برگردان به زبان ساده
مرا تُرکیست مشکین موی و نسرین بوی و سیمینبر
سُها لب، مشتری غبغب، هلال ابروی و مهپیکر
هوش مصنوعی: من دختری دارم با موی سیاه و معطر به گلی خوشبو، که لبهایش همانند سیاهی ستارههاست و ابرویی هلالی دارد. او چهرهای زیبا و دلربا دارد.
چو گردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ
بود گلبیز و حالتخیز و سِحرانگیز و غارتگر
هوش مصنوعی: زمانی که کسی آرام و راحت میشود، جام میگیرد و سعادت را به دست میآورد، چهرهاش از زیبایی میدرخشد و حالتی جذاب و سحرآمیز پیدا میکند که همه را مجذوب خود میکند.
دهانش تنگ و قلبش سنگ و صلحش جنگ و مهرش کین
به قد تیر و به مو قیر و به رخ شیر و به لب شکر
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف صفات متناقض یک فرد میپردازد. شخصی که ظاهراً درونی سرد و خشن دارد، دهانش تنگ و قلبش سنگ است. با این حال، او در ظاهر تلاش میکند صلح برقرار کند، ولی در واقع، به جنگ و درگیری تمایل دارد. دوستی و محبتش به دشمنی و کینه تبدیل شده است. رنگ چهرهاش به صورت شیر و لبهایش به شکر تشبیه شده است، که نشاندهنده تضاد بین ظاهر و باطن اوست.
چه بر ایوان چه در میدان چه با مستان چه در بُستان
نشیند ترش و گوید تلخ و آرد شور و سازد شر
هوش مصنوعی: در هر مکان و زمانی، حتی در جمع خوشگذران یا در فضایی سرسبز، ممکن است کسی با طعنه و ناامیدی صحبت کند و مشکلات را بزرگ جلوه دهد.
چو آید رقص و دزدد ساق و گردد دور نشناسم
ترنج از شست و شست از دست و دست از پا و پا از سر
هوش مصنوعی: وقتی که رقص و حرکت به وجود میآید، نمیتوانم تفاوتی بین اشیاء و اعضای بدن تشخیص دهم. همه چیز در هم میآمیزد و حالت گیجی و عدم شناخت برایم ایجاد میشود.
همانا طلعتش این خلعت پیروزی و پیشی
گرفت از حال و اقبال و جمال شاه، گردونفر
هوش مصنوعی: چهره او به قدری زیبا و برجسته است که بر تمامی حال خوش، شانس و زیبایی پادشاه، برتری دارد.
غیاث المک و المله جم اختر ناصرالدوله
کز او نازد نگین و تخت و طوق و یاره و افسر
هوش مصنوعی: غیاث المک و ملت، ستارهای چون ناصرالدوله است که به خاطر او، نگین، تخت، طوق، یاره و افسر درخشش و زیبایی خود را پیدا میکنند.
ز تمکین و صفا و سطوت و عزمش سبق برده
هم از خاک و هم از آب و هم از آتش، هم از صرصر
هوش مصنوعی: با قدرت و استقامت و خلوص نیتی که دارد، بر همه عناصر طبیعی مانند خاک، آب و آتش غلبه یافته است.
سمند و صارم و سهم و سنانش را گَهِ هیجا
سما بیدا، هنر شیدا، ظفر پیدا، خطر مضمر
هوش مصنوعی: این بیت به ویژگیهای یک اسب توانمند و سریع اشاره دارد که با قدرت و هنر خود، بر میدان نبرد تسلط پیدا میکند و با وجود خطرات نهان، پیروزی را به دست میآورد.
