شمارهٔ ۱۹۷
چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند
خرد به دعوی عشق توام چه عیب کند
اگر نه پرده گشاید به خنده لعل لبت
که را مجال که ادراک سر غیب کند
به جیب چاک ازان پاکدل سزد چو کلیم
که نور غیب طلوعش ز چاک جیب کند
سواد فقر بلال است زلف بر رخ تو
که پرده داری نور دل صهیب کند
تویی صحیفه لاریب در شمایل تو
بجز معاند دور از یقین که ریب کند
دهد ثمر شجر موسوی تجلی دوست
چو وصل آن شجر از شعبه شعیب کند
شب شباب تلف شد به خواب خوش جامی
کسی تلافی آن چون به صبح شیب کند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند
خرد به دعوی عشق توام چه عیب کند
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو به زیباییهای پنهان اشاره میکند، عقل من در ادعای عشق به تو چه ایرادی میتواند بگیرد؟
اگر نه پرده گشاید به خنده لعل لبت
که را مجال که ادراک سر غیب کند
هوش مصنوعی: اگر لبهای سرخ تو به خندیدن باز نشود، چه کسی فرصت دارد تا رازهای نهان را درک کند؟
به جیب چاک ازان پاکدل سزد چو کلیم
که نور غیب طلوعش ز چاک جیب کند
هوش مصنوعی: چون کلیم (موسی) که نور الهی از چاک جیبش درخشید، برای آن انسان پاکدل هم سزاوار است که از چاک جیبش نور حقیقت و معنویت بیرون بیفتد.
سواد فقر بلال است زلف بر رخ تو
که پرده داری نور دل صهیب کند
هوش مصنوعی: فقر بلال، سیاهی و تنگدستی است که زلفهای تو بر چهرهات مانند پردهای است. این زلفها میتوانند نور و روشنی دل صهیب را مسدود کنند.
تویی صحیفه لاریب در شمایل تو
بجز معاند دور از یقین که ریب کند
هوش مصنوعی: تو کتابی هستی که هیچ شکی در زیباییهایت نیست و فقط کسی که مخالف است، میتواند در آن شک کند.
دهد ثمر شجر موسوی تجلی دوست
چو وصل آن شجر از شعبه شعیب کند
هوش مصنوعی: درخت موسوی میوهای میآورد که تجلی دوست را نشان میدهد، همانطور که پیوستن به این درخت از شعبه شعیب، میباشد.
شب شباب تلف شد به خواب خوش جامی
کسی تلافی آن چون به صبح شیب کند
هوش مصنوعی: شام جوانی و عمر ما در خواب آرامی گذشت و حالا هیچکس نمیتواند آن را جبران کند، مثل اینکه اگر صبحی فرا برسد و به زندگی ادامه دهد، یا نکند.