گنجور

شمارهٔ ۲۰۶

شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم نداشت
چون پریزاد من این غمخانه یک آدم نداشت
در گرانجانی زحق بیگانه پای کم نداشت
ورنه هرگز از کسی نخچیر مطلب رم نداشت
از ریاضت کرده ام بیماری دل را علاج
جز گداز خویش زخم شیشه ام مرهم نداشت
بود دایم دست اقبال جوانمردان بلند
بازوی پر قوت ارباب همت خم نداشت
سخت دیشب شیشه و پیمانه را برهم زدی
محتسب از حق نرنجی اینقدرها هم نداشت
کاوکاو عشق هر دم می زند نقشی دگر
بود دل جویا نگین ساده ای تا غم نداشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم نداشت
چون پریزاد من این غمخانه یک آدم نداشت
هوش مصنوعی: شخصیت بازیگوش و خوش‌مشرب من مانند یک مجسمه زیباست و هیچ‌کس نمی‌تواند به پای او برسد. در عالم غم و اندوه، هیچ‌کس مانند من وجود ندارد.
در گرانجانی زحق بیگانه پای کم نداشت
ورنه هرگز از کسی نخچیر مطلب رم نداشت
هوش مصنوعی: هرکس که از حقیقت و حقیقت‌جوئی دور باشد، هرگز در برابر دیگران نخواهد ایستاد. اگرچه ممکن است او به ظاهر قوی به نظر برسد، اما در عمق وجودش هیچ‌گاه از انرژی یا قدرت واقعی کسی بهره‌مند نخواهد شد.
از ریاضت کرده ام بیماری دل را علاج
جز گداز خویش زخم شیشه ام مرهم نداشت
هوش مصنوعی: از تمرین و سختی که کشیده‌ام، نتوانسته‌ام درد دل خود را درمان کنم؛ جز اینکه خودم را بسوزانم و زخم وجودم را با چیزی مانند شیشه پر کنم که هیچ التیامی ندارد.
بود دایم دست اقبال جوانمردان بلند
بازوی پر قوت ارباب همت خم نداشت
هوش مصنوعی: افراد با اراده و شجاع همیشه در برابر مشکلات و چالش‌ها استقامت و قدرت دارند و هیچ‌گاه به خاطر سختی‌ها خم نمی‌شوند. دست حمایت و فرصت به سوی آن‌ها همیشه گشوده است.
سخت دیشب شیشه و پیمانه را برهم زدی
محتسب از حق نرنجی اینقدرها هم نداشت
هوش مصنوعی: دیشب به شدت شیشه و جام را به هم زدی، اما محتسب (که نظارت می‌کند) نباید از حق تو دلخور شود، چون اینقدرها هم نبوده که این همه ناراحت شود.
کاوکاو عشق هر دم می زند نقشی دگر
بود دل جویا نگین ساده ای تا غم نداشت
هوش مصنوعی: عشق به‌طور مداوم هر بار تصویری جدید به وجود می‌آورد. دل پرسش‌گر مانند یک نگین ساده است که هیچ غمی ندارد.