گنجور

شمارهٔ ۱۳ - در مدح عصمت کبری صدیقه صغری حضرت معصومه سلام الله علیها

این بارگه که چرخ بر رفعتش گم است
فخر البقاع بقعه معصومه قم است
فخر البقاع نیست که فخرالبقا بود
این بارگه که چرخ بر رفعتش گم است
با خاک درگهش خضر اندرگه نماز
کاری که فرض عین شمارد تیمم است
سنگ حریم او فلک النجم عالم است
ریگ سرای او ملک العرش انجم است
سقای او چو آب زند گرد ساحتش
از رشک با سرشک قرین چشم قلزم است
در التماس بارقه گنبدش هنوز
در طور روح موسوی اندر تکلم است
از رشک خشتهای زراندود او مدام
داغی چو شمس بردل این هفت طارم است
هی پا نهاده زایر او بر پر ملک
بس از ملک بطوف حریمش تهاجم است
حق دارد این مکان زنداردم زلامکان
کو را یگانه گوهر سلطان هستم است
اخت رضا و دختر موسی که حشمتش
مستور از عفاف ز چشم توهم است
هم در حسب بزرگ آب اندر پی آب است
هم در نسب سترگ ام اندر پی ام است
آن کعبه است مرقد فرقد علو او
کز پیل حادثات مصون از تهدم است
یا بضعه البتول و یا محجه الرسول
ای آنکه رتبه تو ورای توهم است
از اشتیاق سجده بر خال چهر تو
آدم هنوز روی دلش سوی گندم است
دانند اگر زآدم و حوا موخرت
من گویمت برآدم و حوا تقدم است
زیرا که جز ثمر نبود مقصد از درخت
و آن شاخ و برگش ار چه بود عود هیزم است
ابلیس را که چنگ ندامت گلو فشرد
بر در گهت امید علاج تندم است
مردم زیارت تو کنند از پی بهشت
وین خود دلیل بر عدم عقل مردم است
زیرا که جز زیارت کویت بهشت نیست
ور هست در بکوی تو آن را تصمم است
با صدق تو صباح دوم را بدون کذب
بر خویش خنده آید و جای تبسم است
کی شبه مریمت کنم از پاک دامنی
کآلوده اش ز نفحه روح القدس کم است
آنجا که عصمت تو زند کوس دور باش
پای وجود روح قدس در عدم گم است
گردون به پیش محمل فرت جنیبتی است
کز آفتاب گوی زرش زیور دم است
ذلی که از پی تو بود به زعزت است
خاری که در ره تو خلد به زقاقم است
ای بانوی حرم سوی جیحون نظاره
کز انقلاب دهر همی در تلاطم است
مویم اگر چه شد بمعاصی سپید لیک
رویم منه سیاه که دور از ترحم است
عمرم چو در مدایح اسلاف تو گذشت
رو بر که آورم گهیم گر تظلم است
خاصه کنون که کربت غربت تنم گداخت
وز تربت توام همه چشم تنعم است
عطف عنان بموطنم آنگونه کن که چرخ
بنیند زمه سمند مرا نعل بر سم است
تا هرچه در خریطه تانیث ها فتد
جایز بر او چو گشت منادا ترخم است
زوار آستان تو را بیند آسمان
کز غیب مژده رضی الله عنکم است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این بارگه که چرخ بر رفعتش گم است
فخر البقاع بقعه معصومه قم است
هوش مصنوعی: این مکان که به خاطر ارتفاعش به حالتی خاص درآمده، بهترین و باارزش‌ترین مکان‌ها، محلی است که معصومه در شهر قم قرار دارد.
فخر البقاع نیست که فخرالبقا بود
این بارگه که چرخ بر رفعتش گم است
هوش مصنوعی: این مکان به عنوان بهترین و پرافتخارترین جا معرفی نمی‌شود، زیرا اینجا محلی است که گردونه آسمان به ارتفاع آن نمی‌تواند دست یابد.
با خاک درگهش خضر اندرگه نماز
کاری که فرض عین شمارد تیمم است
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به اهمیت و ارزش مکان مقدس برای نماز اشاره می‌کند. او بیان می‌کند که حتی اگر کسی نتواند به آن مکان برود، می‌تواند با خاک آن مکان ارتباط برقرار کند و از آن بهره بگیرد. در واقع، این به معنای آن است که در شرایط خاص، تیمم به جای وضو و توجه به مکان مقدس می‌تواند راهی برای نزدیکی به خداوند باشد.
