شمارهٔ ۵۶ - وله
سزد نمیدهی از کبر جواب سئوال
که بر توظن دهان هم تصوریست محال
درون جامه تن صافیت بدان ماند
که پر کنند یکی پیرهن زآب زلال
چنین که دل برد انگشتهای مخضوبت
بسا سرا که زدستان تو شود پا مال
چه مایه خون که بگردن گرفته ای زآن طوق
چه فتنها که بپا کرده ای از آن خلخال
سواد طره تو منتهای شام فراق
بیاض گردن تو ابتدای صبح وصال
تو زهره چهره بهر کشوری که بازآئی
بجان و دل مه و خورشیدت آید استقبال
کمالت ار چه جمالت بود ولیک آن به
که چون وزیر شناسی جمال را بکمال
سپهر مجد و جهان هنر بیان الملک
که ابر بحر دل است و مه فرشته خصال
گه تغزل او مانده باد در چنبر
گه قصیده اش استاده آب در غربال
بیوت نظم ورا احترام بیت حرام
سطور نثر ورا احتشام سحر حلال
ای آن بزرگ فلک قدر خرده دان ادیب
که از کمال تو پذرفته بکر نظم جمال
بر آن خدیو که رانی زخامه چامه مدح
بچشم خود نگرد کارنامه آمال
بر آن امیر که کلکت کشد صریر هجا
بگوش خود شنود بارنامه آجال
در آن نبرد کز ارجوزه شاعران آرند
زکشور لمن الملک لشکر افضال
بود دخیل قلاوز و نایره سالار
شود ردیف علمدار و قافیه طبال
بجسم این ز عروض است جوشن برهان
بفرق آن ز بدیع است خود استدلال
سپهر خیره که آیا در این سترگ نبرد
که راست اخگر ادبار واختر اقبال
تو ناگهان کشی از اعتزال رخت برون
شوی بکوهه یکران اشعری جوال
بتارکت کله سروری زپاکی طبع
به پیکرت زره برتری زنغز مقال
مبارزت همه گر سیف اسفرنگ بود
نیامده فکند اسپر و بدزدد یال
به پیش عیسی نطق تو حاسدت فاسد
چنانکه در بر آیات مهدوی دجال
شمارهٔ ۵۵ - وله: بروج حصن تبر را که سود بر افلاکشمارهٔ ۵۷ - در تهنیت عید قربان: عید اضحی شد و از دولت این جشن جلیل
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سزد نمیدهی از کبر جواب سئوال
که بر توظن دهان هم تصوریست محال
هوش مصنوعی: شایسته نیست که به خاطر تکبر، به سوالی پاسخ ندهی، زیرا هر گونه تصور و گمان در این مورد غیرممکن است.
درون جامه تن صافیت بدان ماند
که پر کنند یکی پیرهن زآب زلال
هوش مصنوعی: درون جسم تو مانند این است که پیرهنی از آب زلال پر شود.
چنین که دل برد انگشتهای مخضوبت
بسا سرا که زدستان تو شود پا مال
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت انگشتان شخصی اشاره میکند که دل را میرباید. کسانی که تحت تأثیر این انگشتان قرار دارند، به نوعی دچار عطف و حیرت میشوند، بهطوری که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد و بهواسطهی آن، احساسات و زیباییهای فراوانی بوجود میآید.
چه مایه خون که بگردن گرفته ای زآن طوق
چه فتنها که بپا کرده ای از آن خلخال
هوش مصنوعی: چه مقدار خون از گردنت گرفتهای و چه شور و شوق و بحرانی به راه انداختهای به خاطر آن زنجیر و خلخال!
سواد طره تو منتهای شام فراق
بیاض گردن تو ابتدای صبح وصال
هوش مصنوعی: سایهی موهای تو همچون تاریکی شب، نشان از جدایی دارد و سفیدی گردن تو، نمایانگر آغاز صبح و وصال است.
تو زهره چهره بهر کشوری که بازآئی
بجان و دل مه و خورشیدت آید استقبال
هوش مصنوعی: تو مانند زهرهای، هر کجا که بروی، جان و دل مردم به شمع و خورشیدی که در چهرهات است، به استقبال تو خواهند آمد.
کمالت ار چه جمالت بود ولیک آن به
که چون وزیر شناسی جمال را بکمال
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی تو کامل است، اما بهتر است که درک کمال را همانند وزیر، بشناسی تا زیباییات را به کمال برسانی.
سپهر مجد و جهان هنر بیان الملک
که ابر بحر دل است و مه فرشته خصال
هوش مصنوعی: آسمان جلال و دنیای هنر زبان ملک، مانند ابری است که دریا را در بر گرفته و ماهی است که ویژگیهای فرشته را دارد.
