شمارهٔ ۷۱
طره عنوان جمال تو چو جیم افتاده ست
دهن تنگت ازان چشمه میم افتاده ست
زان قد و زلف که گویی الف و لام ویند
لام الف وار دل خسته دونیم افتاده ست
قدت آن نخل بلند است و لب آن تازه رطب
که درین باغچه از باغ نعیم افتاده ست
ید بیضا که شنیدی بود از طلعت تو
لمعه نور که در دست کلیم افتاده ست
چمن از نافه چین عطرفشان شد گویی
چین زلف تو گذرگاه نسیم افتاده ست
پرده بردار که از صاعقه شوق توام
شعله در خرمن و آتش به گلیم افتاده ست
شهر عشق است مقام همه صاحبنظران
فرخ آن کس که درین شهر مقیم افتاده ست
نیم جان گر بدهی صد به عوض بستانی
بخل بگذار که دلدار کریم افتاده ست
جامیا شاهد نو گیر که از گردش دهر
رخنه در صحبت یاران قدیم افتاده ست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طره عنوان جمال تو چو جیم افتاده ست
دهن تنگت ازان چشمه میم افتاده ست
هوش مصنوعی: موهای زیبایت مانند حرف جیم به زمین افتاده و دهان تنگت از چشمهای که به حرف میم آغاز میشود، پر شده است.
زان قد و زلف که گویی الف و لام ویند
لام الف وار دل خسته دونیم افتاده ست
هوش مصنوعی: آن قامت و موهایی که به نظر میرسد شبیه حروف الفبای عشق هستند، دل خستهی ما در سایهی آنها قرار گرفته و در عذاب است.
قدت آن نخل بلند است و لب آن تازه رطب
که درین باغچه از باغ نعیم افتاده ست
هوش مصنوعی: تو قامتی به بلندی نخل داری و لبهایت مانند رطب تازه است که در این باغچه از باغ نعمت چیده شدهاند.
ید بیضا که شنیدی بود از طلعت تو
لمعه نور که در دست کلیم افتاده ست
هوش مصنوعی: ید بیضا که شنیدی، نشانهای از ویژگیهای درخشان و نورانی توست که مانند نوری در دستان کلیم (موسی) قرار دارد.
چمن از نافه چین عطرفشان شد گویی
چین زلف تو گذرگاه نسیم افتاده ست
هوش مصنوعی: چمن بوی خوشی از نافه چین گرفته و به نظر میرسد که باد در مسیر زلفهای تو میوزد.
پرده بردار که از صاعقه شوق توام
شعله در خرمن و آتش به گلیم افتاده ست
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن، زیرا به خاطر شوق تو مانند شعلۀ آتش در کاه و گلی که به آتش افتاده، در حال سوختن هستم.
شهر عشق است مقام همه صاحبنظران
فرخ آن کس که درین شهر مقیم افتاده ست
هوش مصنوعی: شهر عشق، محل حضور همه کسانی است که در این زمینه دانش و بصیرت دارند. خوشا به حال کسی که در این شهر سکونت دارد و از برکات آن بهرهمند است.
نیم جان گر بدهی صد به عوض بستانی
بخل بگذار که دلدار کریم افتاده ست
هوش مصنوعی: اگر نیمه جان خود را بدهی، در عوض صد برابر آن را دریافت خواهی کرد. پس خود را از بخل رها کن، چون معشوق بخشنده و سخاوتمندی به سراغت آمده است.
جامیا شاهد نو گیر که از گردش دهر
رخنه در صحبت یاران قدیم افتاده ست
هوش مصنوعی: به جامی نگاه کن و یاری تازهای پیدا کن، چون به خاطر تغییرات زمان، در ارتباط با دوستان قدیمیات دچار اختلاف و فروپاشی شدهای.