گنجور

شمارهٔ ۱۲ - تاریخ فوت شایسته خان

آفتاب فلک جاه امیرالامراء
که توانش گل این نه چمن خضرا گفت
باطن و ظاهرش از ماهی و موج است زبان
تا تواند صفت گوهر او دریا گفت
رخت هستی چو بهم بست ازین کهنه رباط
راز با پردگیان ملاء اعلا گفت
رفت چون او به جنان حور به گوش غلمان
اینک آمد به سوی خلد چمن پیرا گفت
کسوت ماتمی افکند ببر چرخ کبود
پنجهٔ مهر بزد بر سر و واویلا گفت
سال تاریخ وفاتش ز خرد می جستم
‏«با نبی حشر امیرالامراء بادا» گفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آفتاب فلک جاه امیرالامراء
که توانش گل این نه چمن خضرا گفت
هوش مصنوعی: خورشید آسمان مقام و موقعیت امیر بزرگ، چنان است که این گل در این چمن سبز می‌گوید که توانایی دارد.
باطن و ظاهرش از ماهی و موج است زبان
تا تواند صفت گوهر او دریا گفت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که باطن و ظاهر چیزها ممکن است شبیه به هم باشند، مانند ارتباط میان ماهی و موج در دریا. اما زبان انسان تا زمانی که بتواند صفت واقعی آن چیز را بیان کند، نمی‌تواند به درستی توصیف آن حقیقت عمیق و باارزش بپردازد. در نهایت، تنها دریا می‌تواند به طور کامل و دقیق ماهیت واقعی آن گوهر را نشان دهد.
رخت هستی چو بهم بست ازین کهنه رباط
راز با پردگیان ملاء اعلا گفت
هوش مصنوعی: وقتی که لباست را از وجودت جدا کردی، از این دنیای کهنه، رازهای خود را با فرشتگان آسمانی در میان گذاشتی.
رفت چون او به جنان حور به گوش غلمان
اینک آمد به سوی خلد چمن پیرا گفت
هوش مصنوعی: او به بهشت رفت و همراه حوری‌ها و جوانان به سوی باغ‌های سرسبز و زیبا آمد و گفت که از اینجا لذت ببرند.
کسوت ماتمی افکند ببر چرخ کبود
پنجهٔ مهر بزد بر سر و واویلا گفت
هوش مصنوعی: چارچوب غم و اندوهی بر تن در کرد و آسمان آبی رنگ، دست به کار شد و بر سر او ضربه‌ای زد و ناله‌ای بلند سر داد.
سال تاریخ وفاتش ز خرد می جستم
‏«با نبی حشر امیرالامراء بادا» گفت
هوش مصنوعی: سال وفات او را از ذکاوت و خرد خود جستجو کردم و او گفت: «امیدوارم در روز قیامت همراه با بهترین فرماندهان باشم».