گنجور

شمارهٔ ۱۸

نبود به میگساری عیبی به غیر مستی
آن هم چو نیک بینی بهتر ز خودپرستی
از آن دهان و لب گشت بر من یقین که ایزد
بر نیستی نهاده است بنیاد ملک هستی
معراج ما ضعیفان در خاکساری آمد
چون نی ره بلندی بگزین طریق پستی
از یک شراب بینم اسلام و کفر را مست
تا خود چه شیوه بوده است در ساقی الستی
کو بخت آنکه چنیم سیبی ز بوستانت
کز آستین کوته ناید درازدستی
آمیختی به جیجون تا ساختیش مفتون
او چون که دل به تو بست تو مهر از او گسستی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نبود به میگساری عیبی به غیر مستی
آن هم چو نیک بینی بهتر ز خودپرستی
هوش مصنوعی: در نوشیدن شراب، هیچ عیبی وجود ندارد به جز مست شدن، و اگر خوب نگاه کنی، این حالت بهتر از خودپرستی است.
از آن دهان و لب گشت بر من یقین که ایزد
بر نیستی نهاده است بنیاد ملک هستی
هوش مصنوعی: از آن دهان و لب به روشنی دریافتم که خداوند اساس وجود و هستی را بر عدم قرار داده است.
معراج ما ضعیفان در خاکساری آمد
چون نی ره بلندی بگزین طریق پستی
هوش مصنوعی: بالا رفتن و ترقی ما انسان‌های ضعیف در تواضع و فروتنی است. مانند نی که به رغم داشتن طول زیاد، همیشه در مسیر پایین قرار دارد.
از یک شراب بینم اسلام و کفر را مست
تا خود چه شیوه بوده است در ساقی الستی
هوش مصنوعی: من از یک شراب می‌بینم که اسلام و کفر را درهم آمیخته و مست می‌کند؛ پس باید ببینم در دستان ساقی چگونه نوشیدنی ارائه شده است.
کو بخت آنکه چنیم سیبی ز بوستانت
کز آستین کوته ناید درازدستی
هوش مصنوعی: کسی که شانس داشته باشد می‌تواند سیبی از باغ تو بچیند، اما اگر دستش کوتاه باشد، نمی‌تواند به این آرزو برسد.
آمیختی به جیجون تا ساختیش مفتون
او چون که دل به تو بست تو مهر از او گسستی
هوش مصنوعی: تو با زیبایی‌هایش چنان آمیخته‌ای که او را مجذوب خود کردی. اما وقتی دلش به تو وابسته شد، تو عشق او را رها کردی.