شمارهٔ ۶۵۷
طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زند
از سفاهت آستین بر شمع ایمن می زند
رفتی از باغ و چو طاووس بدام افتاده ای
بال و پر در خاک و خون دور از تو گلشن می زند
می برد از جنگ با اغیار نقد خاطرم
می کششد خنجر به غیر و تیغ بر من می زند
بسکه پر گرد کدورت شد ز دل تا دیده ام
مهر و مه را هر نگاهم گل به روزن می زند
چون نسوزم کز غمش بر آتش پنهان دل
آمد و رفت نفس پیوسته دامن می زند
سرو قدت چون پی گلگشت آید در خرام
خنده ها جویا بهار از گل به گلشن می زند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زند
از سفاهت آستین بر شمع ایمن می زند
هوش مصنوعی: زاهد با بیخودیش به عشق و علاقههای پاک حمله میکند و بدون فکر و تامل، به چیزی که باید به آن احترام بگذارد، آسیب میزند.
رفتی از باغ و چو طاووس بدام افتاده ای
بال و پر در خاک و خون دور از تو گلشن می زند
هوش مصنوعی: تو از باغ رفتهای و مانند طاووس، در دام گرفتار شدهای، بال و پر تو در خاک و خون غوطهور است. دور از تو، باغی برپا شده است.
می برد از جنگ با اغیار نقد خاطرم
می کششد خنجر به غیر و تیغ بر من می زند
هوش مصنوعی: فکر و یاد من را از جنگ با دیگران خارج میکند، در حالی که به بیگانگان حمله میکند و به خودم آسیب میزند.
بسکه پر گرد کدورت شد ز دل تا دیده ام
مهر و مه را هر نگاهم گل به روزن می زند
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دل من آنقدر غمگین و کدر شده است، وقتی که به عشق و زیبایی نگاه میکنم، حس میکنم هر نگاهی که میکنم، مانند گلی است که به شکاف پنجره میزند.
چون نسوزم کز غمش بر آتش پنهان دل
آمد و رفت نفس پیوسته دامن می زند
هوش مصنوعی: هرگز نمیسوزم، چرا که غم او در دل من تبدیل به آتشی پنهان شده است. نفس و احساساتم همیشه در حال حرکت و درگیر این شعله خاموش هستند.
سرو قدت چون پی گلگشت آید در خرام
خنده ها جویا بهار از گل به گلشن می زند
هوش مصنوعی: قد بلند تو همچون سرو است که در حوضه گلها با زیبایی راه میرود. خندههای تو بهاری را جستجو میکنند و از گل به گلشن میپرسند.

جویای تبریزی