گنجور

شمارهٔ ۵۹ - در ستایش ذات کبریایی صفات حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثناء

بودم ز سرو قدان صنمی سمین و سالم
ارمش به روی بنده حرمش به کوی خادم
نه دهد ره وسایل نه ستد ز کس رسایل
رخکش چو رای عادل خطکش چو روی ظالم
همه گر پی مفاخر نرود ز کبر وافر
نه به جرگه اصاغر نه به خرگه اعاظم
به دو چهره‌اش حقایق به دو طره‌اش دقایق
حرکات او موافق کلمات او ملایم
عدم از لبش موید فتن از رخش قوی ید
خد او شفای سرمد قد او بلای دایم
چه غم ار بسی قبایل کشد او بدین شمایل
ملکی نیایدش دل که نویسدش مظالم
زده حلقه‌ها به کاکل که به دوربین تسلسل
به وفای او تفضل به جفای او مکارم
اگر او به غارت جان شد از آن سپاه مژگان
غمش از کدام سلطان رمش از کدام حاکم
که‌ام از سرور دلجو که‌ام از غرور بدگو
به میانهٔ من و او بود ای بسا عوالم
لبش آن لطیف موضع که نه بوسه راست موقع
به رخش عرق مصدع به تنش سمن مزاحم
همه دولت مساعد چو بود به بزم قاعد
همه غارت معاضد چو شود به کاخ قائم
رخ و زلف او در آیت ز ضلالت و هدایت
به تألفش عنایت به تکلفش مراحم
همه دم بر صبایح می ناب خورده واضح
نه تفقدش به ناصح نه تالمش ز لائم
شبکیش گفتم ای مه پی خون رزم پو ره
که ز سکرت آید آنگه که شوی ز کرده نادم
به جواب گفت جیحون ز عنب از آن خورم خون
که برای نسل هارون ز چه کشت پور کاظم
شه دین امام ضامن مه مرکز میامن
که دو کون را اماکن ز سرایر است عالم
شهی از خودی مجرد مهی از خدا مقید
بر دوحهٔ محمد گل بوستان هاشم
پسر یگانه زهرا پدر هزار حوا
خور آسمان اعراب ودر یم اعاجم
شب قدر محو مویش دل دیر و کعبه سویش
ز صفا حصات کویش زده طعنه بر نواجم
ز برون پرده چون هی به درون پرده‌اش پی
شده نقش پرده از وی همه جان شکر ضیاغم
نه چو جد او میسر همه خلق اگر پیمبر
نه چو جده‌اش مصور همه گون اگر فواطم
ز تقاعدش به غبرا به اسف سپهر خضرا
ز تقربش به فردا به شعف روان آثم
زهی ای وجود اجمل رخت ایزدی سجنجل
به حسب ظهور اول به نسب سلیل خاتم
ز تو کامران قوابل ز تو حل شده مشاکل
ز تو جنبش هیاکل ز تو دانش جماجم
چو به عاطفت زنی دم چو به کین شوی مصمم
شود از بهایم آدم شود آدم از بهایم
اثرات کفّ موسی به جنیبت از تجلی
ثمرات گفت عیسی به زمینت از نسایم
چو زدی ز طبع قادر به نقاط دین دوایر
کبرت بک الصغایر ظهرت بک العلایم
زلل از تو در جدایی ز مصاحف خدایی
نه ز کوشش کسایی نه ز اجتهاد عاصم
به سوی تو رهسپاران ز صنوف تاجداران
به در تو خاکساران ز اهالی عمایم
ز قدوم تو بدان سان شده نامور خراسان
که در او ز مهر تابان بود افسر افاخم
بودش ز بس که تمکین به نفاذ دولت و دین
چه عبوری از بساتین چه اموری از عضایم
همه جود بِالتّوالی باریکهٔ معالی
همه عدل لایزالی به وسادهٔ محاکم
به عباد از او فواید به رقاب از او قلاید
علمش به جیش قاید قلمش به ملک ناظم
چو گروه غم‌نصیبان بر نطق او ادیبان
چو بلارک خطیبان بر تیغ او صوارم
به هنر چنان مواظب که ز خویش گشته غایب
ز معانی‌اش مشارب ز معارفش مطاعم
خهی آن سپهرپیما که فراز آن کند جا
نه چو او سترگ اعضا نه چو او قوی قوائم
برد ار جبال و صحرا به شکوه و فرّ عنقا
خورد ار حدید مهما به جلادت نعایم
هله تا کلام نحوی همه معرب است و مبنی
هله تا که از تعدی به در است فعل لازم
فلکت دخیل عاجل ملکت ز خیل آجل
ز تو عزت مشاغل به تو رونق مناظم

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بودم ز سرو قدان صنمی سمین و سالم
ارمش به روی بنده حرمش به کوی خادم
هوش مصنوعی: من یک دوست زیبا و خوش قامت مانند سرو داشتم و از دیدن چهره‌اش آرامش پیدا می‌کردم. او به من نیکی کرد و من برای خدمت به او آماده بودم.
