شمارهٔ ۲۵۱
شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مانده است
شاه رفت و گردی از دنبال برجا مانده است
تا اثر در روزگار از کوه و صحرا مانده است
بر زبانها شهرت شیرین و لیلا مانده است
لاله در صحرا نشان از حال مجنون می دهد
در جهان آوازه اش زین طبل سودا مانده است
دست لطف ساقی کوثر مگر بگشایدش
نامهٔ دل سر به مهر آرزوها مانده است
رشتهٔ بال و پر او قوت ضعف من است
رنگ رویم گر شب وصل تو برجا مانده است
بر زمین ریزد سرشکم رنگ گلزار بهشت
بسکه در دل زان گل رویم تمنا مانده است
گردباد از صورت احوال مجنون گرده ای است
یک خلف زان دودمان جویا به صحرا مانده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مانده است
شاه رفت و گردی از دنبال برجا مانده است
هوش مصنوعی: زمان جوانی ما به پایان رسیده و حالا فقط جسمی خسته و دلتنگ از گذشته باقی مانده است. پادشاهی رفته، اما گرد و غبار یاد او همچنان در جو ما حس میشود.
تا اثر در روزگار از کوه و صحرا مانده است
بر زبانها شهرت شیرین و لیلا مانده است
هوش مصنوعی: تا زمانی که آثار طبیعت در دنیا باقیمانده، نام شیرین و لیلا نیز در ذهنها و زبانها زنده است.
لاله در صحرا نشان از حال مجنون می دهد
در جهان آوازه اش زین طبل سودا مانده است
هوش مصنوعی: لالهای که در بیابان میروید، نشانهای از بیتابی و عشق مجنون است. در سراسر دنیا، صدای این عشق بهواسطهی طبل دیوانگی هنوز به گوش میرسد.
دست لطف ساقی کوثر مگر بگشایدش
نامهٔ دل سر به مهر آرزوها مانده است
هوش مصنوعی: دست رحمت ساقی کوثر شاید بتواند راز دل را فاش کند، چرا که آرزوها به صورت پنهان در دل باقی ماندهاند.
رشتهٔ بال و پر او قوت ضعف من است
رنگ رویم گر شب وصل تو برجا مانده است
هوش مصنوعی: بال و پر او به من قدرت و قوت میدهد و اگر رنگ و روی من هنوز روشن است، دلیلش این است که به یاد تو در شب وصال ماندهام.
بر زمین ریزد سرشکم رنگ گلزار بهشت
بسکه در دل زان گل رویم تمنا مانده است
هوش مصنوعی: میتوان گفت: چنانچه اشکهای من مانند رنگ گلهای بهشت بر زمین میریزد، نشان از این دارد که آرزوی دیدن آن گلها در دلم باقی مانده است.
گردباد از صورت احوال مجنون گرده ای است
یک خلف زان دودمان جویا به صحرا مانده است
هوش مصنوعی: گردباد در واقع نتیجه وضعیت زندگی مجنون است و از آنجا که او از یک نسل خاص است، حالا یکی از آن نسلها در دشت و بیابان باقی مانده است و در جستجوی سوالات و مسائل قدیمی است.

جویای تبریزی