گنجور

شمارهٔ ۱۵ - در مدح کنزالامجاد و فخرالاوتاد مروج الادباء آقا علی آقا زید عزه

بسکه شیرین حرکات آن پسر سیمبر است
پای تا سر همه قند است و سراپا شکر است
گنجی از نقره نهان کرده به پیراهن خویش
بنگرید آن پسر از حسن عجب معتبر است
برکمر تازده آن موی میان دست غرور
هر کرا دست بود از غم او بر کمر است
تازه رخساره تر از لاله نباشد در باغ
گل رخسار وی از لاله بسی تازه تر است
بشکفد لاله و پژمرده شود دیگر روز
گل او تازه بهر روز ز روز دگر است
خطر عشق ورا بین که مرا در پی او
پای اندر گل وگل بر سر و سر در خطر است
از زبر تا که بریز آمده زلف کج او
خانه فکرتم از وی همه زیر و زبر است
بشر این گونه ندیدم بلباس ملکی
او همانا ملک اندر بلباس بشراست
تیر مژگان ورا دیده عشاق هدف
تیغ ابروی ورا سینه رندان سپر است
لیک صد حیف که آن خوب رخ از بدخوئی
در عیان همچو بهشت و بنهان چون سقر است
خاصه اکنون که رسد موکب نوروز از راه
وین کهن دهر پی رنگی و بوئی دگر است
طفلها بینی با جامه الوان و حریر
راست چون نغز معانی که به نیکو صور است
پیرها یابی اندر قصب تازه نورد
راست چون عقل که از جیب جنون جلوه گر است
گیرم ابنا زمان ازهم تقلید کنند
هر درختی نگری رخت نوش زیب براست
لعبت سرو قدم نیز زمن خواهد رخت
کادمی را نتوان گفت که کم از شجر است
هم دلش در طلب تخت مرصع پایه
هم سرش در هوس تاج مشعشع گهر است
کرته گر جوید زآن برد که اندر یمن است
جامه گر خواهد زآن دیبه که در شوشتر است
وعده ها داده ام او را بدروغ از پی آن
کز من ار پای کشد خاک جهانم بسراست
گاه گویم که در این سال نو و جشن کهن
مرقبایت را خور ابره و مه آستر است
گاه گویم که دراین جشن جم و عید عجم
کفش و دستار تو آراسته از سیم و زر است
ولی اینگونه مواعید من او را در عید
زاعتمادی است که بر خواجه نیکو سیر است
علی آقای فلک فر ملک العرش هنر
که جهان در نظر همت او مختصر است
دهر را پایه او منتی از ذوالمنن است
خلق را سایه او نعمتی از دادگر است
همچو برجیس در اصناف ملل مستعد است
همچو خورشید در اکناف دول مشتهر است
آنچه یکروزه کند خرج مساکین کف او
دخل صد سال سلاطین فلک فال و فر است
چون بنالد بفزونی برابناء ملوک
کش چو رکن الامرا ایده الله پدر است
حاجی اسماعیل آن پیر جوان بخت کز او
نخل آمال امم را بموائد ثمر است
یزد را مظهر سلمان بود آن زبده فارس
که زخیرش دل هر طایفه ایمن ز شر است
اندر آن ملک که دانائی او عقده گشاست
آنچه خیزد ز میان حکم قضا و قدر است
واندر آن مرز که آگاهی او کار نماست
آنچه آید بزبان مژده فتح وظفر است
صاحبا هیچ نپرسی که بجیحون چه رسد
اندر این بوم که هر مفتخوری مفتخر است
اهل فهمش دو سه مخمور سری (؟) از تلبیس
اهل ذوقش دو سه واپو کشی بی بصر است
مرمرا نیز ازین فرقه بی شور و شعور
شهد سم عیش ستم بلکه تبر زد تبر است
می انگور چو هست ازنی وافور چه سود
مرد تا کم نه ز تریاک کزو جان کدر است
هم مگر گنج نوالت بردم رنج ملال
ورنه هر مویم از این قوم بتن نیشتر است
تاکه پاینده زتاثیر نجوم است ارکان
تا که تابنده براطباق فلک ماه و خور است
قایم محفل تو هر که بدولت مشهور
زیور حضرت تو هر چه به نیکی سمر است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسکه شیرین حرکات آن پسر سیمبر است
پای تا سر همه قند است و سراپا شکر است
هوش مصنوعی: این پسر که چهره‌اش مانند نقره است، چنان حرکات شیرینی دارد که از سر تا پا، به مانند قند و شکر، جذاب و دلنشین به نظر می‌رسد.
