گنجور

شمارهٔ ۱۰ - در تعریف اسب

تعالی الله ز رخش باد رفتار
که زیبد گرد راهش بوی گلزار
به رفتن چون نسیم است و به تک باد
به تن قاف و به صورت چون پریزاد
نسیم آسا خرامش دلپسند است
ز جستن جستنش آتش بلند است
عجب از تندی این برق آیین
نسوزد آتشش گر خانهٔ زین
ز جوش حدت این آتشین دم
بریزد میخ از نعلش چو شبنم
مگر هم پویهٔ این مه جبین شد
که برق از خود بکام اولین شد
ز شوخیهای این اندیشه رفتار
به دام حیرت از بس شد گرفتار
به سقف آسمان برق درخشان
به جا مانده چو تار عنکبوتان
رود گر از پس دیوار گلشن
رگ گل همچو نبض آید بجستن
رود چون باد اگر بر روی دریا
نجنبد آب او آئینه آسا
کنی آئینه گر از نعل آن سم
بود چون بحر دایم در تلاطم
چنان در پویه این آتش ز جا رفت
که از دم دود او رو بر قفا رفت
گه جستن عجب زین رشک گلگون
نیاید گر چو مار از پوست بیرون
ز یالش گردن او شاخ سنبل
کفل از جوشن رنگین تل گل
بود چون می شود گرم تکاپو
دمش یک گل پیش از کاکل او
اگر سازند دام از موی یالش
نگردد صید جز مرغ خیالش
کشد بر صفحه شکلش را چو بهزاد
هوا گیرد به رنگ کاغذ باد
ز شوخی بسکه بی آرام باشد
به بی آرامی از بس رام باشد
بره نقش سم این تند جولان
طپد همچون دل عاشق ز حرمان
به هر جاده که گشته گرم گرفتار
بجستن آمده چون نبض بیمار
به هر عضوش جدا انداز جستن
گرفته چون شرر در کوه مسکن
ز گردن رسته گوش این فلک شان
چو برگ از شاخ گل در نوبهاران
ز گوش و گردن این جعد کاکل
دمید از شاخ سنبل غنچهٔ گل
ز گوش و گردن این رشک غزاله
عیان کرده صراحی و پیاله
ز بس خردی به چشم کس عیان نیست
ز گوش او به جز نامی، نشان نیست
دو گوش از کوچکی زین کوه بالا
نماید همچنان کز قاف عنقا
به چشم و گردن این جلوه پیرا
نباشد نسبتی آهوی چین را
بهم چشمیش کو گردن فرازد
ولی با گردنش همسر نباشد
اگرچه چشم آهو شوخ و شنگ است
به پیش چشم او داغ پلنگ است
ز بس در تند رفتاری است استاد
گره باشد سرینش لیک برباد
ثنایا در دهن چون در صدف در
کفل همچون دل اهل حسد پر
بود در پیکر این شعله جولان
سرین و دم سر و خرطوم پیلان
همانا اسب جادو زین قبیل است
که نصفش اسب باشد نصف قیل است
به تک باد است دست این پریزاد
خطاب باد دستش می توان داد
نه تنها باد دست است به سبک خیز
که از سم گشته کاسه سرنگون نیز
ز طول کاکل این کبک رفتار
نماید کاسهٔ سمهاش مودار
ندارد احتیاج شانه آن یال
در او مرغ دل از بس می زند بال
ز بس کاندر هنرمندی است دستور
گذارش گر فتد بر تار طنبور
ز موزون جستن این برق رفتار
صدای نغمه بیرون آید از تار
سبک خیزی که بیرون ناید آهنگ
بود گر جاده اش ابریشم چنگ
ز دستش گشته آسان حل مشکل
به یک ناخن گشوده عقدهٔ دل
گزیدی جای خود گر پیش سم را
نیفتادی گره در کار دم را
نهد بر سینه سم در قطع فرسنگ
برد تا نعل مصقل از دلش زنگ
دمش دنبال این طاووس رفتار
پریشان همچو عاشق از پی یار
ببینی چو دم این کبک رفتار
به هر مویش ببندی دل گره وار
دم او از گره باشد نمودار
بعینه همچو مار و مهرهٔ مار
زند طاق از دم خود گاه رفتار
به رنگ ابروی خوبان گره دار
هلال آسا فکند این شوخ چالاک
ز نعلش حلقه ها در گوش افلاک
ز خوش اندامی سم این پریروی
ربود از لاله های سرنگون گوی
ز نعلش میخ زرین آشکاره
چو بر رخسار ماه نو ستاره
صدای هر سم این کوه بنیان
شد از بالای اندامش دو چندان
دو چشم او ز مژگان بلاجو
فکنده شاخها بر هم دو آهو
روان گاهی چو آب و گه چو باد است
ندانم مرغ یا ماهی نژاد است
همیشه خضربادا رهنمایش
ز چشم بد نگهدار خدایش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تعالی الله ز رخش باد رفتار
که زیبد گرد راهش بوی گلزار
هوش مصنوعی: خداوند به قدری بزرگ است که رفتارش مانند نسیمی خوشبوست که به راه او عطر گلستان می‌افشاند.
