شمارهٔ ۳۱۷
تا کمان ابروش از چرب نرمی دلکش است
در صف مژگان نگاهش تیر روی ترکش است
هر که خالی شد زخود لبریز کیفیت بود
هر حبابی پیش ما جام شراب بیغش است
هر قدر پختم خیالش همچنان خام است خام
کار چشم و دل همانا کار آب و آتش است
هر قدر در راحت افتد نفس طغیان می کند
بستر نرمی چو یابد شعله شعله از خس سرکش است
از خیال دلبری جویا نیاساید دمی
چشم او از فیض معشوقی است گر عاشق وش است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کمان ابروش از چرب نرمی دلکش است
در صف مژگان نگاهش تیر روی ترکش است
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلنشین او به اندازهای جذاب است که کمان ابروهایش به نرم و لطیف بودنش میافزاید، و مژگانش به مانند تیری که از کمان برخوردار است، نگاهی به شدت تاثیرگذار و خیرهکننده دارد.
هر که خالی شد زخود لبریز کیفیت بود
هر حبابی پیش ما جام شراب بیغش است
هوش مصنوعی: هر کسی که از خود خالی شود، به کیفیتی پر از احساسات و تجربیات دست پیدا میکند. برای ما، هر حبابی مانند یک لیوان شراب خالص و بدون ناخالصی است.
هر قدر پختم خیالش همچنان خام است خام
کار چشم و دل همانا کار آب و آتش است
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که برایش توضیح دادهام و فکرش را پخته کردهام، او همچنان در عالم خیال باقی مانده است. کار دل و چشم نیز مانند فعالیت آب و آتش است؛ یعنی هر کدام مسیر خود را میروند و در واقع هماهنگ نیستند.
هر قدر در راحت افتد نفس طغیان می کند
بستر نرمی چو یابد شعله شعله از خس سرکش است
هوش مصنوعی: هر چه انسان در آسایش باشد، به طغیانی دچار میشود. وقتی که در جایی راحت و نرم قرار میگیرد، همانطور که آتش از علف هرز برمیخیزد، به یکباره شعلهور میشود.
از خیال دلبری جویا نیاساید دمی
چشم او از فیض معشوقی است گر عاشق وش است
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دلربایی محبوب، هرگز نمیتوان دل را راحت گذاشت. چشمان او از نعمت معشوقی به این شکل درخشان و جذاب هستند، که اگر کسی عاشق باشد، مشغولیت خود را از یاد میبرد.

جویای تبریزی