نه دهد ره وسایل نه ستد ز کس رسایل
رخکش چو رای عادل خطکش چو روی ظالم
هوش مصنوعی: نه راهی برای رسیدن به مقاصد می‌دهد و نه از کسی کمک می‌گیرد، همچون چهره‌ی زیبا که در نظر یک قاضی منصف مانند خط‌کشی است و در برابر ظالم و بی‌عدلی، نمایان می‌شود.
همه گر پی مفاخر نرود ز کبر وافر
نه به جرگه اصاغر نه به خرگه اعاظم
هوش مصنوعی: اگر همه به دنبال بزرگی و افتخار باشند، نه پایین‌تر از بزرگان در جمع، و نه بالاتر از کوچکترها در مقام و مرتبه، در واقع هیچ کس به جایی نخواهد رسید.
به دو چهره‌اش حقایق به دو طره‌اش دقایق
حرکات او موافق کلمات او ملایم
هوش مصنوعی: چهره‌اش نشان‌دهنده‌ی واقعیات است و موهایش به دقت و زیبایی آرایش شده‌اند. حرکات او با کلماتش هماهنگ و نرم است.
عدم از لبش موید فتن از رخش قوی ید
خد او شفای سرمد قد او بلای دایم
هوش مصنوعی: عدم از لب او، نشانه‌ای از فتن و آشوب است که از جمال او به وجود می‌آید. قدرت دست خدا از او مایه شفای همیشگی است و زیبایی او، بلایی دائمی برای دل‌ها محسوب می‌شود.
چه غم ار بسی قبایل کشد او بدین شمایل
ملکی نیایدش دل که نویسدش مظالم
هوش مصنوعی: چه غمی دارد اگر بسیاری از قبایل بر او ظلم کنند، زیرا با این شکل و سیمای خاص، دل‌نگران نمی‌شود که کینه و مشکلاتشان را برایش بنویسند.
زده حلقه‌ها به کاکل که به دوربین تسلسل
به وفای او تفضل به جفای او مکارم
هوش مصنوعی: حلقه‌ها بر سر او زده شده است، چرا که از دوربین تسلسل، او با بی‌محلی خود، نعمت‌هایی را به ما ارزانی می‌دارد.
اگر او به غارت جان شد از آن سپاه مژگان
غمش از کدام سلطان رمش از کدام حاکم
هوش مصنوعی: اگر او با چشمانش دل مرا تسخیر کرده و جانم را به خطر انداخته، پس اشک‌های غم‌انگیزش مربوط به کدام پادشاه است و فرار او به کدام حاکم وابسته می‌شود؟
که‌ام از سرور دلجو که‌ام از غرور بدگو
به میانهٔ من و او بود ای بسا عوالم
هوش مصنوعی: من از خوشحالی و شادمانی دلجو هستم و از اظهارات مغرورانه و منفی که در مورد من گفته می‌شود، دلخورم. در این میان، بین من و او مسائل و دنیای متعدد و مختلفی وجود دارد.
لبش آن لطیف موضع که نه بوسه راست موقع
به رخش عرق مصدع به تنش سمن مزاحم
هوش مصنوعی: لب او آنجا که لطیف و خوش حالت است که نه بوسه در آنجا مناسب است و عرقی که بر بدنش نشسته، باعث می‌شود بوی خوش گل سمن مزاحمت ایجاد کند.
همه دولت مساعد چو بود به بزم قاعد
همه غارت معاضد چو شود به کاخ قائم
هوش مصنوعی: وقتی که همه چیز برای خوشگذرانی مهیا باشد، جشن و سرور برپا می‌شود و زمانی که همه چیز به هم بریزد، مشکلات و ناملایمات به سراغمان می‌آید.
رخ و زلف او در آیت ز ضلالت و هدایت
به تألفش عنایت به تکلفش مراحم
هوش مصنوعی: چهره و موهای او نشانه‌های زیبایی و راهنمایی هستند، و توجه او به من به صورت طبیعی و بدون زحمت، چون نعمت و رحمت است.
همه دم بر صبایح می ناب خورده واضح
نه تفقدش به ناصح نه تالمش ز لائم
هوش مصنوعی: در هر لحظه از زیبایی زندگی لذت ببر، زیرا نه کسی بر حال تو نظارت دارد و نه خبری از غم و اندوه تو هست.