به رفتن چون نسیم است و به تک باد
به تن قاف و به صورت چون پریزاد
هوش مصنوعی: رفتن او مانند نسیمی لطیف است و بدنش همچون باد خفیفی می‌دمد، در حالی که ظاهری زیبا و دلربا دارد.
نسیم آسا خرامش دلپسند است
ز جستن جستنش آتش بلند است
هوش مصنوعی: نسیمی نرم و دل‌نشین دارد، ولی وقتی به دنبال آن برخیزیم، شعله‌ای سرکش و بلند ایجاد می‌شود.
عجب از تندی این برق آیین
نسوزد آتشش گر خانهٔ زین
هوش مصنوعی: عجب از سرعت این برق که آتش آن نمی‌تواند خانه‌ای را بسوزاند.
ز جوش حدت این آتشین دم
بریزد میخ از نعلش چو شبنم
هوش مصنوعی: از شدت این آتش، میخ از نعلش می‌ریزد همچون شبنم.
مگر هم پویهٔ این مه جبین شد
که برق از خود بکام اولین شد
هوش مصنوعی: آیا جز این است که زیبایی این دختر همچون پرتو نوری است که از دل خود می‌درخشد و همه را مجذوب خود می‌کند؟
ز شوخیهای این اندیشه رفتار
به دام حیرت از بس شد گرفتار
هوش مصنوعی: رفتار و اعمالی که ناشی از تفکرات این چنینی است، به قدری انسان را در حیرت و سردرگمی فرو می‌برد که به دام آن گرفتار می‌شود.
به سقف آسمان برق درخشان
به جا مانده چو تار عنکبوتان
هوش مصنوعی: برق درخشان مانند تارهای عنکبوت بر روی آسمان باقی مانده است.
رود گر از پس دیوار گلشن
رگ گل همچو نبض آید بجستن
هوش مصنوعی: اگر رودخانه از پشت دیوار باغ گل بگذرد، رگ گل مانند نبض به تپش می‌افتد.
رود چون باد اگر بر روی دریا
نجنبد آب او آئینه آسا
هوش مصنوعی: اگر رود همچون باد بر روی دریا حرکت نکند، آب او مانند آینه صاف و آرام خواهد بود.
کنی آئینه گر از نعل آن سم
بود چون بحر دایم در تلاطم
هوش مصنوعی: اگر در آئینه خود را ببینی، همانند دریا که همیشه در حال نوسان و تلاطم است، به همین خاطر باید به تغییراتی که در وجودت وجود دارد آگاه باشی.
چنان در پویه این آتش ز جا رفت
که از دم دود او رو بر قفا رفت
هوش مصنوعی: به قدری در حرکت و تب این آتش غرق شده بود که بخار و دودی که از او بلند می‌شد، به سمت پشتش رفت.
گه جستن عجب زین رشک گلگون
نیاید گر چو مار از پوست بیرون
هوش مصنوعی: گاهی جستن از حسادت به زیبایی گل، عجیب نیست؛ اگر فردی همچون مار از پوست خود بیرون بیفتد.
ز یالش گردن او شاخ سنبل
کفل از جوشن رنگین تل گل
هوش مصنوعی: از یال او، گردن او مانند شاخ سنبل است و پهلویش با زره‌ای رنگین همچون گل‌های زیبا پوشیده شده است.
