گنجور

شمارهٔ ۱۶۲

ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد
صبوری کنم پیشه جانم بسوزد
نیارم ز دل آتشین آه بیرون
که ترسم همه خان و مانم بسوزد
چو بالای عشقت گشایم دکانی
جهد برق غیرت دکانم بسوزد
چنان گرم گشت از تب دوریم تن
که نزدیک شد کاستخوانم بسوزد
گر از خون دل بسترم تر نگردد
ز تاب تن ناتوانم بسوزد
چه سان جز غمت طعمه سازم که لقمه
ز تف درون در دهانم بسوزد
چو در دفتر اشعار جامی نویسم
زند شعله کلک و بنانم بسوزد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد
صبوری کنم پیشه جانم بسوزد
هوش مصنوعی: دیگر طاقت سوزش عشق تو را ندارم، زبانم در آتش شور و شوق تو می‌سوزد و در عین حال صبر می‌کنم، چون جانم نیز در این آتش خواهد سوخت.
نیارم ز دل آتشین آه بیرون
که ترسم همه خان و مانم بسوزد
هوش مصنوعی: نمی‌توانم از دل آتشین خود آهی بیرون بیاورم، چون می‌ترسم که همه چیزم بسوزد و نابود شود.
چو بالای عشقت گشایم دکانی
جهد برق غیرت دکانم بسوزد
هوش مصنوعی: وقتی که به عشق تو اهمیت می‌دهم و دکان عشق خود را باز می‌کنم، حس غیرت و غیرت‌ورزی در من به قدری قوی است که ممکن است همه چیز را از بین ببرد.
چنان گرم گشت از تب دوریم تن
که نزدیک شد کاستخوانم بسوزد
هوش مصنوعی: به قدری از تب و بیماری عرق کرده‌ام و احساس گرما می‌کنم که به نظر می‌رسد استخوان‌هایم در حال سوختن هستند.
گر از خون دل بسترم تر نگردد
ز تاب تن ناتوانم بسوزد
هوش مصنوعی: اگر از درد و رنج دل به خود بیفتم، این تن ضعیف من نمی‌تواند تحمل کند و می‌سوزد.
چه سان جز غمت طعمه سازم که لقمه
ز تف درون در دهانم بسوزد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم جز غم تو چیزی دیگری را به عنوان غذا انتخاب کنم وقتی که آتش درونم می‌سوزد و آن را در دهانم حس می‌کنم؟
چو در دفتر اشعار جامی نویسم
زند شعله کلک و بنانم بسوزد
هوش مصنوعی: زمانی که در دفتر اشعار جامی چیزی می‌نویسم، شعله قلم و دستم را می‌سوزاند.