شمارهٔ ۹۶
چون حباب از بیخودی شد کام دل حاصل مرا
رفتن از خود گام اول بود تا منزل مرا
مشهدم جولانگه او گر شود در زیر خاک
می دود چون ریشه از دنبال سروش دل مرا
در جوابم وا نشد هرگز لب تمکین یار
بخت آنم کو که گردد حل این مشکل مرا
طبع وحشت مشربان پیوسته کثرت دشمن است
بار خاطر می شود سنگینی محفل مرا
از تو گویم بعد از این کز خویشتن ببریده ام
از مرا گفتن پشیمانم که خواهد دل ترا
همچو شاخ نازک گل از نسیم نوبهار
جوش مستی می کند در هر طرف مایل ترا
ای زخود غافل چه در تعمیر تن جان می کنی
زندگانی صرف شد در کار آب و گل ترا
گر سراپا دست و پای سعی گردی همچو موج
دور می اندازد از پهلوی خود ساحل ترا
خاطرت را فیض بخشش بشکفاند باغ باغ
برگ عیشی نیست جویا چون کف سائل ترا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون حباب از بیخودی شد کام دل حاصل مرا
رفتن از خود گام اول بود تا منزل مرا
هوش مصنوعی: وقتی که من از خودپرستی و خودخواهی دور شدم، به خواستههای دلم رسیدم. این شروعی بود برای سفر من به سوی مقصدی که در نظر داشتم.
مشهدم جولانگه او گر شود در زیر خاک
می دود چون ریشه از دنبال سروش دل مرا
هوش مصنوعی: اگر مشهد، محل جولانگاه او باشد، حتی اگر زیر خاک برود، همچنان دل من شوق میکشد و چون ریشهای به دنبال ندا و پیام او میدود.
در جوابم وا نشد هرگز لب تمکین یار
بخت آنم کو که گردد حل این مشکل مرا
هوش مصنوعی: هرگز لب یار من برای پاسخ به خواستهام باز نشد، بخت من این است که کسی پیدا شود که این مشکل مرا حل کند.
طبع وحشت مشربان پیوسته کثرت دشمن است
بار خاطر می شود سنگینی محفل مرا
هوش مصنوعی: روح و طبع کسانی که در حالتی از اضطراب و وحشت به سر میبرند، بهطور مداوم با دشواریها و دشمنیها روبهرو هستند. این وضعیت باعث میشود که جمع شدن در محفل و جمع دوستان برای من، سنگینی و محدودیت بیاورد.
از تو گویم بعد از این کز خویشتن ببریده ام
از مرا گفتن پشیمانم که خواهد دل ترا
هوش مصنوعی: از این پس از تو صحبت میکنم، چرا که از خودم جدا شدهام. از اینکه دربارهام سخن گفتهام پشیمانم، زیرا میدانم که قلب تو را خواهد شکست.
همچو شاخ نازک گل از نسیم نوبهار
جوش مستی می کند در هر طرف مایل ترا
هوش مصنوعی: مانند شاخ نازک گل که در نسیم بهار به جنب و جوش درمیآید، تو نیز با شادی و سرخوشی به هر سو تمایل داری.
ای زخود غافل چه در تعمیر تن جان می کنی
زندگانی صرف شد در کار آب و گل ترا
هوش مصنوعی: از خود غافل هستی و تمام انرژیات را صرف نگهداری از جسم خود میکنی، در حالی که زندگیات فقط در تلاش برای تأمین نیازهای مادی و دنیوی سپری شده است.
گر سراپا دست و پای سعی گردی همچو موج
دور می اندازد از پهلوی خود ساحل ترا
هوش مصنوعی: اگر تمام وجودت را در تلاش و کوشش صرف کنی، مانند موجی که به ساحل برخورد میکند، تو را از کنار خود دور میسازد.
خاطرت را فیض بخشش بشکفاند باغ باغ
برگ عیشی نیست جویا چون کف سائل ترا
هوش مصنوعی: خاطراتت را با بخشش و محبت پر بار کن، چرا که هیچ لذتی از زندگی نمیتوانی انتظار داشته باشی اگر مانند درخواستکنندهای در دستکمها زندگی کنی.

جویای تبریزی