گنجور

شمارهٔ ۲۴۹

کار من آمد به جان از یار دور
نیست جان دادن چنان ازکار دور
ای که گویی چونی از غم چون بود
تن ز جان تنها دل ازدلدار دور
گر بنالم ور بگریم دور نیست
شوق غالب موعد دیدار دور
خاص ناید راست با سودای عام
فکر خانه باشد از بازار دور
گر هزار آزار ازان بدخو رسد
طبع عاشق باشد از آزار دور
هرکه آن رخسار نیکو دید گفت
یارب از چشم بدانش دار دور
محمل جامی به منزل چون رسد
توشه اندک بادیه بسیار دور

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کار من آمد به جان از یار دور
نیست جان دادن چنان ازکار دور
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری یار به شدت پرخاشگر و آزرده است و شرایطی به وجود آمده که گویی جانم در خطر است، اما جان دادن در چنین حالتی به دور از کار و وظیفه‌ای که دارم، به نظر می‌رسد.
ای که گویی چونی از غم چون بود
تن ز جان تنها دل ازدلدار دور
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌گویی حال انسان چطور است، بدان که بدن از جان جداست و دل از محبوب دور است.
گر بنالم ور بگریم دور نیست
شوق غالب موعد دیدار دور
هوش مصنوعی: اگر من شکایت کنم یا بگریم، دور نیست که شوق دیدار تو بر من غلبه پیدا کند، حتی اگر زمان ملاقات دور باشد.
خاص ناید راست با سودای عام
فکر خانه باشد از بازار دور
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان به درستی به عشق عمومی دست یافت، چرا که ذهن مانند خانه‌ای است که از بازار و شلوغی دور است.
گر هزار آزار ازان بدخو رسد
طبع عاشق باشد از آزار دور
هوش مصنوعی: اگر هزار درد و رنج از طرف آن بدسرشت به عاشق برسد، باز هم طبیعت عاشقانه او از آزار و اذیت دور خواهد بود.
هرکه آن رخسار نیکو دید گفت
یارب از چشم بدانش دار دور
هوش مصنوعی: هرکس آن صورت زیبا را دید، از خدا خواست که او را از دیدن آن چهره‌ دور نگه‌دارد.
محمل جامی به منزل چون رسد
توشه اندک بادیه بسیار دور
هوش مصنوعی: وقتی که یک محمل (حمل و نقل) با یک جام به خانه می‌رسد، نشان می‌دهد که حتی با وجود کم بودن توشه، سفر در یک بیابان وسیع و دور، همچنان دشوار است.