گنجور

شمارهٔ ۶۷۰

آن دم که باده کلفتم از سینه می برد
خورشید رشک بر دل بی کینه می برد
در هر بنا که عرض صفا می دهد رخت
هر خشت فیض یک حلب آیینه می برد
دل را ز نرگسش سیهت یک نگه بس است
پیمانه ای غبار غم از سینه می برد
موج شراب مصقل آیینهٔ دل است
کز سینه زنگ کلفت دیرینه می برد
آیینه از مثال پری طلعتان نبرد
ضعیفی که سینه از دل بی کینه می برد
ترسم برد سرشک ز دل نقد صبر را
طفل است و شوخ و راه به گنجینه می برد
جویا کسی که عور شد از کسوت کمال
خود را به زیر خرقهٔ پشمینه می برد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن دم که باده کلفتم از سینه می برد
خورشید رشک بر دل بی کینه می برد
هوش مصنوعی: در زمانی که من از سینه‌ام شراب می‌ریزد، خورشید به دل بی‌کینه‌ام حسادت می‌ورزد.
در هر بنا که عرض صفا می دهد رخت
هر خشت فیض یک حلب آیینه می برد
هوش مصنوعی: در هر بنایی که نشان‌دهندهٔ زیبایی و صفا است، هر آجرش به نوعی مانند یک تکهٔ شفاف و درخشان عمل می‌کند که نعمت و خیر را به خود جذب می‌کند.
دل را ز نرگسش سیهت یک نگه بس است
پیمانه ای غبار غم از سینه می برد
هوش مصنوعی: نگاه یک بار نرگس دل‌انگیز او کافی است تا غم‌ها را از سینه‌ام بزداید و آرامش بیاورد.
موج شراب مصقل آیینهٔ دل است
کز سینه زنگ کلفت دیرینه می برد
هوش مصنوعی: موج شراب مانند آینه‌ای است که دل را صاف و شفاف می‌کند و از سینه، غبار و تیرگی‌های قدیمی را دور می‌سازد.
آیینه از مثال پری طلعتان نبرد
ضعیفی که سینه از دل بی کینه می برد
هوش مصنوعی: آینۀ هیچ چیز نمی‌تواند زیبایی چهره شما را به درستی نشان دهد، زیرا دل‌ها از احساسات پاک و بی‌کینه پر شده‌اند.
ترسم برد سرشک ز دل نقد صبر را
طفل است و شوخ و راه به گنجینه می برد
هوش مصنوعی: نگرانم که دل من که مانند یکی کودک و بازیگوش است، اشک و غم را از خود بیرون بریزد و به دنیای جدیدی برود که پر از شادی و گنجینه‌های ارزشمند است.
جویا کسی که عور شد از کسوت کمال
خود را به زیر خرقهٔ پشمینه می برد
هوش مصنوعی: کسی که از مقام والای خود دور شده و به کمال نرسیده است، نمی‌تواند خود را در پوشش ظاهری پنهان کند و در واقع حقیقت او زیر این ظاهر پشمی نمایان است.