سنگ حریم او فلک النجم عالم است
ریگ سرای او ملک العرش انجم است
هوش مصنوعی: سنگی که برای حفاظت از او به کار رفته، ستاره‌های آسمان است و خاک این سرای او، بهشتی از ستاره‌هاست.
سقای او چو آب زند گرد ساحتش
از رشک با سرشک قرین چشم قلزم است
هوش مصنوعی: سقا، مثل آبی که در زندان است، دور او را به خاطر حسادت با اشک‌هایش پر کرده و چشمانش به مانند دریای بزرگ، پر از غم و حسرت است.
در التماس بارقه گنبدش هنوز
در طور روح موسوی اندر تکلم است
هوش مصنوعی: در حال درخواست نور و روشنایی از گنبدش هستیم و هنوز روح موسى در حال گفتگو و مشغولیت است.
از رشک خشتهای زراندود او مدام
داغی چو شمس بردل این هفت طارم است
هوش مصنوعی: خشت‌های زراندود او به خاطر زیبایی‌اش حس حسادت را در دل به وجود می‌آورد و مانند تابش آفتاب، بر دل این هفت طارم اثر می‌گذارد.
هی پا نهاده زایر او بر پر ملک
بس از ملک بطوف حریمش تهاجم است
هوش مصنوعی: زائر او پایش را بر سر ملک گذاشته است، پس از سرزمین‌ها، به دور حریمش حمله‌ور می‌شود.
حق دارد این مکان زنداردم زلامکان
کو را یگانه گوهر سلطان هستم است
هوش مصنوعی: این مکان حق دارد که مرا در خود نگه دارد، زیرا من در اینجا تنها یک گوهر هستم و مانند سلطانی بی‌نظیر به شمار می‌آیم.
اخت رضا و دختر موسی که حشمتش
مستور از عفاف ز چشم توهم است
هوش مصنوعی: اخت رضا و دختر موسی در جلال و شکوه خود به قدری است که حیا و عفت او حتی از نگاه تو نیز پنهان مانده است.
هم در حسب بزرگ آب اندر پی آب است
هم در نسب سترگ ام اندر پی ام است
هوش مصنوعی: آب در اصل و نژاد بزرگ است و همیشه در جستجوی آب خواهد بود. همچنین در ارتباطات و ریشه‌های نیکو، من نیز به دنبال خودم هستم.
آن کعبه است مرقد فرقد علو او
کز پیل حادثات مصون از تهدم است
هوش مصنوعی: این مکان مقدس، محل قرار گرفتن یکی از ستارگان بزرگ است که از تأثیرات و سختی‌های زندگی در امان مانده و هیچ آسیبی به آن نمی‌رسد.
یا بضعه البتول و یا محجه الرسول
ای آنکه رتبه تو ورای توهم است
هوش مصنوعی: ای فرزند تاخت و تاز بیتول، و ای نور و راه نمای پیامبر، تو کسی هستی که مقام و جایگاهت فراتر از تصورات انسان‌هاست.
از اشتیاق سجده بر خال چهر تو
آدم هنوز روی دلش سوی گندم است
هوش مصنوعی: از شدت شوق و عشق به صورت تو، هنوز آدم دلش به سمت گندم و کشاورزی گرایش دارد.
دانند اگر زآدم و حوا موخرت
من گویمت برآدم و حوا تقدم است
هوش مصنوعی: اگر مردم بدانند که داستان آدم و حوا چگونه است، من به آن‌ها می‌گویم که آدم از حوا جلوتر است.
زیرا که جز ثمر نبود مقصد از درخت
و آن شاخ و برگش ار چه بود عود هیزم است
هوش مصنوعی: هدف از درخت فقط میوه دادن است و شاخ و برگ آن، اگرچه زیباست، در حقیقت تنها به درد تولید هیزم می‌خورد.
ابلیس را که چنگ ندامت گلو فشرد
بر در گهت امید علاج تندم است
هوش مصنوعی: شیطان را که در غم و ندامت به خود می‌پیچد، بر درگاه تو امید به درمان دردهای من است.