شبکیش گفتم ای مه پی خون رزم پو ره
که ز سکرت آید آنگه که شوی ز کرده نادم
هوش مصنوعی: به او گفتم ای ماه شب‌افروز، تو باید به یاد داشته باشی که زمانی که به خاطر کارهای گذشتت در حال پشیمانی هستی، شاید از سکوت خود برخیزم و به یاری تو بیایم.
به جواب گفت جیحون ز عنب از آن خورم خون
که برای نسل هارون ز چه کشت پور کاظم
هوش مصنوعی: جواب می‌دهد که من از جیحون می‌نوشم، از عنب (انگور) می‌خورم و خون می‌نوشم، زیرا برای نسل هارون، دلیل کشتن پسر کاظم چیست؟
شه دین امام ضامن مه مرکز میامن
که دو کون را اماکن ز سرایر است عالم
هوش مصنوعی: در این بیت به مقام و جایگاه رفیع امام به عنوان رهبری دین اشاره شده است. او همانند مرکزی است که برکت و خیر پیدا می‌کند و تمام جهان به واسطه او به وجود آمده و به سمت کمال حرکت می‌کند. به عبارت دیگر، امام به عنوان یک منبع معنوی، تمام مکان‌ها را تحت تاثیر خود قرار داده و عالم وجود را به سامان می‌بخشد.
شهی از خودی مجرد مهی از خدا مقید
بر دوحهٔ محمد گل بوستان هاشم
هوش مصنوعی: من از خودم جدا شده‌ام و به خدا وابسته هستم. در دو عالم، محمد، گل سرسبد هاشم است.
پسر یگانه زهرا پدر هزار حوا
خور آسمان اعراب ودر یم اعاجم
هوش مصنوعی: پسر تنها دختر پیامبر، پدری دارد که از هزار حوا برتر است. او در میان اعراب و در سرزمین‌های غیرعربی (اعاجم) مانند ستاره‌ای درخشان می‌درخشد.
شب قدر محو مویش دل دیر و کعبه سویش
ز صفا حصات کویش زده طعنه بر نواجم
هوش مصنوعی: در شب قدر، زیبایی موی او دل را از دیر و کعبه باز می‌دارد. از صفای کوی او، طعنه‌هایی بر بسیاری وارد می‌شود.
ز برون پرده چون هی به درون پرده‌اش پی
شده نقش پرده از وی همه جان شکر ضیاغم
هوش مصنوعی: از بیرون پرده که نگاه کنی، درون پرده زیبایی‌ها و نقش‌هایی پنهان است که به واسطه آن، جان شکر و شادابی را به انسان می‌بخشد.
نه چو جد او میسر همه خلق اگر پیمبر
نه چو جده‌اش مصور همه گون اگر فواطم
هوش مصنوعی: اگر همه مردم به مقام پیامبری دست یابند، و مانند جدش محبوب و مورد احترام شوند، دیگر برای او ارزش نخواهد داشت. او نه تنها به خاطر نسبش، بلکه به دلیل مقام و شخصیت ویژه‌اش قابل توجه است.
ز تقاعدش به غبرا به اسف سپهر خضرا
ز تقربش به فردا به شعف روان آثم
هوش مصنوعی: برجستگی و زیبایی آسمان، سرسبز و خوش‌رنگ، به خاطر دوری اوست و نزدیکی‌اش به فردا باعث می‌شود که سفر روح این آد می‌زا را پرنشاط و پرامید کند.
زهی ای وجود اجمل رخت ایزدی سجنجل
به حسب ظهور اول به نسب سلیل خاتم
هوش مصنوعی: ای وجود زیبا و دلربا، شایسته توصیف و ستایش الهی هستی. زیبایی تو همچون نغمه‌ای خوش آهنگ در عالم هستی درخشان است، که با ظهور اولین جلوه‌ها و سر سلسله‌ات در ارتباط است.
ز تو کامران قوابل ز تو حل شده مشاکل
ز تو جنبش هیاکل ز تو دانش جماجم
هوش مصنوعی: از تو می‌خواهم که مشکلات حل شوند و به موفقیت‌ها دست یابیم. از توست که حرکت و پویایی این موجودات به وجود می‌آید و علم و دانش در سرها و ذهن‌ها ریشه می‌زند.
چو به عاطفت زنی دم چو به کین شوی مصمم
شود از بهایم آدم شود آدم از بهایم
هوش مصنوعی: وقتی که با محبت و عشق به کسی نزدیک می‌شوی، در می‌یابی که او به تصمیمات قاطع‌تری دست می‌زند و از حالات پایین‌تر خود به مقام انسانی‌تر و شریف‌تری ارتقا می‌یابد.
اثرات کفّ موسی به جنیبت از تجلی
ثمرات گفت عیسی به زمینت از نسایم
هوش مصنوعی: موجبات و نتایج وجود موسی (ع) به خاطر قدرت و تجلیات الهی است و عیسی (ع) در مقامش به زمین و مواد طبیعی اشاره می‌کند که از وجود الهیِ خودش نشأت می‌گیرد.