ایا شاهی که شد کف و بنان و سکه و نامت
پناه سیف و عون کلک و فخر سیم و ذخر زر
هوش مصنوعی: آیا تو ای پادشاه که قدرت و ثروت و نامت پناهگاه سیف و عون، و زینت بخش نقره و دارایی طلا هستی؟
پُر است از عزم و حَزم و رایت جیش تو کیهان را
ز پست و برز و فوق و تحت و شرق و غرب و بحر و بر
هوش مصنوعی: این جهان پر از اراده و احتیاط و نشانهای بزرگ است. قدرت و وجود تو بر تمام سطوح و جهات کیهان، از پایینترین تا بالاترین نقطه، و از همه سمتها، دریا و خشکی، تأثیرگذار است.
فتد گاه تک خنگ قلل کوب تلل برت
پلنگ از پای و شیر از پی نهنگ از پوی و مرغ از پر
هوش مصنوعی: در این خط به توصیف حرکات و رفتار حیوانات و موجودات طبیعی پرداخته شده است. میتوان گفت که در این تصویر، پلنگ به شکار و تعقیب نهنگ میپردازد و در این میان، حشرهپرندهها و مرغها نیز در حال پرواز و جست و خیز هستند. این توصیف نشاندهنده قدرت و چابکی حیوانات در طبیعت است.
یک از صد گونه اوصاف تو ننویسد کس ار گردد
مداد ابحار و کلک اشجار و هفتم آسمان دفتر
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند حتی یکی از صدها صفت تو را بنویسد، اگر قلم از دریا و پرگار از درختان باشد و آسمان هفتم نیز به عنوان دفتر استفاده شود.
بدزدد بال و ناف و مشک و ناخن از صهیل او
عقاب چرخ و گاو ارض و پیل مست و شیر نر
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف صفات خیرهکننده و جذاب یک موجود بسیار قدرتمند و باعظمت پرداخته شده است. این موجود به گونهای است که میتواند ویژگیهای خاصی از دنیای بیرون را به خود جذب کند. او همچون عقاب در آسمان، گاو زمین، فیل مست و شیر نر با قدری قوی و تسلط بر محیط خود، تمام زیباییها و قدرتها را در خود جمع کرده و توجه همه را به خود جلب میکند.
شمارد پا و دست و سُمّ و ساق و ساعدش یکسان
پل و شَطّ و حصار و خندق و کهسار و خشک و تر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف تناسب و هماهنگی میان اجزاء مختلف یک موجود میپردازد. او اشاره میکند که تمامی اعضای بدن مانند پا، دست، سم و ساق یکسان و هماهنگ هستند، مانند عناصری در طبیعت که شامل پل، رودخانه، حصار، خندق، کوه و همچنین خشک و تر میشوند. این بیان نشاندهنده ارتباط و همزمانی اجزاء و عناصر طبیعی و انسانی است.
نداند گرم و سرد و رعد و برق و آب و برف و نم
چه در تیر و چه در قوس و چه در آبان، چه در آذر
هوش مصنوعی: او نمیداند که چه زمانهای گرم و سردی را تجربه میکند، و حتی از رعد و برق، باران و برف بیخبر است. اهمیتی ندارد که این تغییرات در فصلهای مختلف همچون تیر، قوس، آبان یا آذر رخ دهد.
الا تا فرقها دارند نزد فکرتِ دانا
صور از ذات و حادث از قدیم اعراض از جوهر
هوش مصنوعی: نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که اشیاء در نظر یک اندیشمند با اصل و ذات خود متفاوتاند و خواص و ویژگیها، که ناشی از تغییرات و حوادث هستند، از ماهیت اصلی و جاودانی آنها متمایز میشوند.
در و بام و سر و پای و رگ و چشم و دل خصمت
به کند و کوب و بند و چوب و تیر و ناخج و نشتر
هوش مصنوعی: در اینجا به تحرکات و آسیبهایی که ممکن است بر رقیب یا دشمن وارد شود اشاره شده است. در واقع، شاعر به تفکیک نقاط مختلف بدن و آسیبهایی که ممکن است درگیر شوند، یادآوری میکند که چگونه میتوان به دشمن حمله کرد و او را تحت فشار قرار داد. این نوع بیان نشاندهنده تفکر استراتژیک و قدرت برنده شدن در تقابلهاست.