گنجی از نقره نهان کرده به پیراهن خویش
بنگرید آن پسر از حسن عجب معتبر است
هوش مصنوعی: پسر جوانی در پیراهن خود گنجی از نقره پنهان کرده است. به زیبایی و جذابیت او نگاه کنید که چقدر شگفت‌انگیز و معتبر است.
برکمر تازده آن موی میان دست غرور
هر کرا دست بود از غم او بر کمر است
هوش مصنوعی: موی زیبای او بر کمرش آویزان است و هر کس که به خاطر او غمگین باشد، دستش به کمر این زیبایی خواهد رسید.
تازه رخساره تر از لاله نباشد در باغ
گل رخسار وی از لاله بسی تازه تر است
هوش مصنوعی: در باغ گل، چهره‌ای به زیبایی گل لاله پیدا نمی‌شود، اما چهره او از همه گل‌ها، حتی لاله، زیباتر و تازه‌تر است.
بشکفد لاله و پژمرده شود دیگر روز
گل او تازه بهر روز ز روز دگر است
هوش مصنوعی: گل لاله در هر روز شکوفا می‌شود، اما روز بعد به پژمردگی می‌رسد. این نشان می‌دهد که زیبایی و تازگی هر روز متفاوت است و هر روز به چیزی جدید و متفاوت تبدیل می‌شود.
خطر عشق ورا بین که مرا در پی او
پای اندر گل وگل بر سر و سر در خطر است
هوش مصنوعی: خطر عشق را درک کن که به خاطر او در گل و لای گیر کرده‌ام و این وضعیت برای من بسیار پرخطر است.
از زبر تا که بریز آمده زلف کج او
خانه فکرتم از وی همه زیر و زبر است
هوش مصنوعی: از زمانی که زلف کج او به زمین ریخته است، تمام افکار من تحت تأثیر او است و همه چیز در زندگی‌ام به هم ریخته و آشفتگی دارد.
بشر این گونه ندیدم بلباس ملکی
او همانا ملک اندر بلباس بشراست
هوش مصنوعی: انسان را چنین ندیدم که در لباس شاهانه باشد، چرا که حقیقتاً شاه در لباس انسان است.
تیر مژگان ورا دیده عشاق هدف
تیغ ابروی ورا سینه رندان سپر است
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و مژه‌های او مانند تیرهایی هستند که دل عاشقان را هدف می‌گیرند، و ابروی خوش‌فرم او به‌سان تیغی است که بر دل رندان و بیدادگران می‌نشیند و موجب حفاظت و سپر آن‌ها می‌شود.
لیک صد حیف که آن خوب رخ از بدخوئی
در عیان همچو بهشت و بنهان چون سقر است
هوش مصنوعی: اما ای کاش که آن چهره زیبا به خاطر رفتار زشت آشکار شده است، مانند بهشت که نمایان است و مانند دوزخ که پنهان می‌ماند.
خاصه اکنون که رسد موکب نوروز از راه
وین کهن دهر پی رنگی و بوئی دگر است
هوش مصنوعی: خصوصاً حالا که جشن نوروز به راه می‌افتد، این زمان کهن که به نظر می‌رسد رنگ و بوی تازه‌ای دارد.
طفلها بینی با جامه الوان و حریر
راست چون نغز معانی که به نیکو صور است
هوش مصنوعی: کودکان را می‌بینی که با لباس‌های رنگارنگ و نرم مثل معانی زیبا، به زیبایی ظاهر شده‌اند.
