گنجور

شمارهٔ ۳۷ - تجدید مطلع

بسکه شد لبریز مهر مصطفی اعضای من
همچو گلبن غرق گل گردید سرتا پای من
ای بهارستان دین از سجدهٔ درگاه تست
هشت جنت داغدار رشک هفت اعضای من
یاد خاک مرقدت تا سجده گاه دل شده
هست نور جبههٔ صبح از شب یلدای من
گرد راهت توتیای چشم اهل بینش است
نقش نعلین تو باشد دیدهٔ بینای من
گر خیالم جانب یثرب برد از راه شوق
محمل گل می شود مانند بو ماوای من
می تراود خون دل صد رنگ دور از مرقدت
از قدمگاه تو یعنی دیدهٔ بینای من
پرده لطف تو می پوشد گنه را روز حشر
مهر تو باشد نقاب روی عصیان های من
از بهار فیض نعتت گشته یا خیرالبشر
عندلیب منقبت گو طبع مدحت زای من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسکه شد لبریز مهر مصطفی اعضای من
همچو گلبن غرق گل گردید سرتا پای من
هوش مصنوعی: مهر و محبت پیامبر آن‌قدر در وجودم زیاد شده که تمام وجودم مانند گلی پر از شکوفه شده است.
ای بهارستان دین از سجدهٔ درگاه تست
هشت جنت داغدار رشک هفت اعضای من
هوش مصنوعی: ای بهارستان دین، تو به خاطر سجده‌هایی که در درگاه خدا کرده‌ای، هستی! هشت بهشت هم به خاطر حسادت به تو در غم و اندوه هستند، زیرا من با تمام وجود به تو پایبندم و به تو توجه دارم.
یاد خاک مرقدت تا سجده گاه دل شده
هست نور جبههٔ صبح از شب یلدای من
هوش مصنوعی: یاد خاک حرم تو دل را به سجده واداشته است و نور صورت صبح به خاطر شب یلدای من تابیده است.
گرد راهت توتیای چشم اهل بینش است
نقش نعلین تو باشد دیدهٔ بینای من
هوش مصنوعی: در مسیر تو، دیدگان اهل شناخت مانند داروی چشمی است و نقش کفش تو در آن، چشم بینای من را شکل می‌دهد.
گر خیالم جانب یثرب برد از راه شوق
محمل گل می شود مانند بو ماوای من
هوش مصنوعی: اگر خیال من به سوی یثرب برود، از شوق و عشق، محمل و بار من به مانند بوی گل خواهد شد و جایی برای من خواهد یافت.
می تراود خون دل صد رنگ دور از مرقدت
از قدمگاه تو یعنی دیدهٔ بینای من
هوش مصنوعی: خون دل با رنگ‌های مختلف از دوری تو به زمین میریزد، و این نشان می‌دهد که حضور تو در فکر و دیدهٔ من چقدر تاثیر دارد.
پرده لطف تو می پوشد گنه را روز حشر
مهر تو باشد نقاب روی عصیان های من
هوش مصنوعی: لطف تو گناه را در روز قیامت می‌پوشاند و محبت تو به عنوان مانعی، بر روی نافرمانی‌ها و اشتباهات من قرار می‌گیرد.
از بهار فیض نعتت گشته یا خیرالبشر
عندلیب منقبت گو طبع مدحت زای من
هوش مصنوعی: بهار به خاطر زیبایی‌ات سرشار از نعمت است، ای بهترین بشر. پرنده‌ای که در وصف تو می‌خواند، شعر من را الهام می‌بخشد و طبیعت برای ستایش تو به وجود آمده است.