حاشیه ها
1401/12/17 00:03
اویس دهاتی
سلام
شعر عالی ، من نظیرش را ندیده بودم، ولی ای کاش بیت پنجم تمام می شد.
1402/03/27 17:05
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
کاملا موافقم.
1402/11/24 19:01
جاوید مدرس اول رافض
بازی استادانه با کلماتی زیبا و فربه ونقاشی با مضمون
1402/11/04 09:02
رضا از کرمان
با سلام
ازفحوای این بیت وهمزمانی دوره حیات جناب جیحون یزدی بنظر میرسد که این شعر درمدح ناصرالدوله عبدالحمید میرزا فرمانفرما شاهزاده قجر نوه دختری ناصرالدین شاه قاجار(1256-1309قمری) حاکم کرمان وبلوچستان سروده شده است ولی با نگاه به زندگی وقساوت قلب ایشان، به شهادت تاریخ، دیگر نیاز به این همه تجلیل و تکریم از سوی شاعرنبوده چه بسا جبر زمانه باعث گشته الله اعلم ولیکن حاکمی که به کله کن شهره گشته و حکایات نقل شده ازبیگاری مردم این خطه وساخت نیمه تمام باغ شازده ماهان واقع در شهر ماهان از توابع کرمان ،وهمچنین ظلم روا شده به قوم بلوچ در طی حکمرانی ایشان خود دلیل وشاهدی گویا براستبداد وشقی بودن ایشان است داستان دستگیری حسین خان بلوچ ومرگ رقت انگیز فرزند خردسالش در حبس ناصری در پی شورش آقا خان نوری (آخرین آقا خان فرقه اسماعیلیه در ایران) ومتعاقب آن مرگ پسر ناصرالدوله ووگوشه نشینی حاکم ودر انتها داستان مرگ خود وی ،بسیار تامل برانگیز است که شادروان استاد باستانی پاریزی در کتاب فرمانفرمای عالم به زیبایی آن را به رشته تحریر درآورده اند که به جهت عبرت روزگار خواندن آن خالی از لطف نیست. ولیکن توانایی جناب جیحون یزدی در سرودن این شعر وبازی با کلمات قابل تقدیر است .
شاد باشید
1402/11/04 14:02
رضا از کرمان
سلام
در بیت دهم ذخرزر به چه معناست بنظر ذخیره کردن طلاست
ممنونم
1403/04/16 12:07
علیرضا پورعباس
از کلمات اصیل و ثقیل فارسی استفاده شده در شعر جیحون یزدی بهمین جهت دلنشین است
درود دوستان. در بیت ۱۳ که آمده :
یک از صد گونه اوصاف تو ننویسد کس، ار گرد
مداد البحار وکلک اشجار و هفت آسمان دفتر
— در اینجا مداد وکلک یک معنی رو میده و تشبیه مداد به ابحار بی تناسب و اشتباه هست. به عبارتی برای نوشتن به ۳ ماده یعنی جوهر (دوات) و قلم و کاغذ نیاز داریم که در اینجا شاعر به زیبایی میگه :
"دوات ابحار" و "کلک اشجار" و "هفت آسمان دفتر"
که به این ترتیب هر عنصر با همزاد خودش سنخیت داره یعنی "دوات" یا همون جوهر به "دریاها" و "قلم" به "درخت" و "کاغذ" به "هفت آسمان" زنجیر شده.. در حالی که "مداد با دریا" هیچ سنخیتی نداره ضمن اینکه با وجود جمله "کلک اشجار" که شاعر بلافاصله در جمله بعدی اون رو آورده، یعنی از مترادف مداد که همون کلک باشه بلافاصله در جای درست استفاده شده، پس مداد اول اضافه ست و در کنار بحر (بدلیل عدم سنخیت) اشتباه است.
پس بجای:
(مداد ابحار و کلک اشجار و هفته آسمان دفتر)
باید نوشته میشد:
(دوات ابحار وکلک اشجار و هفت آسمان دفتر)