شمارهٔ ۲۶ - وله
ای به رخت خط چو شب به دورهٔ خورشید
خال به تابان مهت چو بیم بر امید
حسن تو رخشان سهیل نعمت جاوید
رفته قمر گرد راهت از پی تعویذ
سنبلت افشان چو سنبله که به ناهید
شعر تو پیچان چو ذو ذنب که به شعری
غیر پرندی تنت به جامهٔ اطلس
روح روان را کسی ندید ملبّس
گلشن بی تو بتر ز تافته محبس
گلخن با تو به از بنای مقرنس
گویا گردد ز گفتوگوی تو اخرس
بینا گردد ز رنگ و بوی تو اعمی
ای ارم خانهسوز و طوبی غازی
شور حقیقی و فتنهساز مجازی
نی چو تو رضوان رخ از صبایح رازی
نی چو تو غلمان بر از بتان طرازی
آن بچه حوری که رفته چون پی بازی
کرده ره خلد گم چمیده به دنیی
خط تو ترسا پسر به نسخ تماثیل
کرده ز عنبر رقم بر آینه انجیل
زلف چلیپات گویی از پی تقبیل
دست و گریبان مریم است و عزازیل
روی تو در جعد یا به جوشن جبریل
لعل تو در خط و یا به خفتان عیسی
ای زده ز افسونگری هلال به وسمه
کف تو اندر خضاب چون به شفق مه
موی ترا از شمیم غالیه لطمه
جسم ترا از نسیم لخلخه صدمه
بخت منت در نظر گذشته نه سرمه
خون منت دستگیر گشته نه حنی
پیکر مجنون ز پوست داشت گر اکنون
ساخته ما را ز پوست عشق تو بیرون
ای خرد از خال توست خیمه به هامون
وز خم مویت به دام اگر چه فلاطون
خال تو لیلی ولی به کسوت مجنون
موی تو مجنون ولی به حلیت لیلی
دید خلیل ار به بت رخ تو دلارام
عزت عزی نمود و حرمت اصنام
آزر اگر کرد نقش روی ترا وام
بست حرم بهر طوف بتکده احرام
بتشکن آمد وزیر ورنه در اسلام
رسم شد از عشق تو پرستش عزی
میری کاقبال او چو رانده یزک را
گرفته (کذا) روی سماک و پشت سمک را
گرچه شمارد به هوش ز انجم تک را
لیک نداند ز جود از صد یک را
آصف جمفر حسینقلی که فلک را
حبل خیام وی است عروه وثقی
آنکه ز کیهان بروبد از نیت نیک
وز قلمش شد بدل به بزم معاریک
یافته از مسندش نظام ممالیک
ملجأ ترک است و صدر و صاحب تاجیک
واقف بر هر چه در مرابع نزدیک
ملهم از آنچه در مکامن اقصی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به رخت خط چو شب به دورهٔ خورشید
خال به تابان مهت چو بیم بر امید
هوش مصنوعی: ای کسی که بر چهرهات خطی مانند تاریکی شب است، و لکهای بر روی صورتت همچون نور درخشان ماه. تو همچون بیمی هستی بر امید.
حسن تو رخشان سهیل نعمت جاوید
رفته قمر گرد راهت از پی تعویذ
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند ستاره درخشان سهیل است و نعمت جاودانی را به ارمغان میآورد. ماه نیز در پی تو به راه افتاده است تا از تو جادو بگیرد.
سنبلت افشان چو سنبله که به ناهید
شعر تو پیچان چو ذو ذنب که به شعری
هوش مصنوعی: گلسرخی که به زیبایی پخش شده، شبیه گندمهایی است که در زیر آسمان میرقصند. شعر تو نیز همچون ستارهای درخشان و زیبا میچرخد و جلوهگری میکند.
غیر پرندی تنت به جامهٔ اطلس
روح روان را کسی ندید ملبّس
هوش مصنوعی: تن تنها بر تن جامهٔ لطیف و زیبا پوشیده است، اما هیچکسی روح و روان را در این لباس نمیبیند.