پیرها یابی اندر قصب تازه نورد
راست چون عقل که از جیب جنون جلوه گر است
هوش مصنوعی: پیران و حکمت‌ها در دل‌های جوان و تازه‌کاران همچون عقل، که از ناآرامی‌ها و شوریدگی‌ها ظهور می‌یابد، نمایان می‌شود.
گیرم ابنا زمان ازهم تقلید کنند
هر درختی نگری رخت نوش زیب براست
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است فرزندان زمان از یکدیگر تقلید کنند، اما هر درختی با زیبایی خاص خود، شکل و ظاهری منحصر به فرد دارد.
لعبت سرو قدم نیز زمن خواهد رخت
کادمی را نتوان گفت که کم از شجر است
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت زنی اشاره دارد که با قد و قامت خود، مانند درخت سربلند و زیبا به نظر می‌رسد. او چنان جذاب است که نمی‌توان زیبایی‌اش را کمتر از زیبایی درختان دانست. این تصویر به نوعی نمادین، محو بودن در جذابیت و نازکی آن زن را به نمایش می‌گذارد.
هم دلش در طلب تخت مرصع پایه
هم سرش در هوس تاج مشعشع گهر است
هوش مصنوعی: او همواره به دنبال تختی زیبا و با شکوه است و در عین حال آرزوی داشتن تاجی درخشان و پر از جواهر را در سر دارد.
کرته گر جوید زآن برد که اندر یمن است
جامه گر خواهد زآن دیبه که در شوشتر است
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال لباس گرانبهایی است که در یمن وجود دارد، باید از آن جستجو کند؛ و اگر به دنبالش دیبه‌ای است که در شوشتر است، باید آن را نیز پیدا کند.
وعده ها داده ام او را بدروغ از پی آن
کز من ار پای کشد خاک جهانم بسراست
هوش مصنوعی: من به او وعده‌های دروغین داده‌ام، اما اگر از من روی گردان شود، تمام دنیا برایم ارزش ندارد.
گاه گویم که در این سال نو و جشن کهن
مرقبایت را خور ابره و مه آستر است
هوش مصنوعی: گاهی فکر می‌کنم که در این سال نو و در این جشن باستانی، مراقب باش که خورشید و ماه به تو نگاه می‌کنند.
گاه گویم که دراین جشن جم و عید عجم
کفش و دستار تو آراسته از سیم و زر است
هوش مصنوعی: گاهی فکر می‌کنم در این جشن بزرگ و در این عید باستانی، پوشاک و زینت‌های تو از طلای خالص و نقره‌ای است.
ولی اینگونه مواعید من او را در عید
زاعتمادی است که بر خواجه نیکو سیر است
هوش مصنوعی: اما در واقع این قول‌هایی که به او می‌دهم، برایم در روز عید به‌عنوان نشانه‌ای از اعتماد است و نشان می‌دهد که او به خوبی و نیکو خصال است.
علی آقای فلک فر ملک العرش هنر
که جهان در نظر همت او مختصر است
هوش مصنوعی: علی آقا، آسمان و پادشاهی که هنر او باعث می‌شود جهان در نظرش کوچک و ساده به نظر برسد.
دهر را پایه او منتی از ذوالمنن است
خلق را سایه او نعمتی از دادگر است
هوش مصنوعی: زمانه به خاطر وجود او، برکت و رحمتش به انسان‌ها روزی می‌دهد و او به عنوان یک مهربان، سایه‌بان و نعمت برای خلق به شمار می‌آید.
همچو برجیس در اصناف ملل مستعد است
همچو خورشید در اکناف دول مشتهر است
هوش مصنوعی: مانند برجیس که در میان اقوام و ملت‌ها پراکنده و آماده است، همچون خورشید که در میان دول مختلف مشهور و شناخته شده است.
آنچه یکروزه کند خرج مساکین کف او
دخل صد سال سلاطین فلک فال و فر است
هوش مصنوعی: آنچه که در یک روز برای نیازمندان خرج می‌شود، برابر است با درآمد یکصد ساله‌ سلاطین عالم.
