گنجور

شمارهٔ ۱۹۵

یار رفت و خیربادی هم نکرد
زین فرامش گشته یادی هم نکرد
بر مراد خویش رو در ره نهاد
روبه سوی نامرادی هم نکرد
بنده ای بودم به کویش خانه زاد
فکر حال خانه زادی هم نکرد
در قفای او دویدم همچو اشک
مرحمت را ایستادی هم نکرد
وز پس رفتن من غمدیده را
شاد چبود نیم شادی هم نکرد
نامه ای بر بال مرغی هم نبست
پرسشی همراه بادی هم نکرد
جامی از بیداد آن جان و جهان
داد جان صدبار و دادی هم نکرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار رفت و خیربادی هم نکرد
زین فرامش گشته یادی هم نکرد
هوش مصنوعی: دوست رفت و هیچ نیکی نکرد، و حتی یاد آن لحظات فراموش شده را هم نکرد.
بر مراد خویش رو در ره نهاد
روبه سوی نامرادی هم نکرد
هوش مصنوعی: به هدف خود قدم گذاشت و هرگز به سوی ناامیدی گام برنداشت.
بنده ای بودم به کویش خانه زاد
فکر حال خانه زادی هم نکرد
هوش مصنوعی: من بنده ای بودم که در خانه او زندگی می‌کردم، اما هرگز به حال و روز خودم فکر نکردم.
در قفای او دویدم همچو اشک
مرحمت را ایستادی هم نکرد
هوش مصنوعی: من به دنبال او دویدم، مانند اشکی که بر گونه می‌غلتد، اما او هیچ توجهی نکرد و توقف نکرد.
وز پس رفتن من غمدیده را
شاد چبود نیم شادی هم نکرد
هوش مصنوعی: بعد از رفتن من، غم‌دیده‌ای شاد نشده، بلکه حتی نیم‌joy هم نکرد.
نامه ای بر بال مرغی هم نبست
پرسشی همراه بادی هم نکرد
هوش مصنوعی: نامه ای بر بال یک پرنده ننوشته شد و هیچ سوالی با بادی هم همراه نشد.
جامی از بیداد آن جان و جهان
داد جان صدبار و دادی هم نکرد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان نارضایتی و درد ناشی از ظلم و ستم اشاره دارد. شخصیت سخن‌گو از سلامتی و حیات خود سخن می‌گوید که بارها قربانی بیداد و ناامیدی شده است، اما با وجود این همه سختی، کسی به او توجهی نمی‌کند و کمکی نمی‌کند. به نوعی، این ابراز احساسات نشان‌دهنده ناامیدی و غم عمیق اوست.