گلشن بی تو بتر ز تافته محبس
گلخن با تو به از بنای مقرنس
هوش مصنوعی: باغ بدون تو از تاریکی و سردی زندان بدتر است، ولی حضور تو با من بهتر از هر نوع تزئین و زیبایی است.
گویا گردد ز گفتوگوی تو اخرس
بینا گردد ز رنگ و بوی تو اعمی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از گفتگوهایت، کسی که ناشنواست، میتواند با دیدن آثار و نشانههای تو، بینا شود و کسی که نابینا است، با احساسی که از تو میگیرد، روشنایی را احساس کند.
ای ارم خانهسوز و طوبی غازی
شور حقیقی و فتنهساز مجازی
هوش مصنوعی: ای سرزمین پرآتش و شگفتی، تو نمادی از حقیقت و همچنین موجب فریب و آشفتگی است.
نی چو تو رضوان رخ از صبایح رازی
نی چو تو غلمان بر از بتان طرازی
هوش مصنوعی: هیچکس مانند تو نیست که چهرهای زیبا و دلربا از عطرهای خوشبویی مانند صبایح داشته باشد. هیچکس مانند تو نیست که مانند جوانان زیبا و جذاب از معشوقانش طراوت و شادابی به ارمغان آورد.
آن بچه حوری که رفته چون پی بازی
کرده ره خلد گم چمیده به دنیی
هوش مصنوعی: آن دختر کوچک، که به دنبال بازی رفته، در بهشت را گم کرده و به دنیای ما آمده است.
خط تو ترسا پسر به نسخ تماثیل
کرده ز عنبر رقم بر آینه انجیل
هوش مصنوعی: خط تو مانند دست نوشتههای مذهبی است که با عطر خوش عنبر بر روی آینهی کتاب مقدس نوشته شده است.
زلف چلیپات گویی از پی تقبیل
دست و گریبان مریم است و عزازیل
هوش مصنوعی: زلفهای پریشانش به گونهای است که انگار با هدف جلب محبت و توجهی از مریم و عزازیل در هم تنیده شدهاند.
روی تو در جعد یا به جوشن جبریل
لعل تو در خط و یا به خفتان عیسی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت شما میپردازد. در آن به این نکته اشاره میشود که زیبایی شما مانند زیبایی شخصیتهای بزرگ و مقدس است، به طوری که نمیتوان آن را تنها به یک چیز خاص محدود کرد. روی شما گویا به نرمی و لطافت موهای زیبا یا به درخشش جواهرات شباهت دارد، و این باعث میشود شما در نظر همه بسیار جذاب و خاص به نظر برسید.
ای زده ز افسونگری هلال به وسمه
کف تو اندر خضاب چون به شفق مه
هوش مصنوعی: ای ماه که با زیباییات دلها را میربایی، از رنگ و لعاب دستانت نشان میدهد که چقدر در جذب و افسون دیگران مهارت داری. وقتی به افق نگاه میکنی، مانند یک هلال ماهی که در آسمان میدرخشد، زیبا و جذاب هستی.
موی ترا از شمیم غالیه لطمه
جسم ترا از نسیم لخلخه صدمه
هوش مصنوعی: موهای تو مانند عطر خوشبو، تأثیر عمیقی بر روح دارد و احساس لطافت و خوشی را به انسان منتقل میکند. همچنین نوازش نسیم بر پوست، احساس آرامش و لطافت را به وجود میآورد که نشاندهنده لطافت و زیبایی طبیعت است.
بخت منت در نظر گذشته نه سرمه
خون منت دستگیر گشته نه حنی
هوش مصنوعی: بخت و شانس تو در گذشته به گونهای بوده که انگار زیباییاش به جای سرمه، خون تو را به نمایش میگذارد و حالا برای جلب توجه و کمک، به جای حنا از خون تو الهام گرفته است.