چون بنالد بفزونی برابناء ملوک
کش چو رکن الامرا ایده الله پدر است
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاهان و حاکمان به درد و زاری برمی‌خیزند، نشان‌دهنده این است که قدرت و اعتبار آن‌ها به شدت در حال کاهش است و هرگاه این اتفاق بیفتد، تلاش می‌کنند تا دوباره جایگاه خود را بازیابند. در چنین اوضاعی، حامیان و مشاوران برجسته‌ی آن‌ها نیز تحت فشار قرار می‌گیرند.
حاجی اسماعیل آن پیر جوان بخت کز او
نخل آمال امم را بموائد ثمر است
هوش مصنوعی: حاجی اسماعیل، آن پیر جوان‌دل، که امیدها و آرزوهای مردم از او به ثمر نشسته است.
یزد را مظهر سلمان بود آن زبده فارس
که زخیرش دل هر طایفه ایمن ز شر است
هوش مصنوعی: یزد نمایانگر شخصیت سلمان است، کسی از بهترین افراد فارس که دل هر گروهی به وسیلهٔ او از خطرات در امان است.
اندر آن ملک که دانائی او عقده گشاست
آنچه خیزد ز میان حکم قضا و قدر است
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که دانایی او کلید گشایش مشکلات است، هر چیزی که از میان می‌آید، نتیجه حکم تقدیر و سرنوشت است.
واندر آن مرز که آگاهی او کار نماست
آنچه آید بزبان مژده فتح وظفر است
هوش مصنوعی: در آن منطقه که دانش و آگاهی انسان اثرگذار است، هر چیزی که به زبان می‌آید، نویدبخش پیروزی و موفقیت است.
صاحبا هیچ نپرسی که بجیحون چه رسد
اندر این بوم که هر مفتخوری مفتخر است
هوش مصنوعی: دوست من، هیچ نپرس که در این سرزمین چه می‌گذرد، چرا که در جایی که هر بی‌کفایت و مفت‌خور خود را بزرگ می‌داند، وضعیت بهتر از این نیست.
اهل فهمش دو سه مخمور سری (؟) از تلبیس
اهل ذوقش دو سه واپو کشی بی بصر است
هوش مصنوعی: درک و فهم اهل علم و ادب ممکن است در شرایط خاصی دچار غفلت و اشتباه شود، در حالی که احساسات و ذوق‌های شخصی می‌توانند در برخی موارد به ایجاد گمراهی و ناتوانی در دیدن حقیقت منجر شوند.
مرمرا نیز ازین فرقه بی شور و شعور
شهد سم عیش ستم بلکه تبر زد تبر است
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که افراد بی‌احساس و بدون درک، در کنار لذت‌ها و خوشی‌ها، فقط زهر و ستم را به زندگی خود و دیگران وارد می‌کنند و به جای ایجاد شادی و عشق، تنها درد و رنج می‌آفرینند.
می انگور چو هست ازنی وافور چه سود
مرد تا کم نه ز تریاک کزو جان کدر است
هوش مصنوعی: وقتی میوه انگور در دسترس است و چای یا تنباکو بی فایده است، چه فایده‌ای دارد که فرد از مواد مخدر، که جانش را تحت تأثیر قرار می‌دهد، استفاده کند؟
هم مگر گنج نوالت بردم رنج ملال
ورنه هر مویم از این قوم بتن نیشتر است
هوش مصنوعی: شاید از خوشی‌های زندگی نتوانم بهره‌ ببرم و در عذاب و ناراحتی باشم، اما به یاد داشته باش که هر یک از موهای من از این قوم مانند تیری در قلب است.
تاکه پاینده زتاثیر نجوم است ارکان
تا که تابنده براطباق فلک ماه و خور است
هوش مصنوعی: تا زمانی که تأثیر ستاره‌ها بر روی جهان باقی است، ارکان و بنیادها نیز پایدار هستند، و تا زمانی که ماه و خورشید در مدار خود می‌درخشند و فعالیت می‌کنند، این تأثیر ادامه خواهد داشت.
قایم محفل تو هر که بدولت مشهور
زیور حضرت تو هر چه به نیکی سمر است
هوش مصنوعی: در محفل تو، هر کسی که به خوشبختی و ثروت شناخته شده است، زینت و زیبایی تو هر چه خوب است، به حساب می‌آید.