شمارهٔ ۲۶۸
اشک حسرت روشنی افزای چشم تر بس است
آبداری شمع خلوتخانهٔ گوهر بس است
دست و بازو زیب مردان هنر پرور بس است
باغ رنگین جلوهٔ طاووس بال و پر بس است
بیش از این آیینه از رشک صفایت چون کند
اینکه دندان بر جگر افشرده از جوهر بس است
هر کجا قامت برافروزد قیامت قایم است
زلف بر هم خوردهٔ او شورش محشر بس است
بار کسوت برنتابد از نزاکت حسن هند
پرنیان اخگر تابنده خاکستر بس است
در پناه عجز از جور حوادث ایمنم
صید را جویا نگهبان پهلوی لاغر بس است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اشک حسرت روشنی افزای چشم تر بس است
آبداری شمع خلوتخانهٔ گوهر بس است
هوش مصنوعی: اشک از دل تنگ و حسرت به اندازهای کافی است که نشاندهندهٔ نورانی بودن چشمها باشد. همچنین، وجود شمعی که در تنهایی درخشان است، خود به تنهایی کافی است تا زیبایی را به نمایش بگذارد.
دست و بازو زیب مردان هنر پرور بس است
باغ رنگین جلوهٔ طاووس بال و پر بس است
هوش مصنوعی: دست و بازوی مردان هنرمند به اندازه کافی زیباست و نشاندهندهی هنر و خلاقیت آنان است؛ مانند اینکه باغی رنگین برای نمایش زیباییهای خود همانند بال و پر طاووس کافی است.
بیش از این آیینه از رشک صفایت چون کند
اینکه دندان بر جگر افشرده از جوهر بس است
هوش مصنوعی: آیینه دیگر نمیتواند به زیبایی تو حسادت کند، زیرا من خودم به خاطر زیباییات دندان بر جگر گذاشتهام و این درد و غصه برایم کافی است.
هر کجا قامت برافروزد قیامت قایم است
زلف بر هم خوردهٔ او شورش محشر بس است
هوش مصنوعی: هر جایی که او با زیبایی خود ظاهر شود، مانند قیامت است. به همریختگی و زیبایی موهای او به تنهایی کافی است تا هرج و مرجی را به وجود آورد.
بار کسوت برنتابد از نزاکت حسن هند
پرنیان اخگر تابنده خاکستر بس است
هوش مصنوعی: بار لباس نمیتواند از لطافت و زیبایی شخصیت کسی که مانند هند نرم و لطیف است، تحمل کند. حتی خاکستر یک آتش درخشان هم کافی است تا نشاندهنده قدرت و زیبایی باشد.
در پناه عجز از جور حوادث ایمنم
صید را جویا نگهبان پهلوی لاغر بس است
هوش مصنوعی: من در سایه ضعف و ناتوانی، از سختیهای روزگار در امانم. به دنبال شکار هستم و این که نگهبان بدن لاغرم کافی است.

جویای تبریزی