گنجور

شمارهٔ ۷۷

زبون کی می توان کرد به نیرو چرخ پرفن را
به خاک افکنده این زال کهن چندین تهمتن را
چراغان کرده از شمع مزار کشتگان هر سو
تو چون از جوش رعنایی کشی بر خاک دامن را
چه ترسی از حوادث چون توسل با خدا جستی
که با فانوس نبود احتیاجی شمعی ایمن را
نگردانیده برگرد سر خود دورم اندازد
چه اقبال ست یا رب طالع سنگ فلاخن را
نهان در گرد کلفت می شود آیینه از آهی
مکدر می کند اندک غمی دلهای روشن را
غمم بسیار شد وقتست اگر برداری ای ساقی
به زور باده از روی دلم این کوه آهن را
مددجو در حوادث دایم از آل عبا جویا
ز صرصر آفتی نبود چراغ زیر دامن را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبون کی می توان کرد به نیرو چرخ پرفن را
به خاک افکنده این زال کهن چندین تهمتن را
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند با زبانش آن چرخ پرفن را که بر زمین افتاده به حرکت درآورد؟ این سوال درباره نیرویی است که حتی بزرگ‌ترین قهرمانان هم در برابر آن powerless هستند.
چراغان کرده از شمع مزار کشتگان هر سو
تو چون از جوش رعنایی کشی بر خاک دامن را
هوش مصنوعی: در هر سوی مزار کشته‌شدگان، به خاطر شمع‌ها و چراغانی‌ها، حالتی زیبا و دل‌انگیز برقرار شده است. تو نیز با زیبایی و محبوبیت خود، دامن خود را بر روی زمین می‌کشی و به این فضا رنگ و بویی تازه می‌بخشی.
چه ترسی از حوادث چون توسل با خدا جستی
که با فانوس نبود احتیاجی شمعی ایمن را
هوش مصنوعی: نگران حوادث نباش، زیرا وقتی به خدا توکل کنی، نیازی به روشنایی اضافی نیست؛ چرا که مثل شمعی در امان خواهی بود.
نگردانیده برگرد سر خود دورم اندازد
چه اقبال ست یا رب طالع سنگ فلاخن را
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالتی سخن می‌گوید که نیروهایی خارج از کنترل او، مانند سرنوشت یا شانس، بر او تاثیر می‌گذارند. او درگیر مشکلاتی است که مانند سنگی که در فلاخن چرخانده می‌شود، او را به خود می‌چرخانند و او نمی‌تواند از این چرخش فرار کند. در واقع، این ابیات نشان‌دهنده احساس ناامیدی و ناتوانی او در برابر روزگار و سرنوشتش است.
نهان در گرد کلفت می شود آیینه از آهی
مکدر می کند اندک غمی دلهای روشن را
هوش مصنوعی: آیینه درون گرد و غبار پنهان می‌شود و با یک آه، کمی غم می‌تواند دل‌های شاد را تحت تأثیر قرار دهد.
غمم بسیار شد وقتست اگر برداری ای ساقی
به زور باده از روی دلم این کوه آهن را
هوش مصنوعی: غم و اندوه من بسیار شده و وقت آن رسیده است که ای ساقی، با قدرت باده‌ای مرا از دل این درد و رنج آزاد کنی، مانند کوهی از آهن که بر دوشم سنگینی می‌کند.
مددجو در حوادث دایم از آل عبا جویا
ز صرصر آفتی نبود چراغ زیر دامن را
هوش مصنوعی: در سختی‌ها و مشکلات، کسی که به اهل بیت (علیهم‌السلام) پناه می‌آورد، هیچ ترسی از بلاها و حوادث ندارد و مانند چراغی که زیر دامن پنهان شده، به شدت در خطر نیست.