گنجور

بخش ۲۶ - گوی باختن خسرو و شیرین با یکدیگر

چو صبح از بام مشرق سر برآورد
هزیمت بر سپاه شب در آورد
سپاهی هر طرف کردند جولان
درافکندند گوی زر به میدان
زهر جانب پری رویان شیرین
نشستند از زمین بر کوهه زین
چو بر کردند مرکب از زمین شاد
تو گفتی برگ گل را می برد باد
به هر جا تاکسان را بد نظر باز
پری از هر طرف می کرد پرواز
تو گفتی بودشان هنگام جولان
سر عشاق یکسر گوی چوگان
و زین سو نیز چالاکان پرویز
به میدان آمده از جای خود تیز
همه یک یک به خوبی بی نظیری
به شوکت هر یکی، مانند میری
میان آن دو لشکر هم گل نو
فکنده گوی در میدان خسرو
چه خسرو کو هم از خوبی چو صد ماه
ز مژگانها زده بر مردمان راه
نه شیرین بردی از خلقی دل و دین
که خسرو هم به خوبی بود شیرین
ز خسرو وصف اگر گویم مبین دور
که شیرین خود به شیرینی ست مشهور
ز رویش آب، دست از خویش شسته
هنوزش گرد گل عنبر نرسته
خم زلفش به مه در گوی بازی
خدنگش هر طرف در دلنوازی
خطی بالای لب همچون پر زاغ
ز خال عنبرش بر هر دلی داغ
دهان و عارض او هر دو با هم
تو پنداری سلیمان بود و خاتم
نپنداری که بیش این بود و کم او
که مردم را هم این خوش بود و هم او
مگو دلها از ایشان بی قرارند
که خوبان را همه کس دوست دارند
چه گویم وصف این و مدحت آن
یکی ماه و دگر خورشید تابان
درین میدان که رفتی بر فلک گو
گهی این دست بردی و گهی او
میانشان حالهای بوالعجب شد
ببازیدند گو، تا روز شب شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو صبح از بام مشرق سر برآورد
هزیمت بر سپاه شب در آورد
هوش مصنوعی: وقتی صبح از سمت مشرق طلوع می‌کند، شب به طور ناگهانی شکست می‌خورد و از میدان فرار می‌کند.
سپاهی هر طرف کردند جولان
درافکندند گوی زر به میدان
هوش مصنوعی: سپاهیان بر هر سو به حرکت درآمدند و در میدان، گوی طلا را به نشانه قدرت و جنگافروزی به زمین انداختند.
زهر جانب پری رویان شیرین
نشستند از زمین بر کوهه زین
هوش مصنوعی: زهر سمت زیبای پری‌ها، دل‌انگیز و شیرین، از زمین بر فراز کوه‌ها نشسته‌اند.
چو بر کردند مرکب از زمین شاد
تو گفتی برگ گل را می برد باد
هوش مصنوعی: وقتی که مرکب از زمین بلند شد، تو با شادمانی گفتی که باد برگ گل را می‌برد.
به هر جا تاکسان را بد نظر باز
پری از هر طرف می کرد پرواز
هوش مصنوعی: در هر جایی که انسان‌های بدبین حضور داشتند، پری از هر سو پرواز می‌کرد و این نشان‌دهنده‌ی انرژی منفی و افکار ناپسند آن‌ها بود.
تو گفتی بودشان هنگام جولان
سر عشاق یکسر گوی چوگان
هوش مصنوعی: تو گفتی در زمانی که عاشق‌ها در حال شور و هیجان بودند، همه چیز مثل یک بازی چوگان به نظر می‌رسید.
و زین سو نیز چالاکان پرویز
به میدان آمده از جای خود تیز
هوش مصنوعی: از این سو نیز شجاعان پرویز به میدان آمده‌اند و با سرعت از جا حرکت کرده‌اند.
همه یک یک به خوبی بی نظیری
به شوکت هر یکی، مانند میری
هوش مصنوعی: هر فردی دارای ویژگی‌های منحصر به فرد و برجسته‌ای است که باعث می‌شود مانند یک میوه خاص و باسلیقه شناخته شود.
میان آن دو لشکر هم گل نو
فکنده گوی در میدان خسرو
هوش مصنوعی: در میان آن دو گروه جنگی، گلی تازه بر زمین افتاده است که گویی در میدان، خسرو را به یاد می‌آورد.
چه خسرو کو هم از خوبی چو صد ماه
ز مژگانها زده بر مردمان راه
هوش مصنوعی: چه شاهی که به اندازه‌ی زیبایی‌اش، مانند صد ماه درخشان، از چشمانش بر دل‌های مردم تاثیر می‌گذارد و راه را برای آنان روشن می‌کند.
نه شیرین بردی از خلقی دل و دین
که خسرو هم به خوبی بود شیرین
هوش مصنوعی: تو نه تنها دل و دین مردم را به خود جلب نکردی، بلکه حتی خسرو هم در زیبایی و خوبی، به پای تو نمی‌رسد.
ز خسرو وصف اگر گویم مبین دور
که شیرین خود به شیرینی ست مشهور
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از خسرو بگویم، بهتر است آن را توصیف نکنم و دور از سخن باشم، چرا که خود او به اندازه‌ای شیرین است که همه او را به دلیل شیرینی‌اش می‌شناسند.
ز رویش آب، دست از خویش شسته
هنوزش گرد گل عنبر نرسته
هوش مصنوعی: از روی او آب شسته، اما هنوز گرد و غبار خوشبو بر او نشسته است.
خم زلفش به مه در گوی بازی
خدنگش هر طرف در دلنوازی
هوش مصنوعی: زلف پیچیده او مانند ماه در بازی شطرنج است و تیر عشق او در هر سمت، دل‌ها را به نوازش دعوت می‌کند.
خطی بالای لب همچون پر زاغ
ز خال عنبرش بر هر دلی داغ
هوش مصنوعی: خطی که بالای لب اوست، مانند پر مرغ سیاه، از رنگ خوش بو و معطرش بر دل‌ها اثر می‌گذارد و احساساتی عمیق به وجود می‌آورد.
دهان و عارض او هر دو با هم
تو پنداری سلیمان بود و خاتم
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که زیبایی و جذابیت او به قدری است که انگار مثل سلیمان با حکمت و جلالش و خاتم با ارزش و با شکوهش به نظر می‌رسد.
نپنداری که بیش این بود و کم او
که مردم را هم این خوش بود و هم او
هوش مصنوعی: نگو که این وضعیت بیشتر از حد است یا کمتر، زیرا هم این برای مردم خوشایند است و هم آن.
مگو دلها از ایشان بی قرارند
که خوبان را همه کس دوست دارند
هوش مصنوعی: نگو که دل‌ها به خاطر آن‌ها ناآرام‌اند، زیرا همه افراد خوبان را دوست دارند.
چه گویم وصف این و مدحت آن
یکی ماه و دگر خورشید تابان
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چگونه وصف این زیبایی و ستایش آن را بکنم؛ یکی از آن‌ها ماه است و دیگری خورشید درخشان.
درین میدان که رفتی بر فلک گو
گهی این دست بردی و گهی او
هوش مصنوعی: در این دنیا که تو در آن زندگی می‌کنی، گاهی شرایط به نفع تو و گاهی به نفع دیگران تغییر می‌کند.
میانشان حالهای بوالعجب شد
ببازیدند گو، تا روز شب شد
هوش مصنوعی: در میان آنها وضعیتی شگفت‌انگیز رخ داد و تا زمانی که روز به شب تبدیل شد، به بازی ادامه دادند.