گه تغزل او مانده باد در چنبر
گه قصیده اش استاده آب در غربال
هوش مصنوعی: گاهی غزل او مانند بادی است که در دایرهای به دام افتاده، و گاهی قصیدهاش مانند آبی است که در غربال نمیتواند باقی بماند.
بیوت نظم ورا احترام بیت حرام
سطور نثر ورا احتشام سحر حلال
هوش مصنوعی: در این بیت، به احترام و ارزش شعر و نظم اشاره شده است. شاعر میگوید که کلام موزون و منظم، یعنی شعر، باید مورد احترام قرار گیرد و به مانند حرام در دین، هیچ گونه بیاحترامی نسبت به آن روا نیست. برعکس، نثر و نوشتههای بیقافیه، مانند سحر میشوند که ملاحظه و احتیاط خاصی برای آنها وجود دارد. بنابراین، شاعر به اهمیت و قداست شعر به ویژه در مقایسه با نثر اشاره میکند.
ای آن بزرگ فلک قدر خرده دان ادیب
که از کمال تو پذرفته بکر نظم جمال
هوش مصنوعی: ای بزرگ آسمان، ارزش اندکی را که ادیبان میدانند، درک کن؛ زیرا آنها زیباییهای کلام تو را از کمال و فضل تو به ارث بردهاند.
بر آن خدیو که رانی زخامه چامه مدح
بچشم خود نگرد کارنامه آمال
هوش مصنوعی: به آن بزرگمردی که تو را از کلامش به خیال و استعداد خود میراند، با چشم خود به کارنامه آرزوهایت نگاه کن.
بر آن امیر که کلکت کشد صریر هجا
بگوش خود شنود بارنامه آجال
هوش مصنوعی: آنگاه که آن فرمانروا برای تو زحمت بکشد، صدای جیرجیر آن را به گوش خود میشنود و نامهای از سرنوشت دریافت میکند.
در آن نبرد کز ارجوزه شاعران آرند
زکشور لمن الملک لشکر افضال
هوش مصنوعی: در آن جنگی که شاعران از سرزمین خود به یاد میآورند، حکومت و لشکر بزرگی از خوبیها و فضیلتها به وجود میآید.
بود دخیل قلاوز و نایره سالار
شود ردیف علمدار و قافیه طبال
هوش مصنوعی: اگر کسی در کارهای سخت و دشوار هوشیار و زبردست باشد، میتواند به عنوان یک استاد و راهنما در گروههای دیگر نیز به خوبی عمل کند و در هر موقعیتی اعتبار و منزلت خود را حفظ کند.
بجسم این ز عروض است جوشن برهان
بفرق آن ز بدیع است خود استدلال
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پیراهنی که بر تن بدن است، از جنس قدرت و استدلال است، در حالی که سر این پیراهن، نشانی از زیبایی و خلاقیت خود شخص دارد. به عبارت دیگر، نیروی واقعی در وجود انسان نهفته است و زیورهای آن به تفکر و استدلال وی وابسته است.
سپهر خیره که آیا در این سترگ نبرد
که راست اخگر ادبار واختر اقبال
هوش مصنوعی: آیا آسمان در این جنگ بزرگ، درخششی دارد که نشاندهنده مشکلات و سختیها یا نشاندهنده موفقیت و خوشاقبالی است؟
تو ناگهان کشی از اعتزال رخت برون
شوی بکوهه یکران اشعری جوال
هوش مصنوعی: ناگهان تو از دوری و انزوا خارج میشوی و به سوی افق وسیع و روشن حرکت میکنی.
بتارکت کله سروری زپاکی طبع
به پیکرت زره برتری زنغز مقال
هوش مصنوعی: چهرهات به خاطر پاکی و خوبیات، مانند سروری تابناک مینماید و جسم تو با زرهای از ویژگیهای برتر، جلوهگر است.
مبارزت همه گر سیف اسفرنگ بود
نیامده فکند اسپر و بدزدد یال
هوش مصنوعی: اگر مبارزهات مانند شمشیر نیفتاده و به میدان نیامدی، پس نمیتوانی به دیگری آسیب برسانی و یال او را بدزدی.
به پیش عیسی نطق تو حاسدت فاسد
چنانکه در بر آیات مهدوی دجال
هوش مصنوعی: حرفهای تو در پیش عیسی چون حاسدانه و ناپاک است، مانند کسی که در مقابل نشانههای مهدوی دجال قرار میگیرد.