شمارهٔ ۳۳۴
لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است
چشم مخمور بتان خواب فراموش من است
آفتاب من بیا کز شوق هم آغوشی ات
چون مه نو آنچه از من مانده آغوش من است
نالهٔ حیرت نصیبان را زبان دیگر است
شور صد محشر نهان در وضع خاموش من است
در ره فخریه پر بالا دوی محمود نیست
ورنه گردون از مه نو حلقه در گوش من است
از نگاه گرم خود ترسم شود چون شمع آب
بسکه نور شرم با شوخ قدح نوش من است
با شنیدن صلح از گفتن کنند اهل کمال
غنچه بودم گل شدم جویا دهن گوش من است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است
چشم مخمور بتان خواب فراموش من است
هوش مصنوعی: حضرت لعل تو که زیباییات مانند سنگ قیمتیست، آنقدر جذاب و فریبنده است که تمام حواسم را از من میگیرد. نگاه مست و خمار زیبای تو، باعث میشود که خواب و فکر را از یاد ببرم.
آفتاب من بیا کز شوق هم آغوشی ات
چون مه نو آنچه از من مانده آغوش من است
هوش مصنوعی: عشق من، بیا که به شوق در آغوش کشیدنت مانند ماه نو، تنها چیزی که از من باقی مانده، آغوش من است.
نالهٔ حیرت نصیبان را زبان دیگر است
شور صد محشر نهان در وضع خاموش من است
هوش مصنوعی: نالههای حیرتزدهٔ نصیبان، در واقع بیانگر احساساتی است که به شکلی دیگر خود را نشان میدهند. در درون من، بدون اینکه صدایی تولید شود، شور و هیجان خاصی وجود دارد که شبیه به صدها محشر پنهان است.
در ره فخریه پر بالا دوی محمود نیست
ورنه گردون از مه نو حلقه در گوش من است
هوش مصنوعی: در مسیر رسیدن به مقام و بزرگی محمود، کار آسانی نیست. اگر اینطور نبود، آسمان هم مانند ماه نو، زینتی برای من میشد.
از نگاه گرم خود ترسم شود چون شمع آب
بسکه نور شرم با شوخ قدح نوش من است
هوش مصنوعی: از نگاه پرحرارت تو میترسم که مانند شمع ذوب شوم، زیرا نور شرم من به حدی است که با هر بار نوشیدن از جام خوشحالی، بیشتر نمایان میشود.
با شنیدن صلح از گفتن کنند اهل کمال
غنچه بودم گل شدم جویا دهن گوش من است
هوش مصنوعی: به محض شنیدن کلامی درباره صلح، افراد با کمال و بزرگی وجود خود را ابراز میکنند. من در ابتدا مانند یک غنچه بودم و اکنون به گل تبدیل شدهام. گوش من به دریافت و فهم این مفاهیم حساس است.

جویای تبریزی