پیکر مجنون ز پوست داشت گر اکنون
ساخته ما را ز پوست عشق تو بیرون
هوش مصنوعی: مجنون فقط از پوست و ظاهر خود تشکیل شده بود، اما اکنون که عشق تو را تجربه کردهام، احساس میکنم که این ظاهر دیگر برایم اهمیتی ندارد.
ای خرد از خال توست خیمه به هامون
وز خم مویت به دام اگر چه فلاطون
هوش مصنوعی: ای حکمت و خرد، خیمهای به پهنای بیابان از زیباییهای چهرهات برپا شده است و موی تابدار تو گویی دام روح را به خود مشغول کرده، هرچند که این همه مانند اندیشههای عمیق و فلسفی فلسفیان بزرگ است.
خال تو لیلی ولی به کسوت مجنون
موی تو مجنون ولی به حلیت لیلی
هوش مصنوعی: صورت تو، به زیبایی لیلی است ولی در حالی که با موی تو، مجنون شدهام، زیبایی تو هم کماکان به حالت لیلی مانده است.
دید خلیل ار به بت رخ تو دلارام
عزت عزی نمود و حرمت اصنام
هوش مصنوعی: اگر خلیل (حضرت ابراهیم) به زیبایی چهره تو بنگرد، آنگاه عزت و احترام بتها و اصنام را نیز به تو خواهد بخشید.
آزر اگر کرد نقش روی ترا وام
بست حرم بهر طوف بتکده احرام
هوش مصنوعی: اگر آزر نقش چهره تو را بیافریند، باید حرم را برای طواف بتکده آماده کند.
بتشکن آمد وزیر ورنه در اسلام
رسم شد از عشق تو پرستش عزی
هوش مصنوعی: وزیر بتشکن به میان آمد وگرنه در اسلام، پرستش معشوق تو به جای پرستش بتها رسم شده بود.
میری کاقبال او چو رانده یزک را
گرفته (کذا) روی سماک و پشت سمک را
هوش مصنوعی: شما به سمت بالا میروید و به جایی میرسید که شایستگیتان مانند ستارهای درخشان است، در حالی که قدرت و استقامتتان پشتوانهتان است.
گرچه شمارد به هوش ز انجم تک را
لیک نداند ز جود از صد یک را
هوش مصنوعی: هرچند که برخی، به زیرکی و ذکاوت ستارههای بینظیر را میشمارند، اما در واقعیت، از بخشش و generosity صد درصد یک بخش هم نمیدانند.
آصف جمفر حسینقلی که فلک را
حبل خیام وی است عروه وثقی
هوش مصنوعی: آصف جمفر حسینقلی، انسانی با مقام و منزلت که به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان و برجستگان شناخته میشود، به قدر و ارزشی در عالم وجود دارد که همچون رشتهای محکم و استوار، به بقای علم و حکمت کمک میکند.
آنکه ز کیهان بروبد از نیت نیک
وز قلمش شد بدل به بزم معاریک
هوش مصنوعی: آن کسی که با نیّت نیک خود به آسمان نزدیک میشود و نوشتهاش به مجالس شادی و گفتگو تبدیل میگردد.
یافته از مسندش نظام ممالیک
ملجأ ترک است و صدر و صاحب تاجیک
هوش مصنوعی: نظام ممالیک که در جایگاه رفیع خود قرار دارد، حمایتگر و پشتیبان ترکهاست و به عنوان صدر و صاحب تاجیکها شناخته میشود.
واقف بر هر چه در مرابع نزدیک
ملهم از آنچه در مکامن اقصی
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که فردی با دانش و آگاهی زیادی دربارهی موضوعات نزدیک آشناست و همزمان از معرفتها و الهامهایی که از جاهای دور و نادیده به او رسیده، بهرهمند است. این یعنی او توانسته با ترکیب دانش نزدیک و دور، درک عمیقتری از مسائل پیدا کند.