بود چون می شود گرم تکاپو
دمش یک گل پیش از کاکل او
هوش مصنوعی: وقتی که او در حال حرکت و فعالیت است، انرژی و حرارت او مانند یک گل است که قبل از شکوفا شدن، زندگی و نشاط خاصی دارد.
اگر سازند دام از موی یالش
نگردد صید جز مرغ خیالش
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال شکار باشد، اما دامش را از زیبایی‌های ظاهری دنیا نسازد، در حقیقت تنها به آرزوها و خیالات خود دست خواهد یافت.
کشد بر صفحه شکلش را چو بهزاد
هوا گیرد به رنگ کاغذ باد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تصویر او به زیبایی بر روی کاغذ نقش می‌بندد، همان‌طور که باد رنگ کاغذ را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
ز شوخی بسکه بی آرام باشد
به بی آرامی از بس رام باشد
هوش مصنوعی: از شوخی و بازیگوشی به شدت بی‌قرار است و به خاطر آرامش بیش از حد، به بی‌قراری دچار شده است.
بره نقش سم این تند جولان
طپد همچون دل عاشق ز حرمان
هوش مصنوعی: بره در اینجا نماد بی‌گناهی است که در عرصه‌ای پرهیجان و سرشار از دگرگونی‌ها حرکت می‌کند. دل عاشق نیز به خاطر جدایی و غم دوری، نگران و متلاطم است. در واقع، هر دو تصویر بیانگر حالتی از تشویش و ناامیدی هستند که در نتیجه‌ی عشق یا شرایط سخت به وجود آمده است. زندگی مملو از واکنش‌ها و تلاطم‌هایی است که می‌تواند به آسیب‌پذیری و دلشکستگی منجر شود.
به هر جاده که گشته گرم گرفتار
بجستن آمده چون نبض بیمار
هوش مصنوعی: در هر راهی که می‌روم و به دنبال چیزی هستم، به شدت حس می‌کنم که مثل نبض یک بیمار در حال تلاطم هستم.
به هر عضوش جدا انداز جستن
گرفته چون شرر در کوه مسکن
هوش مصنوعی: او به هر بخشی از وجودش، به طور جداگانه، حرکت و جنبش دارد، مانند شعله‌ای که در دل کوه می‌درخشد و می‌تابد.
ز گردن رسته گوش این فلک شان
چو برگ از شاخ گل در نوبهاران
هوش مصنوعی: از زیر بار سنگین این آسمان آزاد شده‌ام، مانند برگ‌هایی که در بهار از شاخه گل می‌ریزند.
ز گوش و گردن این جعد کاکل
دمید از شاخ سنبل غنچهٔ گل
هوش مصنوعی: موهای پیچ و تاب دارش از کناره گوش و گردن او به مانند شاخ سنبل، جوانه‌هایی از گل را نمایش می‌دهد.
ز گوش و گردن این رشک غزاله
عیان کرده صراحی و پیاله
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جوانی اشاره دارد که از نظر محبوبیت و جذابیت، به مانند یک غزال (آهو) است. از طریق گوش و گردن، این زیبایی به وضوح نمایان شده و نشان‌دهنده جلوه‌گری و شکوه آن فرد است. همچنین، اشاره به مجلس خوش‌گذرانی و می‌نوشی (صراحی و پیاله) دارد که در آن زیبایی و دل‌فریبی بیشتر به چشم می‌آید.
ز بس خردی به چشم کس عیان نیست
ز گوش او به جز نامی، نشان نیست
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه انسان در نظر دیگران خیلی کوچک و ناچیز به نظر می‌رسد، از شنیدن فقط نام او چیزی از وجودش مشخص نمی‌شود.
دو گوش از کوچکی زین کوه بالا
نماید همچنان کز قاف عنقا
هوش مصنوعی: دو گوش از کوچکی بر این کوه بالا می‌آید، مانند پرنده‌ای که از قاف (قله) به پرواز درمی‌آید.
به چشم و گردن این جلوه پیرا
نباشد نسبتی آهوی چین را
هوش مصنوعی: چشمان و گردن این زیبایی به هیچ وجه به آهوی چین نمی‌رسد.