چو زدی ز طبع قادر به نقاط دین دوایر
کبرت بک الصغایر ظهرت بک العلایم
هوش مصنوعی: وقتی که با خلاقیت و توانایی خود به مسائل دینی پرداخته‌ای، نشانه‌های بزرگ و معنی‌دار در دایره‌های کوچک‌تر نمایان شده است.
زلل از تو در جدایی ز مصاحف خدایی
نه ز کوشش کسایی نه ز اجتهاد عاصم
هوش مصنوعی: در جدایی از تو، نقص و کاستی‌ای وجود دارد که قابل تحمل نیست، این نقص نه به خاطر تلاش کسی است و نه به خاطر کوشش‌های دیگران.
به سوی تو رهسپاران ز صنوف تاجداران
به در تو خاکساران ز اهالی عمایم
هوش مصنوعی: راهی به سوی تو، رهپیمایانی از میان قدرت‌مندان و تاجداران می‌سپارند، در حالی که خاک‌نشینان و ساده‌دل‌ها نیز به تو نزدیک می‌شوند.
ز قدوم تو بدان سان شده نامور خراسان
که در او ز مهر تابان بود افسر افاخم
هوش مصنوعی: به خاطر حضور تو، خراسان به شهرتی دست یافته که در آن، آفتاب درخشانی همچون تاجی بر سر، جلوه‌گر است.
بودش ز بس که تمکین به نفاذ دولت و دین
چه عبوری از بساتین چه اموری از عضایم
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و قدرتی که دارد، به راحتی از باغ‌ها و امور مختلف عبور می‌کند و به اوج‌هایی می‌رسد.
همه جود بِالتّوالی باریکهٔ معالی
همه عدل لایزالی به وسادهٔ محاکم
هوش مصنوعی: تمام خوبی‌ها به صورت پیوسته به طرف بالا می‌رود، همه عدل جاودانه است، همان‌طور که در محاکم به روشنی نمایان است.
به عباد از او فواید به رقاب از او قلاید
علمش به جیش قاید قلمش به ملک ناظم
هوش مصنوعی: از او برای بندگانش خیر و نیکی‌ها برمی‌خیزد و علمش به مانند قلمه‌ای است که به نظم و ترتیب می‌نویسد.
چو گروه غم‌نصیبان بر نطق او ادیبان
چو بلارک خطیبان بر تیغ او صوارم
هوش مصنوعی: وقتی که جمع غم نصیبم می‌شود، سخنان شاعرانه‌ام مانند خطیبان بر زبان می‌آید. مانند بلاغت و نبوغ آنها، فشاری که بر روح من وارد می‌شود باعث می‌شود تا احساساتم به شکل جالبی بیان شود.
به هنر چنان مواظب که ز خویش گشته غایب
ز معانی‌اش مشارب ز معارفش مطاعم
هوش مصنوعی: بهنر باید به گونه‌ای مراقب باشد که از خود دور نشود، و از معانی عمیق خود غافل نماند. او باید از منابع دانش و معارف بهره‌مند شود و به درستی به آن‌ها توجه کند.
خهی آن سپهرپیما که فراز آن کند جا
نه چو او سترگ اعضا نه چو او قوی قوائم
هوش مصنوعی: به آن آسمان بزرگ که کسی مانند او در آن مسکن ندارد، نه کسی به اندازه او تنومند و قدرت‌مند است.
برد ار جبال و صحرا به شکوه و فرّ عنقا
خورد ار حدید مهما به جلادت نعایم
هوش مصنوعی: اگر بر کوه‌ها و بیابان‌ها بیرون بروم و دروازه‌های عظمت و زیبایی را بشکنم، اما اگر به نازکی آهن عمل کنم، ارزشی نخواهم داشت.
هله تا کلام نحوی همه معرب است و مبنی
هله تا که از تعدی به در است فعل لازم
هوش مصنوعی: بیا و گوش کن که سخن درست و شایسته است و همه چیز از قواعد خاص خود پیروی می‌کند. بیا تا متوجه شوی که کارها در جای خودشان مناسب و درست انجام می‌شوند و همه چیز به گونه‌ای لازم و ضروری پیش می‌رود.
فلکت دخیل عاجل ملکت ز خیل آجل
ز تو عزت مشاغل به تو رونق مناظم
هوش مصنوعی: تو خالص و بی‌نقص هستی و در حقیقت قدرت‌مندیش تو باعث نیکی و رونق زندگی دیگران می‌شود. هرچه در زندگی به دست می‌آوریم و به مقام می‌رسیم، حاصل وجود تو و برکت حضور توست.