گنجور

شمارهٔ ۱۴۶

آنان که دست رد به رخ ما نهاده‌اند
بر ما زبان طعن و ملامت گشاده‌اند
ظاهر شود چو پرده برافتد ز روی کار
کایشان نه داد مردی و انصاف داده‌اند
عزم سفر به عالم دل کرده‌اند لیک
در ره فتاده بلکه ز ره اوفتاده‌اند
اول چو سیل رفته خروشان و کف‌زنان
و آخر میان راه چو ریگ ایستاده‌اند
اعیان عالمند ولی کور باطنند
بر شکل آدمند ولی دیوزاده‌اند
در عرصه عمی و جهالت دو اسپه‌اند
در شاهراه دانش و بینش پیاده‌اند
جامی ز جام حسن بتان باده خور چه باک
گر منکران نه واقف ازین جام و باده‌اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.