسته بار حلم تو کهسار را کممر
هوش مصنوعی: دست تقدیر تو باعث شده است که شانس و اقبال از تو دور بماند و در مقابل، لطافت و بزرگواری تو کوه‌ها را هم می‌تواند بشکند.
رزمت برد دل از بر شیران روزگار
عزمت به بیدلان جهان می دهد جگر
هوش مصنوعی: دل تو با شجاعت و قدرت شیران واقع در دنیا را تسخیر کرده و عزت و عظمت تو به کسانی که دلشان ضعیف است، قوت و استقامت می‌بخشد.
کشت امید خصم تو لب تشنهٔ بلاست
بارد بر او سحاب به جای مطر شرر
هوش مصنوعی: امید تو تنها به دشمن تو، که در سختی و گرفتاری قرار دارد، شباهت دارد. بر او باران درد و رنج می‌بارد به جای بارانِ خوشی و آسایش.
شاها بود طواف توام آرزوی دل
خورشید وار طی ره اینکه کنم به سر
هوش مصنوعی: ای پادشاه، آرزوی دل من این است که مانند خورشید به دور تو بچرخم و راهی را که می‌پیمایم، به پایان برسانم.
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
هوش مصنوعی: ای کاش از سرنوشت خوب من، نصیبم این باشد که خاک پای تو را ببوسم، ای شهید طوس.
شاها تویی خدیو زمان خسرو زمن
بادا فدای مرقد خاک تو صد چو من
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو فرمانروای زمان هستی. من آماده‌ام برای خاک تو جان خود را فدای آرامگاهت کنم، حتی اگر هزاران نفر مثل من وجود داشته باشند.
آنرا که با ولای تو رخت از زمانه بست
می زیبدش ز پردهٔ چشم ملک کفن
هوش مصنوعی: کسی که با محبت و پیروی از تو از دنیا دل بریده، سزاوار است که در نظر فرشتگان به نیکی یاد شود و همچون کسی که کفن‌پوش است، مورد احترام قرار گیرد.
سیری ز جوش حرص نبیند عدوی او
گرداب وار گرچه سراپا بود دهن
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر حرص و طمع سرشار است، هیچوقت از عواقب کارهایش آگاه نمی‌شود و حتی اگر در شرایط سختی قرار بگیرد، باز هم به دنبال خواسته‌های خود خواهد بود.
کی صرصر خزان کندش عزم ترکتاز
گز ذله بند گلشن خلقت شود چمن
هوش مصنوعی: کی صرصر خزان کندش عزم ترکتاز کی خنک باد پاییزی به زنبق را درخت روزی می‌سوزاند بند گلشن خلقت شود چمن معلوم می‌شود که چه زمان وزش بادهای سرد پاییزی به جنگل پرطراوت می‌آید و دشت‌ها را از رنگ و زیبایی خالی می‌کند.
ما را ز زلف یار خوش آینده تر بود
افتد اگر به گردن اعدای او شکن
هوش مصنوعی: اگر زلف یار به گردن دشمنانش بیفتد، برای ما خوشایندتر خواهد بود.
مستغنی از دعای تو باشد جناب او
جویا تمام کن به دعای خودت سخن
هوش مصنوعی: او نیازی به دعای تو ندارد، اما تو با درخواست خودت تمام کن و از او بخواه.
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
هوش مصنوعی: خوشبختی و شرافت من را به خاطر بوسه‌ای بر خاک درگاه تو، ای شهید طوس، نصیبم کن.

حاشیه ها

1402/12/18 05:03
خانم الف

لطفاً چینش بندها رو اصلاح کنید:

بند۱ درواقع ۶بیت هست و بیت هفتم همان بند ترجیع است. الان بند۱و۲ سرهم شده است

بند۳و۴ هم که اینجا با عنوان بند۲ هست هم همین اشتباه را دارد و بیت۸ همان بیت ترجیع است

در اصل این ترجیع ۷بند است نه ۵بیت