بهم چشمیش کو گردن فرازد
ولی با گردنش همسر نباشد
هوش مصنوعی: زنadi که با ناز و گردن افراشته‌اش به خود می‌بالد، اما در حقیقت همسری ندارد که در کنار او باشد.
اگرچه چشم آهو شوخ و شنگ است
به پیش چشم او داغ پلنگ است
هوش مصنوعی: اگرچه چشم آهو زیبا و بازیگوش است، اما در برابر او نشانه‌ای از خطر و تهدید موجود است.
ز بس در تند رفتاری است استاد
گره باشد سرینش لیک برباد
هوش مصنوعی: به خاطر رفتار تند و سریع استاد، او ممکن است در ظاهر کارهایش بی‌نظم و آشفته به نظر برسد، اما در واقع تلاش‌های او ارزشمند و مورد توجه هستند.
ثنایا در دهن چون در صدف در
کفل همچون دل اهل حسد پر
هوش مصنوعی: زبان‌های زیبا و شیرین مانند دانه‌های گرانبها در صدف، و دل کسانی که حسود هستند، پر از کینه و حسرت است.
بود در پیکر این شعله جولان
سرین و دم سر و خرطوم پیلان
هوش مصنوعی: در پیکر این شعله، حرکت و جنبش‌هایی شگفت‌انگیز مشابه به سر و دمی از فیل‌ها وجود دارد.
همانا اسب جادو زین قبیل است
که نصفش اسب باشد نصف قیل است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اسب جادو دارای ویژگی‌های خاصی است که نیمی از آن واقعی و نیمی دیگر غیرواقعی و خیالی است. به عبارت دیگر، این موجود ترکیبی از عناصر حقیقی و غیرحقیقی است.
به تک باد است دست این پریزاد
خطاب باد دستش می توان داد
هوش مصنوعی: دست این پریزاد با یک نسیم ملایم در ارتباط است و می‌توان با آن دست داد.
نه تنها باد دست است به سبک خیز
که از سم گشته کاسه سرنگون نیز
هوش مصنوعی: این بیت به این اشاره دارد که نه تنها باد بر Things تاثیر می‌گذارد و آن‌ها را جابجا می‌کند، بلکه حتی چیزهایی که به نظر ثابت و محکم می‌آیند (مثل کاسه‌ای که بر روی سر گذاشته شده) نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرند و ممکن است دچار تغییر و لغزش شوند. به عبارت دیگر، همه چیز در معرض تغییر و جابجایی است و هیچ‌چیز از این قانون مستثنی نیست.
ز طول کاکل این کبک رفتار
نماید کاسهٔ سمهاش مودار
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و ظرافت موهای یک کبک اشاره دارد و می‌گوید که چگونه زیبایی و دقت عمل آن در رفتار یک کس را نشان می‌دهد، به طوری که این زیبایی می‌تواند هر چیزی را تحت تأثیر قرار دهد.
ندارد احتیاج شانه آن یال
در او مرغ دل از بس می زند بال
هوش مصنوعی: موی آن اسب نیاز به شانه‌ زدن ندارد؛ زیرا دل پرنده‌ عاشق به خاطر زیبایی‌اش به شدت به پرواز در می‌آید.
ز بس کاندر هنرمندی است دستور
گذارش گر فتد بر تار طنبور
هوش مصنوعی: به خاطر مهارت و هنرمندی، کسی که وارد این هنر می‌شود، باید دقت کند که در راه خود به خوبی عمل کند و به نتایج دلخواه دست یابد.
ز موزون جستن این برق رفتار
صدای نغمه بیرون آید از تار
هوش مصنوعی: از آهنگین بودن این حرکت برق، صدای نغمه‌ای از تار بیرون می‌آید.
سبک خیزی که بیرون ناید آهنگ
بود گر جاده اش ابریشم چنگ
هوش مصنوعی: اگر کسی به آرامی و با احتیاط قدم بردارد، حتی اگر مسیرش هم بسیار نرم و راحت باشد، به نظر می‌رسد که آهنگی برای حرکتش وجود ندارد.
ز دستش گشته آسان حل مشکل
به یک ناخن گشوده عقدهٔ دل
هوش مصنوعی: از دستان او کارها به سادگی حل می‌شود و به یک اشاره، غم‌ها و مشکلات دل را برطرف می‌کند.
