گنجور

شمارهٔ ۶۰

سرت گردم به گلشن جلوه ده آن روی چون گل را
رگ لبریز خون ناله کن منقار بلبل را
مرا سرپنجهٔ حسن است طاقت آزما امشب
که موج بحر بی تابی کند کوه تحمل را
مبادا حالی او گردد و بیگانگی آرد
نگاه شوخش از حد می برد با ما تغافل را
تجرد پیشگان مستغنی اند از دولت دنیا
گهر ریگ تا دریا بود بحر توکل را
ز صرصر پنجه زردار گل بر خاک می افتد
بپیچد باددستی‌های ما دست تمول را
تهی دارند پیران خمیده غور کن یک ره
که جا پیوسته جویا بر سر دریا بود پل را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرت گردم به گلشن جلوه ده آن روی چون گل را
رگ لبریز خون ناله کن منقار بلبل را
هوش مصنوعی: ای کاش به گلستان برویم و آن چهره مانند گل را به نمایش بگذاری. در حالی که لب‌هایت پر از خون و ناله هستند، مثل بلبل آواز بخوان.
مرا سرپنجهٔ حسن است طاقت آزما امشب
که موج بحر بی تابی کند کوه تحمل را
هوش مصنوعی: امشب باید ببینم چقدر می‌توانم در برابر زیبایی تو مقاومت کنم، زیرا مثل موج دریا، زیبایی‌ات طاقت کوه را هم آزمایش می‌کند.
مبادا حالی او گردد و بیگانگی آرد
نگاه شوخش از حد می برد با ما تغافل را
هوش مصنوعی: مبادا حال او دگرگون شود و از ما فاصله بگیرد. نگاهش به قدری عمیق است که ما را از یاد می‌برد و بی‌توجهی ما را نادیده می‌گیرد.
تجرد پیشگان مستغنی اند از دولت دنیا
گهر ریگ تا دریا بود بحر توکل را
هوش مصنوعی: پیشینیان بی‌نیاز از ثروت و قدرت دنیوی هستند؛ زیرا اگر در دلشان به دریا اعتماد داشته باشند، حتی اگر مرواریدشان مانند ریگ باشد، ارزشمند خواهد بود.
ز صرصر پنجه زردار گل بر خاک می افتد
بپیچد باددستی‌های ما دست تمول را
هوش مصنوعی: هر بار که باد سرد و تند وزیده می‌شود، گل‌ها بر روی زمین می‌افتند و در عین حال، دست‌های ما نیز به طور غیر ارادی به سمت ثروت و دارایی جلب می‌شود.
تهی دارند پیران خمیده غور کن یک ره
که جا پیوسته جویا بر سر دریا بود پل را
هوش مصنوعی: بزرگترها و افراد با تجربه که خمیده‌اند، از نظر ذهنی خالی از معنا هستند. اندکی تاملی کن و به دنبال حقیقتی دائم بگرد که در بالای دریا، ارتباطی با پل وجود دارد.