گنجور

شمارهٔ ۸۶۱

بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خودم
با تو چون جوهر آیینه فراموش خودم
مست کیفیت خود گشته ام از دولت عشق
بیخود از نشئهٔ توحید و قدح نوش خودم
حاصل محو خیالی است پریشان مغزی
جام حیرت نگهم بیخود سرجوش خودم
کنج عزلت بودم غنچه صفت سینهٔ تنگ
هست دلبستگیی با لب خاموش خودم
بسکه دارد به تنم رنگ تو هر قطرهٔ خون
غنچه آسا به خیال تو در آغوش خودم
صد زبانست مرا در دل خونین پنهان
غنچهٔ رازم و مهر لب خاموش خودم
عشق قمری‌صفت افکنده به گردن جویا
حلقهٔ بندگی سرو قباپوش خودم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خودم
با تو چون جوهر آیینه فراموش خودم
هوش مصنوعی: بی تو، احساس می‌کنم که مانند یک تصویر دور از تو هستم و هیچ هوشی از خودم ندارم. اما وقتی با تو هستم، مانند جوهر درون آیینه می‌شوم و تمام فراموشی‌هایم را کنار می‌گذارم.
مست کیفیت خود گشته ام از دولت عشق
بیخود از نشئهٔ توحید و قدح نوش خودم
هوش مصنوعی: از عشق به حالتی در آمده‌ام که در خودم غرق شده‌ام و از خوشحالی و وجود توحید و خمر عشق، خودم را فراموش کرده‌ام.
حاصل محو خیالی است پریشان مغزی
جام حیرت نگهم بیخود سرجوش خودم
هوش مصنوعی: نتیجه‌اش این است که وقتی ذهنم مشغول خیال بافی شده، و از خود بی‌خود گردیده‌ام، در حالت حیرت و شگفتی به واقعیت‌ها نگاه می‌کنم.
کنج عزلت بودم غنچه صفت سینهٔ تنگ
هست دلبستگیی با لب خاموش خودم
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از تنهایی‌ام مثل غنچه‌ای هستم که سینه‌ام تنگ است و به سکوت خودم دل بسته‌ام.
بسکه دارد به تنم رنگ تو هر قطرهٔ خون
غنچه آسا به خیال تو در آغوش خودم
هوش مصنوعی: این شاعر به اندازه‌ای عمیقاً تحت تأثیر عشق و حضور معشوق خود قرار گرفته که حتی هر قطرهٔ خونش هم رنگ و تندیس او را در خود دارد و او را در خیال خود در آغوش می‌کشد.
صد زبانست مرا در دل خونین پنهان
غنچهٔ رازم و مهر لب خاموش خودم
هوش مصنوعی: در دل من یک راز عمیق و پنهان وجود دارد که مانند غنچه‌ای خونین است، و من با وجود هزاران احساس و زبان، نمی‌توانم آن را بیان کنم و لب‌هایم خاموش مانده‌اند.
عشق قمری‌صفت افکنده به گردن جویا
حلقهٔ بندگی سرو قباپوش خودم
هوش مصنوعی: عشق مانند ماهی است که بر گردن کسی که خواهان اوست، حلقه‌ای از بندگی را آویزان کرده است. این شخص در دل به زیبا و خاص بودن محبوبش، که شبیه یک سرو زیبا است، ارادت و وابستگی دارد.