گزیدی جای خود گر پیش سم را
نیفتادی گره در کار دم را
هوش مصنوعی: اگر در موقعیت سختی قرار بگیری و از مانع عبور نکنی، گره‌ها و مشکلات بیشتری برایت به وجود خواهد آمد.
نهد بر سینه سم در قطع فرسنگ
برد تا نعل مصقل از دلش زنگ
هوش مصنوعی: حکایت از آن دارد که برای رسیدن به هدفی دور و بزرگ، باید سختی‌ها و مشکلات را تحمل کرد و از موانع عبور کرد تا به نتیجه‌ی مطلوب دست یابیم. این مسیر ممکن است پر از دشواری باشد، اما در نهایت، با تلاش و پشتکار، به اهداف‌مان خواهیم رسید.
دمش دنبال این طاووس رفتار
پریشان همچو عاشق از پی یار
هوش مصنوعی: دمش دنبال این طاووس، به معنای این است که او با شتاب و شور و شوق به دنبال زیبایی‌ها و جذابیت‌هاست. رفتار پریشان او، مشابه وضعیت عاشقانی است که در پی محبوب خود هستند و به خاطر عشق و علاقه‌اش دچار آشفتگی و هیجان شده‌اند. این بیت به نوعی به عشق و دل‌باختگی اشاره می‌کند و حس تعقیب زیبایی‌ها را به تصویر می‌کشد.
ببینی چو دم این کبک رفتار
به هر مویش ببندی دل گره وار
هوش مصنوعی: اگر ببینی که این کبک چگونه حرکت می‌کند، قلبت به هر یک از حرکاتش وابسته خواهد شد.
دم او از گره باشد نمودار
بعینه همچو مار و مهرهٔ مار
هوش مصنوعی: وجود او مانند گره‌ای است که به وضوح نمایان است، درست مانند مار و دانه‌های آن که به هم پیچیده‌اند.
زند طاق از دم خود گاه رفتار
به رنگ ابروی خوبان گره دار
هوش مصنوعی: زندگی مانند تاقی است که با دم خود رنگ و شکلی زیبا به خود می‌گیرد. مانند ابروان خوش‌چهرگان که با گره‌های خاصی مزین شده‌اند.
هلال آسا فکند این شوخ چالاک
ز نعلش حلقه ها در گوش افلاک
هوش مصنوعی: ماه هلالی شکل با نرمی و زیبایی خود، حلقه‌های نقره‌ای را مانند زینت در گوش آسمان قرار می‌دهد.
ز خوش اندامی سم این پریروی
ربود از لاله های سرنگون گوی
هوش مصنوعی: وجود زیبای این پری دست نیافتنی است و چون لاله‌های افتاده، به او حسرت می‌زنند.
ز نعلش میخ زرین آشکاره
چو بر رخسار ماه نو ستاره
هوش مصنوعی: از نشانه‌های وجود او، می‌توان به روشنی اشاره کرد، مانند ستاره‌ای که بر چهره‌ی ماه نو خودنمایی می‌کند.
صدای هر سم این کوه بنیان
شد از بالای اندامش دو چندان
هوش مصنوعی: صدای هر پای‌افزار این کوه به‌گونه‌ای بلند و تعیین‌کننده شد که از بالای این اندام، به مراتب قوی‌تر و واضح‌تر به گوش می‌رسد.
دو چشم او ز مژگان بلاجو
فکنده شاخها بر هم دو آهو
هوش مصنوعی: دو چشم او مانند دو آهو هستند که از میان مژگانش به یکدیگر نگاه می‌کنند و این نگاه، نشانگر زیبایی و لطافت اوست.
روان گاهی چو آب و گه چو باد است
ندانم مرغ یا ماهی نژاد است
هوش مصنوعی: گاهی روان آدمی مثل آب روان است و در لحظاتی دیگر همچون باد، بی‌ثبات و ناپایدار. نمی‌دانم که این روان از کدام نژاد است؛ آیا شبیه مرغی است که در آسمان پرواز می‌کند یا مانند ماهی‌ای که در آب شنا می‌کند؟
همیشه خضربادا رهنمایش
ز چشم بد نگهدار خدایش
هوش مصنوعی: همیشه باید از نگاه بد دور باشد، خداوند او را حفظ کند.