مردم زیارت تو کنند از پی بهشت
وین خود دلیل بر عدم عقل مردم است
هوش مصنوعی: مردم برای رسیدن به بهشت به زیارت تو می‌آیند و این خود نشان‌دهندهٔ بی‌عقل بودن آن‌هاست.
زیرا که جز زیارت کویت بهشت نیست
ور هست در بکوی تو آن را تصمم است
هوش مصنوعی: زیرا که بازدید از کوی تو بهشت است و اگر هم بهشتی وجود داشته باشد، در کوی تو به چشم می‌خورد.
با صدق تو صباح دوم را بدون کذب
بر خویش خنده آید و جای تبسم است
هوش مصنوعی: اگر با صداقت و حقیقت زندگی کنیم، صبحی تازه برای ما خواهد بود که بدون دروغ و خلاف می‌توانیم در آن لبخند بزنیم و از آن لذت ببریم.
کی شبه مریمت کنم از پاک دامنی
کآلوده اش ز نفحه روح القدس کم است
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم تو را مانند مریم پاک و بی‌گناه بدانم، در حالی که آلودگی‌های نفوذ روح‌القدس در وجودت کم شده است؟
آنجا که عصمت تو زند کوس دور باش
پای وجود روح قدس در عدم گم است
هوش مصنوعی: در جایی که پاکی و عفاف تو آشکار است، هرچه از وجود و حقیقت است، دور و بی‌معنی به نظر می‌رسد و روح قدس در بی‌نهایت گم شده است.
گردون به پیش محمل فرت جنیبتی است
کز آفتاب گوی زرش زیور دم است
هوش مصنوعی: آسمان مانند صندوقی است که زینت آن از نور خورشید ساخته شده و درخشش آن به زیبایی به چشم می‌آید.
ذلی که از پی تو بود به زعزت است
خاری که در ره تو خلد به زقاقم است
هوش مصنوعی: کسیکه به دنبال توست، در واقع تحت فشار و سختی قرار دارد. مانند خاری که در مسیر تو وجود دارد، در حالی که من در باغ بهشت قرار دارم.
ای بانوی حرم سوی جیحون نظاره
کز انقلاب دهر همی در تلاطم است
هوش مصنوعی: ای بانوی حرم، به سوی جیحون نگاه کن که انقلاب زمانه در تلاطم و نوسان است.
مویم اگر چه شد بمعاصی سپید لیک
رویم منه سیاه که دور از ترحم است
هوش مصنوعی: هرچند که موهایم به خاطر گناهانم سفید شده، اما روی من سیاه است و این وضعیت باعث می‌شود که دیگران نسبت به من رحم نکنند.
عمرم چو در مدایح اسلاف تو گذشت
رو بر که آورم گهیم گر تظلم است
هوش مصنوعی: زندگی‌ام به یاد و تمجید از نیاکان تو گذشت. اکنون که به من سختی و ظلمی رسیده، به که روی بیاورم؟
خاصه کنون که کربت غربت تنم گداخت
وز تربت توام همه چشم تنعم است
هوش مصنوعی: به‌ویژه اکنون که در غم غربت و دوری از وطن به سر می‌برم و روح و جانم در آتش می‌سوزد، همه‌چیز برای من یادآور خاک تو و موجب لذت و خوشی است.
عطف عنان بموطنم آنگونه کن که چرخ
بنیند زمه سمند مرا نعل بر سم است
هوش مصنوعی: لطفاً کرجي کنی که در سرزمینم، مانند سمند من، با قدرت و استحکام حرکت کنی، به‌طوری‌که آنچه که در اطراف من است، تحت تأثیر قدم‌های محکم من قرار گیرد.
تا هرچه در خریطه تانیث ها فتد
جایز بر او چو گشت منادا ترخم است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر چیزی که در زمره‌ی ویژگی‌های زنانه قرار بگیرد، بر او مجاز است، همان‌طور که وقتی به مرتبه‌ای از فضیلت می‌رسد، باید از هر نوع افراط و تفریط دوری کند.
زوار آستان تو را بیند آسمان
کز غیب مژده رضی الله عنکم است
هوش مصنوعی: زائران حرم تو، آسمان را می‌بینند که از عالم غیب بشارت رضایت خدا بر شماست.