گنجور

شمارهٔ ۱۸۲

لخت دل دور از تو امشب در گلوی غنچه است
بی تو خوناب جگر صاف سبوی غنچه است
حسن مستور از بت بازار دلکش تر بود
آشنایی دلم با گل ز روی غنچه است
خون عشرت بی تو در پیمانه باشد لاله را
باده پهلو شکافی در سبوی غنچه است
باز امشب گوییا با دختر صوفی نشست
بر زبان عندلیبان گفتگوی غنچه است
کی توان گل چید از من نشکفد تا خاطرم
معنی ام در دل نهان جویا چو بوی غنچه است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لخت دل دور از تو امشب در گلوی غنچه است
بی تو خوناب جگر صاف سبوی غنچه است
هوش مصنوعی: امشب دل من که دور از توست، به شدت احساس غم می‌کند و این حس در غنچه‌ای که هنوز باز نشده، حس می‌شود. بدون تو، درد و رنج درونی‌ام مانند آبی کدر در یک ظرف غنچه‌ای به چشم می‌آید.
حسن مستور از بت بازار دلکش تر بود
آشنایی دلم با گل ز روی غنچه است
هوش مصنوعی: زیبایی پنهان بت بازار دل‌انگیزتر از آن است که رابطه‌ام با گل به خاطر زیبایی غنچه باشد.
خون عشرت بی تو در پیمانه باشد لاله را
باده پهلو شکافی در سبوی غنچه است
هوش مصنوعی: در غیاب تو، شادی و خوشی به مانند خونی در پیمانه می‌چکد، لاله در حال چشیدن شراب است و این باده به جوانه‌ی گل می‌رسد.
باز امشب گوییا با دختر صوفی نشست
بر زبان عندلیبان گفتگوی غنچه است
هوش مصنوعی: امشب به نظر می‌رسد که با دختر صوفی نشسته‌ام و صحبت‌هایی مثل گفتگوهای عصری و زیبای گل‌ها دارم.
کی توان گل چید از من نشکفد تا خاطرم
معنی ام در دل نهان جویا چو بوی غنچه است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند از من گلی بچیند و به یاد من نرود، زیرا یاد من همیشه در دلش پنهان است، مانند بوی خوش گل که در فضا پراکنده می‌شود.